امید حسینی نژاد | شهرآرانیوز؛ اواخر ربیع الثانی ۱۳۰۹ قمری در تهران شایع شد که حکمی از میرزای شیرازی در باب تحریم استعمال دخانیات صادر و به اصفهان مخابره شده است. در اوایل جمادی الاولی با رسیدن محموله پستی به تهران، صورتی از حکم درمیان مردم منتشر شد با این توضیح که نسخه اصلی آن را فقط میرزا حسن آشتیانی مشاهده کرده است.
متن حکم چنین بود: «بسم ا... الرحمن الرحیم، الیوم استعمال تنباکو و توتون -بأَی نحو کان- در حکم محاربه با امام زمان صلوات ا... علیه است. حرره الاقل محمدحسن الحسینی.»
محتوای این حکم تاریخی به گوش مردم رسید. همه شهرهای ایران به تبعیت از حکم میرزای شیرازی قلیانها را شکستند. حرمسرای ناصرالدین شاه نیز در حمایت از حکم میرزای شیرازی همین اقدام را انجام دادند. پس از اینکه مردم ایران، یکپارچه در مقابل این اقدام ناصرالدین شاه قیام کردند، او مجبور شد این امتیاز را از انگلیسیها پس بگیرد.
علمای ایران و نجف به مخالفت با این اقدام ناصرالدین شاه پرداختند. نقش میرزای شیرازی تاریخچهای طولانی دارد. او با راه اندازی مکتب «سامرا» توانست مذهب شیعه را در این شهر تقویت کند. فعالیتهای تقریبی او و همزیستی مسالمت آمیزش با اهل سنت تأثیر بسزایی در نزدیکی مذاهب مختلف با یکدیگر داشت. به بهانه سالگرد فتوای تاریخی میرزای شیرازی به بررسی تأثیر این مکتب و شناخت شاگردان بزرگ مکتب سامرا از جمله میرزا مهدی اصفهانی پرداخته ایم.
او با حضور در مشهد توانست عرفان سامرایی را در این شهر توسعه دهد. وی شاگرد بزرگ مکتب سامرا بود و با حضور در مشهد توانست فصلی جدید در اندیشه دینی در مشهد بگشاید. سید مقداد نبوی رضوی، تاریخ پژوه، سالها پیش، کتابی با عنوان «میرزا مهدی اصفهانی، از مکتب سلوکی سامرا تا مکتب معارف خراسان» به رشته تحریر در آورد. وی در این کتاب به زوایای مختلف مکتب سامرا و تأثیر پذیری میرزا مهدی اصفهانی از این مکتب پرداخته است.
در سال ۱۲۹۱ قمری که ۱۰ سال از درگذشت شیخ مرتضی انصاری گذشته بود، شاگرد برجسته اش، میرزا محمد حسن حسینی شیرازی، به سامرا رفت و در آنجا سکونت گزید. اقامت او در سامرا سبب شد بسیاری از عالمان و دانشجویان علوم دینی برای بهره مندی از درسش به آن شهر بروند. این مهاجرت به برپایی حوزه علمیه سامرا انجامید.
میرزای شیرازی با سکونت در سامرا، نه تنها به برپایی حوزه درسی پرداخت، که حرکتی را برای گسترش مذهب تشیع در آن شهر آغاز کرد. او در این مسیر، به ساختن مدرسه علمیهای با گنجایش دویست طلبه، حسینیه، بازار، پل، دو حمام برای مردان و زنان، کتابخانه، دارالایتام و نیز خانههایی برای بسیاری از شیعیان مهاجر به سامرا پرداخت و در حرم مقدس آن شهر هم کارهایی، چون آیینه کاری رواق، جای گذاری درها و پنجرههای جدید، سنگ فرش کردن صحن، تهیه پردههای مناسب برای درها و نصب ساعتی گران قیمت را صورت داد. این تلاش سبب شد شیعیان زیادی به سامرا بروند.
میرزای شیرازی اندیشهای تقریبی داشت و با وجود رویکرد دوستانه و هم زیستانهای که نسبت به اهل سنت سامرا داشت، بسیاری از آنان و به ویژه دستگاه حکومت عثمانی که بر عراق مسلط بود و بغداد (شهر نزدیک به سامرا) را دومین شهر مهم قلمرو وسیع خود میدانست، به این کوشش با نگاهی مثبت نمینگریستند. در مؤسسه «بایگانی نخست وزیری عثمانی» در شهر استانبول سندهایی موجود است که نگرانی ایشان از توسعه مذهب تشیع در عراق را به سالهای اقامت میرزای شیرازی در سامرا نشان میدهد.
با این حال، میرزای شیرازی چنان با آنان هم زیستی کرد که حتی پس از کشته شدن پسر بزرگ و عالمش به دست برخی از ایشان، درخواست دخالت انگلیسیان برای صلح را برنتافت و آن نزاع را «دعوایی خانوادگی» که میان اهلش باید تمام شود، خواند. او با این کار، بسیاری از اهل سنت سامرا را آن گونه برانگیخت که برخی از ایشان تا دههها پس از وفاتش خود را «طلقاء» و آزادشدگانش مینامیدند.
جایگاه میرزای شیرازی بین شیعیان، که به سبب دانش فقهی و اصولی کلان او در ترازی بالا قرار داشت، با انتشار فتوای معروف تحریم تنباکو و استقبال کم مانند مردم از آن دوچندان شد، به گونهای که میتوان گفت سامرا در سال های۱۳۰۹ تا ۱۳۱۲قمری پایتخت معنوی جهان تشیع شناخته میشد؛ بااین حال، گروهی از اهل سنت و به ویژه دستگاه حکومتی عثمانی، که همواره از گسترش مذهب تشیع در مرکز عراق ناراضی بودند، آن حرکت را برنمی تافتند. این رویکرد به بروز «فتنه سامر ا» در ماههای پایانی حیات میرزای شیرازی و درگیریهای برخی اهل سنت و شیعیان آن شهر و سرانجام درگذشت مشکوک او به سال ۱۳۱۲قمری انجامید.
میرزا محمدحسن شیرازی در زمان شیخ مرتضی انصاری پس از حاج سید علی شوشتری که در میان اطرافیان آن استاد جایگاهی ویژه و ممتاز داشت و مراد او و وصی اش بود، همراه با آقا حسن نجم آبادی و حاج میرزا حبیب ا... رشتی در میان برترین شاگردانش شناخته میشد. وی در سامرا به آرا و نظریات استاد خود تعلق خاطری بسیار داشت و از دیدگاههای او به آسانی نمیگذشت. میتوان گفت دیدگاههای اصولی شیخ مرتضی انصاری در حوزه سامرا به شکلی خالص پیگیری، اما در نجف با نظریههای جدید ملا محمدکاظم خراسانی روبه رو شد؛ نظریههایی که گاه با آن دیدگاهها همراهی نداشت. این دو گونه نگاه، به شکل گیری «مکتب اصولی سامرا» و «مکتب اصولی نجف» انجامید.
من از همان ابتدا که به مطالعات پراکنده درباره آنچه در آثار خودم با عنوان «اندیشه اصلاح دین» مطرح کردم پرداختم، از سال ۱۳۷۷ خورشیدی، به شخصیت میرزای شیرازی بزرگ، بنیان گذار مکتب فکری سامرا، صاحب فتوای تحریم تنباکو، توجه پیدا کردم. علت آن هم سید جمال الدین اسدآبادی بود، چون جایگاه مهم سیدجمال در اصلاح دین در ایران و جهان اسلام مورد توجهم قرار گرفت.
نقلی را در آثار آقای ابراهیم صفایی، مورخ مشهور دوره پهلوی، پیدا کردم که نگاهی بسیار منفی به سیدجمال داشت و در آن نقل به رابطه بسیار تیره میرزای شیرازی و سید جمال الدین اسدآبادی اشاره کرده بود. پس از آن، در مطالعاتم به صحت بیشتر نقلهای آقای صفایی رسیدم. درست است که برخی از این نقلها به اثبات نمیرسد، اما ذهن هر پژوهشگری را به خود مشغول میکند. ولی در بسیاری از موارد، با توجه به نقلهای دیگری نظیر گفتههای میرزای نایینی که از نزدیکان ایشان نقل شده است، در مجموع نگاه او را درباره این رابطه تیره و تار بین میرزای شیرازی و سیدجمال صحیح دانستم.
ایشان از منتقدان اصول فقه آخوند خراسانی بود و تاریخی از علم اصول گفته است و در آن سیر از وحید بهبهانی به علامه بحرالعلوم، از ایشان به شریف العلما مازندرانی و از او به شیخ انصاری رسیده است. در دوره شیخ انصاری، اصول فقه به کمال خود رسیده است. بعد به دو بزرگ مکتب اصولی نجف، یعنی آخوند خراسانی و محمدحسین نجفی، معروف به کمپانی، نقدهایی وارد میکند.
پس باید توجه کرد که میرزای اصفهانی جانبدار مکتب اصولی سامرا و ناقد مکتب نجف بوده است. آن طور که نقلهای تاریخی به ما رسیده است، میرزای نائینی توانست نگاه خودش را در نجف سیطره بدهد؛ لذا او را «مجدد علم اصول» میدانند؛ زیرا توانست دیدگاههای آخوند خراسانی را تحت الشعاع قرار دهد. مرحوم نائینی میرزا مهدی اصفهانی را به مشهد فرستاد و این مسئله باعث شد میرزا در کنار میرزا محمد آقازاده، فرزند آخوند خراسانی، مبانی نائینی را در مشهد رواج دهد.