پویایی، نشاط و زیست هر جامعهای در گرو هویت آن جامعه خواهد بود؛ به عبارت دیگر هویت همچون روحی است که به کالبد جامعه توان حرکت و معنا میبخشد.
بر همین بنیاد است که هرگونه آسیبی به بنیادهای هویتی میتواند کارکرد آن نظام زیستی را با خطر روبه رو کند.
طبیعی است که امروز، یکی از مهمترین ابزارها و روشهای تهاجم به جای درگیریهای رو در رو و مستقیم، حمله به بنیادهای هویتی است تا از این راه با ایجاد گونهای ازخودبیگانگی فرهنگی (الیناسیون) و سست کردن ارزشهای دیرینه جامعه و جایگزینی آن با ارزشهای بدون پشتوانه تاریخی، ذهنی و دینی، سرمایه اجتماعی جامعه را تضعیف نموده و به مرور زمینه آسیبهای جدی را فراهم آورند.
از توانمندترین بنیادهای هویتی برخوردار است. این قدرت هویتی در بروز رفتارهای مناسکی و اعتقادی مردم در پهنههای گوناگون نمایان است. پیوند ژرف منابع و باورهای دینی با عناصری، چون دانش، تاریخ، آداب و رسوم و مواردی از این دست مبنای هویتی ویژهای را فراهم آورده که بنیاد بسیاری از کنشهای اجتماعی جامعه ایرانی است.
عفاف و حجاب به عنوان پندارهای فرهنگی زمینهای تاریخی در فرهنگ ایران داشته است. تا بدان جا که حتی پیش از اسلام نیز جامعه ایرانی درباره این مفهوم و اثرات فرهنگی اجتماعی آن دغدغه داشته است.
پس از اسلام نیز با توجه به ساختارمند شدن زیست اجتماعی بر پایه دستورات الهی و ظهور قوانین دینی برای هدایت انسان به زندگی بهتر و سعادتمند به مسئله حجاب توجه شد. در منابع اصلی اسلامی به بایستگی حفظ حجاب تأکید شده است. به عنوان نمونه در قرآن کریم به عنوان برجستهترین منبع معرفت دینی ما، حجاب با سه کارکرد اصلی معرفی شده است.
بر پایه آیات قرآن حجاب زمینه ساز خیر و صلاح اجتماعی و نشانه پاکدامنی و پرهیزکاری معرفی شده است. پس زمانی که حجاب مبنایی اسلامی داشته و بر پایه حکم اسلامی طرح میشود به طور طبیعی در جامعهای که بر بنیاد قوانین اسلامی شکل گرفته است خود به یک قانون بدل میشود.
این بدان معنی است که زمانی که از حجاب سخن میگوییم از امری پیرو سلیقه سخن نمیگوییم، بلکه از قانونی یاد میکنیم که مبنایی دینی دارد.
قانونی که ماهیت آن کمک به حفظ کیان اجتماعی است به طور منطقی و عقلایی از سوی مردم مورد پذیرش قرار میگیرد، چه آنکه در یک نظام برآمده از مردم نیز قوانین به واسطه نمایندگان مردم برای سامان یافتن جامعه وضع گردیده اند.
در این مورد به دلیل زمینه تاریخی و دینی مسئله حجاب، پذیرش درونی آن از سوی مردم راحتتر خواهد بود. وقوع واقعه گوهرشاد در زمانی که نظام اسلامی نیز حاکم نبود، خود نشان از باور درونی جامعه ایرانی به مسئله حجاب دارد.
آنچه مهم است این است که از منظر فرهنگی هر زمانی قوانین و احکام به یک باور درونی در جامعه بدل شوند، زمینه تأثیرگذاری بیشتری خواهند یافت. آنچه امروز دشمن جامعه ایرانی مد نظر قرار داده است، خدشه به باور هویتی حجاب و در ادامه مسئله عفاف و از بین بردن آن به عنوان یک ارزش درونی و فراگیر در نظام اجتماعی است.
بایسته آن است که در گام نخست، نهادهای کلان سیاست گذار فرهنگی به بازخوانی اهمیت موضوع حجاب در تاریخ تمدن اسلامی پرداخته و بتوانند بنیادهای فکری آن را توضیح داده و مبانی آن را به عنوان یک ارزش دینی طرح نمایند. تولید منابع فرهنگی (سینما، کتاب و...) برای تأثیر مستقیم یا غیر مستقیم بر این امر بسیار مهم، ولی فراموش شده است.
در گام پایانی نیز تدوین و ترویج الگوهای مناسب تحقق حجاب و عفاف منطبق بر شرایط زیستی معاصر و برآمده از آموزههای دینی نیز اقدامی مورد نیاز و الزامی خواهد بود.