رضوانی| شاعران، اظهار رفاقتشان هم شاعرانه است. کسانی که مسلح به کلمه و ذوق ترکیب آن هستند، برای بیان مهر یا دلتنگی خود به دوستان شــــاعرشان، دستبهدامان خوان کرم شعر میشوند. این نوع شعر را اخوانیه میگویند. سنت اخوانیهنویسی تاریخی کهن دارد و فوت و فن خودش را میطلبد. آنطور که دکتر علیرضا قیامتی، استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فرهنگیان خراسان رضوی و عضو شاخه توس بنیاد فردوسی، در این مصاحبه میگوید، شاعری که اخوانیهای از شاعری دیگر دریافت میکرده، باید در همان سبک و قالب و قافیه و ردیف پاسخش را میداده است. میتوان تصور کرد که رعایت چنین قواعدی چه اندازه هنرمندی میطلبد. در این گفتوگو نگاهی داریم به تاریخ اخوانیهنویسی و فراز و فرودهای آن.
به نظرم خوب است برای آشنایی بیشتر با اخوانیهنویسی توضیحاتی درباره ویژگیهای آن ارائه کنید و همچنین تاریخچهای از این نوع ادبی به دست دهید.
استاد بزرگوارمان، جلالالدین کزازی واژه «مهرسروده» را به جای اخوانیه پیشنهاد کردهاند که خیلی مناسبتر و بهتر هم هست. این مهرسرودهها تنها شعر نیست، به شعر و نثری که دوستانه برای هم مینوشتند اخوانیه میگفتند. ما در گذشته 2 نوع نامه در مکاتباتمان داشتهایم. نامههایی که اداری بوده است و به آن سلطانیات و نامههایی که دوستانه بوده است و به آن اخوانیات میگفتند. این کمکم وارد زبان شعر و ادبیات ما هم میشود. دراین میان باید بین اخوانیهها با اشعاری که صرفا یک فرد در ستایش فرد دیگری میگوید تفاوت قائل شویم. اگر فردی در ستایش فرد دیگر شعر بگوید و او پاسخ ندهد این نمیشود اخوانیه. باید حتما دوسویه باشد و هر 2 نفر هم زنده باشند و پاسخ رد و بدل شود. آن چیزی که در مورد ریشه اخوانیهها در ادب فارسی میتوانیم بگوییم این است که نخستین نمونههای آن را از اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم داریم. همچنین از اولین کتابهایی که اخوانیههایی را نقل کردهاند میتوان به تذکرههایی مانند «لبابالالباب» اشاره کرد و از نخستین شاعران شناختهشده که رد و بدل شدن اخوانیه میان آنها ثبت شده است، مسعود سعد سلمان و رشیدالدین وطواط را میتوان نام برد که هر دوی اینها در سبک خراسانی طبعآزمایی کرده بودند. بعد از مسعود سعد سلمان، اخوانیههای خاقانی هم در ادبیات فارسی بسیار تأثیرگذار است، به ویژه اخوانیهای که برای استاد و عموی خودش میگوید از بهترین اخوانیههای زبان فارسی است. نکته این است که با وجود اینکه اخوانیهها در سبک خراسانی پدید آمده است، میبینیم که از قرن ششم و هفتم در آذربایجان و عراق عجم -که مرکز ایران را میگفتند- این گونه ادبی شکل میگیرد و تا سده هشتم پیش میرود. از قرن هشتم به این طرف، دوره فترتی در سرودن اخوانیهها داریم و بسیار کاهش پیدا میکنند که شاید به مقتضای مسائل تاریخی است. اما در دوره مشروطه بزرگترین، بهترین و مطرحترین اخوانیههای زبان فارسی شکل میگیرد و شاعران معاصر مطرحی در آن طبعآزمایی میکنند. در اینجا نکتهای را نباید از نظر دور داشت: بعضی از پژوهشگران گفتهاند چون اخوانیه در شعر عرب جایگاه ویژهای دارد و با صلابت پیش رفته است، ممکن است شعر ما تحت تأثیر اخوانیههای زبان عربی باشد؛ واقعا اینگونه نیست. ما وقتی اخوانیههای برجسته زبان عربی را ارزیابی و برای نمونه با اخوانیههای خاقانی مقایسه میکنیم میبینیم چه در وزن، چه در محتوا و چه در ساختار معنایی و باطنی، کاملا با آن متفاوت است و به هیچ روی تحت تأثیر آنها نیستیم. حتی در اخوانیات مسعود سعد سلمان هم این تأثیرپذیری را نمیبینیم. ضمن اینکه قواعد و قوانین اخوانیهنویسی در ادبیات ما با ادبیات عرب متفاوت بوده است. مطلب دیگری که میتوان گفت این است که اخوانیهنویسی قوانین ویژهای هم داشته است. مثلا وقتی شعری را در قالبی میسرودند، طرف مقابل باید آن را در همان قالب پاسخ میداد. اگر قالب غزل بود، باید با غزل جواب میداد و اگر قطعه بود، باید با قطعه جواب میداد. تازه وزن هم باید همان میبود. اگر پاسخدهنده وزن را عوض میکرد ناتوانی شاعر را میرساند. حتی ردیفها هم باید همان ردیفها میبود؛ همچنین عموما اینطور بوده که اگر شعر اخوانیهای را کسی پاسخ میداده باید حتما یک مصرع از شعر شاعر اول را در سرودهاش میآورده است و اگر هم نمیتوانسته جواب آن را بدهد باید با 2بیت عذرخواهی میکرده و میگفته است. اینها قوانین نانوشتهای بوده و در عین حال رعایت میشده است. ضمن اینکه در اخوانیهها خیلی رقابت نبوده و واقعا بیشتر مسائل دوستی در میان بوده است و به هم اظهار لطف میکردهاند و بیشتر از مهر و وفا میگفتهاند. نکته دیگر این است که اخوانیات بیشتر در اواخر عمر شاعران ظهور میکرده و اخوانیههای آنها را از پنجاهوپنج شصتسالگی به بعد بیشتر میبینیم.
چه عواملی سبب میشود اخوانیهها در برههای از تاریخ رواج یابند یا کمرنگتر شوند؟
فکر میکنم علل تاریخی و بروز و ظهور شماری از شاعران تأثیرگذار است. رویدادهای تاریخی در بستر اجتماعی تأثیر میگذارند، اما ظهور شاعر هم مهم است، اینکه شاعری این کار را شروع کند و سنگ بنایی باشد برای شاعران بعدی. مثلا ما در سبک خراسانی میبینیم که رشید وطواط که شاعری اهل بلاغت است و زیباییشناسی ادبی را مراعات میکرده است، در این قضیه پیشگام میشود و هم برای خاقانی و هم برای مسعود سعد سلمان شعر میفرستد. این حرکت نشاندهنده این است که شاعر میتواند در مناسبتها تأثیرگذار باشد. ضمن اینکه فکر میکنم بزرگترین علت اینکه اخوانیهها در دوره مشروطه و دوران معاصر زیاد میشود شرایط سیاسی و حاکمیتیای است که بر جامعه چیره است. مثلا بیشترین علت اخوانیهنویسی میان ملکالشعرا بهار و ادیبالممالک فراهانی همان علل سیاسی بوده است. فکر میکنم در سرودن اخوانیههای اخوانثالث هم که بعد از کودتای 28 مرداد شکل میگیرد عوامل تاریخی و سیاسی از همه مهمتر است. در زمانهای که برای شاعران ما سال اشک و آه و غم و اندوه بوده، شاعران تلاش میکردهاند با یاد کردن همدیگر و درد دل خود را با هم واگویه کردن، تسکین و آرامش بیابند. درست است که خاستگاه این نوع ادبی درباره بعضی شاعران قطعا تفنن شاعرانه هم بوده است، اما در کنارش از کارکردهای اجتماعی غافل نبودهاند. اتفاقا در خیلی از این اخوانیهها میتوانیم مسائل بسیار عمیق اجتماعی و سیاسی را ببینیم که گاه با زبان طنز و به گوشه و کنایههایی به حاکمیت زمان بیان میشده است. بعد از انقلاب بهترین اخوانیهها مربوط به 2 دوست صمیمی، قیصر امینپور و سید حسن حسینی، است که تا آخر عمر با هم مراوده داشتند. اما یک نکته میخواهم بگویم که به ما خراسانیها برمیگردد و آن اینکه بیشترین و مطرحترین اخوانیههای زبان فارسی بدون هیچ شک و شبههای از سیدمحمود فرخ خراسانی [شاعر مشهدی] است و حتی میتوانیم بگوییم پربارترین اخوانیههای زبان فارسی متعلق به اوست. ایشان با 78 نفر از شخصیتهای مهم ادبی و حتی سیاسی زمان خودش مانند محمدحسین شهریار، مجتبی مینوی، سعید نفیسی، بدیعالزمان فروزانفر، علامه دهخدا، علامه قزوینی اخوانیه دارد. یک نمونه آن که به فروزانفر مینویسد چنین است:
بدیعالزمانا، فروزانفرا
سخن گستران را سر و سرورا
مرا وعده کردی که آیی برم
خود از عهده وعده دیگر برآ
چنانسان که بر مولوی شمس دین
بدین خانقاهم درآید درا
و استاد فروزانفر هم پاسخش را میدهد و میگوید:
که از من برد سوی فرخ پیام
که ای اوستاد سخن گسترا
تویی آن سخندان معناتراز
که نادر مثالی در این کشورا
اخوانیههای فرخ بسیار زیباست و بیشترینِ آنها اخوانیههای او با بهار است. فکر میکنم عنوان بینظیرترین اخوانیههای زبان فارسی و حتی عربی را هم به خودش اختصاص بدهد. بهویژه آن شعر معروفی که پس از شنیدن خبر آمدن بهار از ژنو سوئیس -که برای درمان به آنجا رفته بود- از رادیو، در قالب قصیده میسراید. بخشی از آن چنین است:
از دستگاه رادیو دوش این خبر رسید
کز ره بهار دانش و فضل و هنر رسید
آن آفتاب فضل به مطلع رجوع کرد
و آن ماه خاوران ز ره باختر رسید
صد شکر حال او ز گذشته نکوتر است
وز آنچه رفته بود کنون خوبتر رسید
و بهار در پاسخش مینویسد:
شکر خدا که دوره غربت به سر رسید
رنج سفر گذشت و نعیم حضر رسید
روزی که رخت بستم از ایران سوی فرنگ
پنداشتم که عهد عقوبت به سر رسید
تا جایی که میگوید:
محمود اوستاد سخن آن که صیت او
از خاوران گذشته سوی باختر رسید
[...] کرد از بهار دعوت، فرخ به شهر خویش
در تیر مه که تیل میان سرخ دررسید
ملکالشعرا بهار و محمود فرخ اخوانیههایی به گویش خراسانی هم دارند.
در شعر نو و سرودههای نیما و پیروانش هم اخوانیه داشتهایم یا به خاطر آن اصولی که برای اخوانیه برشمردید دیگر این گونه کمرنگ شد؟
در شعر نو نمیتوانیم نمونههایی را برای این نوع ادبی پیدا کنیم. این را که کسی در شعرش به شاعری اشاره کرده و او هم پاسخش را داده است، اخوانیه به حساب نمیآورند. بعضی جاها هم ماجرا به تعارض کشیده است که نام آن را هم دیگر نمیشود اخوانیه گذاشت. مثلا احمد شاملو و مهدی حمیدی شیرازی اصلا در برابر هم ایستادند. به هر حال اخوانیهسرایی قواعدی داشته و سروده 2 شاعر باید بر یک وزن و قالب و حتی ردیف میبوده است.
با این حساب اخوانیه در نثر چگونه است؟
کسانی چون ملکالشعرا بهار اخوانیه به نثر دارند. عباس اقبال آشتیانی هم همینطور. بدیعالزمان فروزانفر و سعید نفیسی هم دارند. ولی در قدیم بین شعرای ما نثر معمول نبوده و این قالب بیشتر بین درباریان رایج بوده است. هر چند نامههای اخوانیات هم داریم.
اخوانیهنویسی روحیه خاصی میخواهد. بیان ارادت و مهر و لطف، آن هم به شاعری دیگر، تواضع هم میطلبد. خود سنت اخوانیهنویسی چه تأثیری بر فضای موجود داشته است و دارد؟
ما تعارض و رقابتهای عجیب و غریب هم بین شاعران داشتهایم. در فضایی که تعارضها و چشم و همچشمیها و حسادتهایی بین شاعران و حتی بین شاگرد و استاد بوده است، اخوانیهها در تلطیف این فضا خیلی مؤثر بودهاند و روحیه مهرورزی و دوستی را گسترش میدادهاند.
این گونه ادبی واقعا هم فضا را تلطیف میکرده و میتوانسته است مناسبات را قویتر کند. ما میبینیم اگر جایی تعارض روی جامعه و شعرای جوانتر هم تأثیر میگذاشته، سرودن اخوانیهها تلاش ویژهای بوده است که فضای مهرورزی ایجاد کند.