صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

بازگشت فردوسی

  • کد خبر: ۱۰۸۳۳۹
  • ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۲۱:۰۴
عباس عبدی - فعال سیاسی و رسانه‌ای

قدیمی‌ترین خاطره‌ای که از قصه‌های شاهنامه دارم مربوط به اواسط دهه ۱۳۴۰ خورشیدی است که دبستان می‌رفتم. در آن زمان هرازگاهی یک نفر نقال بود که به محله ما می‌آمد و پرده‌ای را آویزان می‌کرد که تصاویر متداخلی از انواع قهرمانان و نقش‌آفرینان شاهنامه روی آن کشیده شده بود و نقال با آن شمایل خاص و با آن صدای رسا، شروع به داستان‌سرایی می‌کرد و قصه‌های شاهنامه را با نظم و نثر و آب‌وتاب فراوان بیان می‌کرد و پس از نیم‌ساعتی کمتر و بیشتر بساطش را جمع می‌کرد و هر کس به فراخور خودش کمکی به او می‌کرد.

این وضع گذشت و دهه ۵۰ شد، دیگر از نقال‌ها خبری نبود. شاید کسب‌وکار‌های بهتری به‌وجود آمده بودند و شاید هم گرایش‌های باستانی محمدرضاشاه و نیز جشن‌های ۲۵۰۰ساله باعث واکنش مردم شد و این فرهنگ را لکه‌دار کرد و شاید هم رواج گرایش انترناسیونالیستی و نیز رشد اسلام انقلابی و ایدئولوژیک موجب کاهش علاقه به این تصویرسازی از ایران باستان شد.

این تحول جدی بود. مطالعــه‌ای که دربــاره نام‌گذاری کودکان تهرانی داشتم، نشان می‌داد که از سال ۱۳۴۶ به بعد و به‌مرور زمان، نسبت انتخاب اسامی با گرایش ملی‌باستانی رو به‌کاهش بوده است. سال ۱۳۴۶ بیش از ۵‌۱ درصد اسامی پسران متولد تهران با گرایش ملی‌باستانی بود، ولی این رقم در سال ۱۳۵۶ به کمتر از ۶ درصد رسید که افت چشمگیری است. در این فاصله فردوسی به‌فراموشی سپرده شد؛ نه چپ مارکسیستی با آن خوب بود و نه مذهبی انقلابی، هرچند شاه و پدرش کوشیدند که شاهنامه و فردوسی را منبع و پایه نوعی از هویت برای ایرانیان کنند.

تا اینکه با افول گرایش‌های ایدئولوژیک دوباره گرایش به ملی‌گرایی رواج یافت و آمار پسران متولد تهران که دارای نام‌های ملی‌‎باستانی بودند، از ۵ درصد در سال ۱۳۷۵ به ۱۴ درصد در سال ۱۳۹۴ رسید؛ یعنی طی ۲ دهه نسبت آن‌ها ۳ برابر شد و شاید بتوان ادعا کرد گرایش به آن فرهنگ ملی که در شاهنامه فردوسی بازتاب داشته، دوباره به میان مردم ایران بازگشته است. ولی این بازگشت فردوسی تا حدودی می‌تواند محل تأمل باشد. بازگشت فردوسی در وجه ایران‌گرایی طبعاً مثبت و سازنده است؛ ولی در صورتی که وجه کین‌خواهی که ترم مهمی در شاهنامه و مبنای جدال‌های قهرمانان آن است و نیز اگر برخی اشاره‌های برتری نژادی در شاهنامه برجسته شود، چندان مثبت و سازنده نیست. از آن بدتر این است که فردوسی مستمسکی برای یک گرایش علیه دیگران تلقی شود؛ در این صورت نباید انتظار داشت که نتایج مفیدی بر این بازگشت مترتب شود و سهل است که منشأ شکاف و نقار خواهد شد.

همان‌طور که همه گذشتگان و افکار آن‌ها بازخوانی انتقادی می‌شوند و حتی تعابیر و تفاسیر جدیدی از آن‌ها ارائه می‌شود یا بخشی از آن‌ها را برجسته می‌کنند و بخشی را نادیده می‌گیرند، این مسئله می‌تواند در مورد فردوسی نیز رخ دهد. در این صورت بهتر می‌توان میان نیاز امروز نسل جوان و جامعه ایران به وحدت ملی و حتی تمدنی با فردوسی رابطه برقرار کرد. به‌ویژه آنکه فردوسی می‌تواند مبنای تفاهم فرهنگی منطقه‌ای میان حوزه تمدن ایرانی باشد. ظرفیت‌های فیلم‌سازی و تئاتر‌هایی که از شاهنامه وجود دارد می‌تواند جذاب باشد. چندی پیش خلاصه یکی از فیلم‌های مقتبس از شاهنامه را که به‌نظرم در تاجیکستان ساخته شده بود دیدم که جالب و جذاب بود.

آنچه قطعیت دارد و از روی نام‌گذاری کودکان می‌توان درباره آن به قطعیت رسید، این است که گرایش به‌سوی فرهنگ و قهرمانان ملی و باستانی بیشتر شده است. رواج نوعی ملی‌گرایی مثبت نیز دیده می‌شود و جالب این است که این ملی‌گرایی در نام‌گذاری همراه با نوآوری مفهومی و مصداقی است که مجال بحث آن جای دیگری است. بنابراین اگر فردوسی و شاهنامه را در این قالب بتوان بازسازی کرد و به صحنه ادبی و حتی اجتماعی برگرداند، قدم مثبتی خواهد بود.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.