صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

نمادهای شاهنامه، نماهای فیلم‌نامه

  • کد خبر: ۱۰۴۸۵
  • ۱۱ آذر ۱۳۹۸ - ۰۶:۵۴
علیرضا قیامتی استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فرهنگیان مشهد
در روزگار کنونی که دوران گسست فرهنگی و ازخودبیگانگی است و ما با گذشته و تاریخ خودمان و فرهنگ راستین و ناب خویش که ریشه در اخلاق و معنویت و خردورزی و دادگری داشته است فاصله گرفته ایم، توجه به شاهنامه به ویژه از منظر هنر و نمایش می‌تواند بسیار کارآمد و تاثیرگذار باشد و فرهنگ شاهنامه و فرهنگ ایران را بیش از پیش بازتاب دهد؛ البته در دانشگاه‌ها به این فرهنگ از منظر پژوهش، توجه شده است، اما ما نیاز داریم که شاهنامه را بیشتر به مردم معرفی کنیم و برای اینکه شاهنامه به زندگی مردم بیاید، نیازمندیم هنر را به خدمت بگیریم. هرچند در سال‌های اخیر سینما و تئاتر توجه بیشتری به شاهنامه کرده اند، ما باید تلاش کنیم تمام مفاهیم شاهنامه را به گوش همه مردم که در حوزه تمدنی ایران فرهنگی جهان هستند، برسانیم. کارکردی که یک فیلم یا یک نمایش یا حتی یک نقالی و یک عکس می‌تواند داشته باشد، شاید فراتر از ده‌ها مقاله علمی باشد. باور دارم که تولیدات هنری، ارزش، اهمیت، نفوذ و دایره تاثیرگذاری بیشتری دارند و این موضوع را باید به فال نیک بگیریم. چینی‌ها پیش از ما با ساخت سریالی برای اسطوره کهن خود، «لیان شامپو»، کوشیدند که مفاخر خویش را به جهان معرفی کنند و همه را تحت تاثیر تاریخ خود قرار دهند. بعد از آن ها، کره ای‌ها با ساخت سریال «افسانه گوگوریو» این تاثیرگذاری را آغاز کردند. تلویزیون ملی هم به پخش این سریال‌ها پرداخت. همه می‌دانیم آن‌ها چقدر با آن فیلمی که ساختند، توانستند فرهنگ خودشان و فرهنگ کهنشان را در ایران و جهان منتشر کنند. ما بهترین اسطوره‌ها را در تاریخ کهن خود برای معرفی به جهان داریم، نهاد‌های فرهنگی همانند صداوسیما هم باید به نماد‌های ملی مان توجه کنند. داستان کاوه و ضحاک، کلیدی‌ترین و نمادین‌ترین داستان شاهنامه است. در این داستان، جنگ میان خیر و شر، خوبی و بدی، اهورایی و اهریمنی، به زیبایی تصویر می‌شود. در این داستان، شخصیت پردازی‌ها در اوج ظرافت‌هایی است که برای یک فیلم نامه، نیازمند آن هستیم؛ ظرافت‌هایی که درمیان هیچ داستان اسطوره‌ای دیگر در دنیا نمی‌توان یافت. در ادامه به بخشی از این نماد‌ها که هرکدام می‌تواند دست مایه خلق یک اثر هنری باشد، اشاره می‌کنم. شخصیت‌هایی مثل «مرداسب» نماد نیکی است، «کاوه آهنگر» نماد ملی است، «فریدون» نماد شهریاری و فرمانروایی ایران زمین است، «فرانک» نماد مادری را به زیبایی هرچه تمام‌تر توانسته است مجسم کند. «گاو برمایه» پروراننده فریدون است و «شهنواز» نماد اسارت بانوان ایرانی در دست بیگانگان است، حتی خود «درفش کاویان» را نماد ملی بگیریم که بعد‌ها در تاریخ و فرهنگ ما جاودان می‌شود و ناسپاسی «جمشید» را که «فرح ایزدی» از او برمی گردد، همه از شخصیت پردازی‌های زیبایی است که فردوسی، آن‌ها را در داستان ضحاک آورده است. آنچه این داستان را برای پرداخت سینمایی بارز می‌کند، نمادپردازی ویژه شاهنامه است. نماد‌های اهورایی و نماد‌های اهریمنی است. می‌خوانید که اهریمن درقالب «خوالیگر» و آشپز ظاهر می‌شود و به خورش خانه ضحاک راه پیدا می‌کند و او را به ناسپاسی سوق می‌دهد. در شاهنامه، مرز بین دیو و اهریمن بودن با انسان بودن، در سپاسگری از خدای یگانه است. تو مردیو را مردم بد شناس/ کسی کاو ندارد ز یزدان سپاس// هر آن کاو گذشت از ره آدمی/ ز دیوان شمر، مشمر از آدمی. مار‌های دوش ضحاک، نماد فزون خواهی و بیدادگری هستند و این‌ها دروغ و افسانه نیستند. تو این را دروغ و فسانه مدان/ به یکسان روش در زمانه مدان// از او هرچه اندر خورد با خرد/ دگر بر ره رمز معنی برد. این نمادپردازی‌ها به شکل ویژه و خاصی در شاهنامه معنی شده است. گوشت خواری ضحاک و همچنین اسیر شدن و هزار سال حکومت کردن او بر مردم، همه نمادسازی‌هایی است که فردوسی انجام داده است. او ضحاک را نماد بیگانگانی می‌داند که آن زمان بر ایران حکومت می‌کردند. گفتگو‌هایی که میان ضحاک و کاوه برقرار می‌شود، هم از بهترین نوع گفتگو‌ها یا «دیالوگ»‌هایی است که در یک اثر نمایشی در تقابل خیر و شر به کار می‌رود. فردوسی به ویژه در کلام کاوه، ظرافتی را به خرج داده است که جنبه ظلم ستیز او را عیان می‌کند. گفتگو میان فریدون و مادرش، فرانک، هم از همین دست است. گره افکنی‌های این داستان، مناسبت فراوانی با فیلم نامه و نمایشنامه دارد. علاوه بر این، روح معنوی که در نیایش‌های شخصیت‌های شاهنامه وجود دارد، ظرفیت دیگری از شاهنامه برای تصویرسازی در فیلم است. بیان آیین‌های ایرانی مثل سوگند خوردن و سوگواری مصور فرهنگ ایرانی است که در شاهنامه آمده و نوا‌های ایرانی را به ما معرفی کرده است. داستان مذکور نخستین جنبش اجتماعی مردم علیه ظلم و ستم یک نیروی بیدادگر و اهریمنی است که درمیان همه اسطوره‌های جهان، ظلم ستیزانه‌ترین نماد است. داستان کاوه و ضحاک، نماد پیروزی دادگری بر بیدادگری است که با بازگویی این نماد‌ها می‌توانیم آرامش را برای جهان و بشر به ارمغان بیاوریم.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.