صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

شریعتی و مبارزه با چپ‌گرایی

  • کد خبر: ۱۱۳۸۹۹
  • ۰۲ تير ۱۴۰۱ - ۱۲:۵۸
جواد راشکی علی‌آباد - کارشناس مرکز آثار مفاخر و اسناد دانشگاه فردوسی مشهد

دکتر علی شریعتی در زمانه‌ای زیست کرده بود که اندیشه‌های چپ و کمونیسم در ایران رشد چشمگیری داشت. بعد از جنگ جهانی دوم، به طور کلی جهان شاهد گسترش کمونیسم بود و سایر ایدئولوژی‌ها و جهان‌بینی‌ها از اشاعه آن احساس خطر کرده و درصدد مبارزه با آن بودند. از جمله در ایران نیز این ایدئولوژی نفوذ کرد و رفته‌رفته در حال گسترش بود.

استاد محمدتقی شریعتی که تنها پسرش علی شریعتی در دامان او بنیان‌های فکری اسلامی را فراگرفته بود، از اولین مبارزان علیه کمونیسم در مشهد بود. علی شریعتی هم‌چنین بخش زیادی از پرورش فکری خود را در کانون نشر حقایق اسلامی یافته بود.

اصولا هسته اصلی و اساس آنچه باعث به وجود آمدن کانون نشر حقایق اسلامی در مشهد شد، مبارزه با کمونیسم و اندیشه‌های چپ بود. کانون نشر حقایق اسلامی یک تشکل مذهبی پرآوازه بود که بسیاری از جوانان روشن‌فکر مذهبی شهر مشهد و روحانیون مشهور را به سوی خود جلب کرده بود و نقش ویژه‌ای در گسترش عقاید اسلامی و مبارزات انقلابی پیش از انقلاب داشت.

پایه‌گذار اصلی کانون، استاد محمدتقی شریعتی بود. او در دوره‌ای که حزب توده با خط مشی کمونیستی در ایران طرف‌دارانی یافت، رسالتش را مبارزه با این حزب و عقاید کمونیستی آن تعریف کرد و فعالیت‌های چشمگیر خود را در این راستا آغاز کرد.

در دوره‌ای که فریدون کشاورز، از اعضای حزب توده، به وزارت آموزش و پرورش منصوب شد و با این انتصاب و نفوذی که این حزب یافت، دبیران زیادی به آرمان‌های آن جذب شدند، محمدتقی شریعتی در کسوت معلم دینی مدارس مشهد، مبارزه با نفوذ عقاید حزب توده به وسیله آگاه‌سازی دانش‌آموزان با عقاید اسلامی را دغدغه اصلی خود قرار داد.

او علاوه بر مدارس، در سطح جامعه، با بحث و گفتگو در کوچه و بازار به روشنگری جوانان و نوجوانان گرایش‌یافته به حزب توده پرداخت. به همین دلیل، «سقراط خراسان» لقب گرفت. پس از چندی که به درخواست یکی از دانش‌آموزانش جلسات منظمی را ترتیب داد، حرکتش در مسیر روشنگری اسلامی تثبیت و مردمی شد.

توفیق سخنرانی‌هایش سرانجام به شکل‌گیری محل ثابت و اختصاصی برای برگزاری جلسات منجر شد و زمینه تأسیس کانون نشر حقایق اسلامی را فراهم آورد، کانونی که دکتر علی شریعتی آنجا پرورش یافت و بعد‌ها به عنوان یکی از سخنرانان اصلی‌اش مطرح و شناخته شد.

او در واقع، بخشی از شهرت خود در شهر مشهد را مدیون همین کانون بود، اما آنچه او را به عنوان یک متفکر و روشن‌فکر مذهبی در سراسر کشور سرشناس کرد، پس از استخدام در دانشگاه مشهد در نیمه دهه ۱۳۴۰ خورشیدی و کلاس‌های درس و سخنرانی‌های آتشین درباره اسلام بود. آن سال‌ها تمایلات فکری به‌ویژه در میان جوانان و دانشگاهیان به سمت اندیشه‌های چپ و خط فکری مارکسیستی-کمونیستی بود. مخصوصا در میان دانشجویان دانشگاه‌های کشور، گفتمان غالب گفتمان مارکسیستی بود.

در دانشگاه مشهد نیز با اینکه در شهر مشهد فضای فکری شهر به دلیل وجود بارگاه امام رضا (ع)، حوزه علمیه قوی، روحانیت ریشه‌دار و تشکل‌ها و مدارس مذهبی متعدد، اندیشه‌های مذهبی غلبه داشت. با این حال، همچون سایر دانشگاه‌ها و محافل روشن‌فکری کشور، گرایش‌های چپ‌گرایانه بسیار پررنگ بود.

در چنین فضایی، دکتر شریعتی با تألیفات و اشاعه آثار و تدریس و سخنرانی در دانشگاه مشهد و سایر دانشگاه‌ها و محافل روشن‌فکری که به دنبال دعوت‌های مکرر صورت می‌گرفت، توانست در سطح گسترده قشر جوان دانشگاهی را از دامن مارکسیسم و کمونیسم نجات دهد و به سوی مذهب و اندیشه‌های انقلابی مبتنی بر اسلامرهنمون کند.

با توجه به غلبه گفتمان چپ مارکسیستی در سطح جامعه و دانشگاه‌های کشور و حتی سیطره این گفتمان در دانشگاه شهر مذهبی مشهد، چرخش نگاه دانشجویان به سوی اندیشه‌های مذهبی کار چندان آسانی نبود، اما دکتر شریعتی با انرژی خارق‌العاده و به کمک ویژگی‌های شخصیتی منحصربه‌فرد و قدرت سخنوری فوق‌العاده، توانست به این مهم دست یابد. او در واقع چریک میدان اندیشه بود. هم‌چنان که جنگ‌های چریکی چهارچوب‌های جنگ منظم را بر نمی‌تابد، عملکرد دکتر شریعتی نیز در میدان مبارزه فکری با اندیشه‌‎های چپ در چهارچوب‌های معمول نبود.

او پایبندی چندانی به مقررات قانونی و آداب عرفی کلاس‌داری نداشت و اغلب با تأخیر بسیار وارد کلاس و جلسات سخنرانی می‌شد. علت تأخیر‌ها نیز اغلب حضور در جلسات سخنرانی دیگر بود. مدت‌ها پس از اتمام وقت مقرر کلاس یا جلسه سخنرانی به سخنان خود ادامه می‌داد.

کلاس‌هایش بعضا دو برابر و حتی سه برابر وقت معمول به درازا می‌کشید و از آن طرف، گاهی کلاس‌های او بدون اطلاع قبلی تعطیل می‌شد. دلیل آن هم دعوت او به جلسه سخنرانی در سطح شهر یا شهر‌های دیگر بود.

یکی از دانشجویان و دوستان نزدیکش می‌گوید: روزی قرار بود شریعتی ساعت ۶ عصر در دانشگاه تهران سخنرانی کند و ساعت ۸ در دانشکده سپاه دانش. ساعت از ۸ هم گذشته بود، اما شریعتی هنوز در جلسه سخنرانی دانشگاه تهران حاضر نشده بود و شرکت‌کنندگان هم‌چنان منتظر نشسته بودند تا اینکه او نزدیک ساعت ۹ برای سخنرانی حاضر شد و در جایگاه قرار گرفت.

در این مدت، دانشجو‌های گروه‌های مختلف به‌ویژه دانشجویان چپ‌گرا با اینکه طعنه می‌زدند و غرولند می‌کردند، تأخیر‌های چندساعته او را برای شنیدن سخنانش تحمل می‌کردند. بعد از سخنرانی که علت تأخیر را جویا شدم، او حضور و مباحثه در محفلی دیگر را که از دید او جمع مستعدی بودند دلیل این تأخیر

ذکر کرد. او با اشتیاق تمام از هر گونه جلسه سخنرانی و مباحثه استقبال می‌کرد. دریغ که نمی‌توانست مرز‌های زمان و مکان را درنوردد و در آن واحد، در چند مکان حضور داشته باشد. او به اندازه‌‎ای که معادلات و مناسبات دنیوی اجازه می‌داد با سخنان سحرانگیز خود آحاد جامعه را به سوی اندیشه‌های اسلامی متمایل کرد و از گرایش بسیاری از جوانان به اندیشه‌های کمونیستی که در آن دوره برای جوانان جذاب می‌نمود، جلوگیر شد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.