وقف از سنتهای حسنهای است که از نخستین سالهای ظهور اسلام در جوامع اسلامی رواج یافته است و نیکوکاران مسلمان با بذل همه یا بخشی از داراییها یا منافع خویش در راه استفاده عمومی، این سنت را تا امروز تداوم و رونق بخشیدهاند.
در تمام این مدت دراز، اموال وقفی طیف گستردهای از مستغلات و اراضی و ابنیه تا باغ و مزرعه و چاه و داراییهای دیگر را دربرگرفته است. در اغلب موارد این اموال یا منافع و درآمدهای حاصل از آنها برای استفاده عموم یا گروهی مشخص از مردم وقف عام یا خاص شده است.
مساجد، بقاع و مزارات متبرک، حسینیهها و تکایا، بیمارستانها و مدارس همواره از مهمترین پذیرندههای وقف بودهاند که عواید وقفی را بنا به صلاحدید واقف یا متولیان وقف، یا صرف احداث و تعمیرات و مخارج جاری بنیادهای یادشده کردهاند یا در اختیار مردم نیازمند نهاده اند.
نمونه شاخص و فعال اینگونه اماکن مبتنی بر وقف در جهان اسلام، مجموعه عظیم زیارتگاه حضرترضا (ع) در مشهد است که قرنها مهمترین مرکز جذب و صرف انواع موقوفات در ایران بوده است، اما روی دیگر جریان وقف، دایر کردن کتابخانه و اهدای انواع کتاب به آنهاست.
چنان که میدانیم، اساس دین اسلام بر کتاب استوار شده و خواندن و نوشتن همواره جزءجداییناپذیر تمدن اسلامی بوده است. جایگاه مکتوبات در فرهنگ اسلامی چندان بوده که کسانی علت خاتمیت دین اسلام را خروج بشریت از دوران کلامی و شنیداری و ورود به دوران نوشتاری دانستهاند.
با این اوصاف، جای شگفتی نیست که وقف کتاب و در رأس آن نسخههای قرآن (مصاحف)، از همان آغاز ظهور اسلام امری پسندیده، حتی واجب و در شمار صدقه جاریه و باقیات صالحات محسوب میشود. چندان نپایید که وقف کتاب در جامعه مسلمانان آن چنان گسترش یافت که طبقات مختلف مردم، از خلفا و فرمانروایان و صاحب منصبان تا اشراف و بازرگانان و عالمان و عموم کتاب دوستان، نه فقط انبوهی از انواع کتاب که اموال منقول و نامنقولی را وقف گسترش و نگهداری مخازن کتاب و حتی تولید و توزیع کتابهای جدید کردند.
بدیهی است که نخستین و بیشترین نشانههای سنتی وقف کتاب را باید در وقف مصحفها ردیابی کرد که اندک زمانی پس از برآمدن اسلام به جریان افتاد. مطابق منابع تاریخی، عثمانبنعفّان، به ترغیب امام علیبنابیطالب (ع) پس از یکدستسازی رسم الخط قرآن، چهار یا هفت نسخه از کتاب خدا را ترتیب داد و با هدف استفاده عموم مسلمانان، برای شماری از مساجد بزرگ در مراکز اصلی تمدن اسلامی، از جمله مکه، یمن، بحرین، بصره و کوفه فرستاد. نیز گفته شده اسحاقبنمرار ابوعمرو شیبانی بیش از هشتاد مصحف به خط خود نوشت و به مساجد کوفه سپرد.
به نظر میرسد خیل عظیم واقفان نسخههای نفیس، از جمله واقفان مصاحف، طی سدههای متوالی رواج وقف در جوامع اسلامی، انگیزهها و اهداف متعددی را در نظر داشته اند که کسب ثواب، علاقه به ترویج علوم اسلامی، ماندگاری نام خویشتن و خاندان و حفظ کتب نفیس در برابر آسیب ها، از مقاصد مهمتر بوده است.
مورد اول در ترغیب واقفان کارکردی اساسی داشت، زیرا ایشان، وقف کتاب و مصحف را از زمره باقیاتصالحات و صدقات جاریه میشمردند. خداوند در این آیات عاملان نیکیهای ماندگار را به پاداشی ناب و فرجامی خوش وعده داده است، بنابراین نیکوکاران همواره در پی راه جستن به مصداقهای روشنتر و مطمئنتر کارهای نیک و ماندگار بودند و کدام نیکی شاخصتر از اهدای موقوفاتی که پس از وفات واقف همچنان میماند و ثوابش جریان مییابد؟
عامل دیگر در روی آوردن مسلمانان به وقف کتاب، علاقه و اشتیاق به ترویج دانش و معرفت بود که برخلاف عامل پیشین چندان عمومی و فراگیر نبود، بلکه بیشتر در بین دانشوران و اهل علم تداول داشت؛ هرچند فرمانروایان و صاحبان قدرت هم گاه به گاه از انجام آن غافل نبودند. گرایش مسلمان به دانش و آگاهی، به ویژه در دورههای شکوفایی تمدن اسلامی، رو به فزونی نهاد و به این دلیل به هر آنچه ایشان را به کشف و گسترش معرفت رهنمون میشد، اقبال نشان میدادند.
پیداست که در دسترس نهادن مهمترین ابزار دستیابی به دانش، که همانا کتاب است، متعارفترین راه گسترش معرفت بود. باید در نظر داشت که این کار در زمانی صورت میپذیرفت که استنساخ، یگانه راه تولید و تکثیر کتاب بود و از کار درآوردن هر کتاب روندی دشوار و وقتگیر و پرخرج داشت که گاه ماهها وای بسا سالها به درازا میکشید.
از این منظر، بی سبب نبود که صاحبان و مروجان دانش گاه کتابهای موجودشان را وقف کتابخانههای عمومی میکردند و گاه حتی خود دست به نسخه برداری از کتابها میبردند و محصول کتابتشان را در اختیار کتاب خوانها میگذاشتند. در این میان، تحریر مصحف رایجتر از نسخههای دیگر بود، زیرا کلام خدا را علاوه بر صاحبان فضیلت، عموم مؤمنان و نمازگزاران، از عالم و عامی، قرائت میکردند.
انگیزه دیگر وقف کتاب، جاودان ساختن نام خود یا خاندان خود بود. از گذشتههای دور بسیاری از دولتمردان و صاحبان جاه و ثروت یا اعضای خاندانهای محتشم اعم از زن و مرد، وقف کتاب و مصحف را طریقی برای ماندگاری نام خود و پدران و حتی فرزندانشان میدیدند.
این انگیزه اگرچه از منظر معنوی شأنی نداشت، نصیبش به کتاب خوانان و کتاب دوستان میرسید. باید پذیرفت که بخش اعظم گنجینههای کتب اسلامی از یادگارهای همین مشتاقان جاودانگی گرد آمده است، اما انگیزهای که بیش از همه به کار تاریخ هنر اسلامی آمده، وقف کتاب با نیت حفظ آن بوده است. نسخههای نفیس، چه پوستی و چه کاغذی، با گذشت زمان در معرض انواع آفات بوده اند.
انبوه مکتوباتی که امروز هیچ نشانی از آنها نیست، گواه این سخن است. در این میان، کسانی بودند که از سر آگاهی نسخههای پربهایشان را وقف کتابخانهها یا زیارتگاههایی میکردند که میدانستند در آنجا به این آثار رسیدگی خواهد شد. امروز اگر به عرصه نسخه شناسی قدم نهیم، بسیاری نسخ را میبینیم که در دورهای غیر از دوره ساختشان، به دست مرمتگران از نو صحافی یا تجلید یا حاشیهبندی شده اند.
همچنین در روزگار معاصر امکان عکس برداری و مطالعه و معرفی این آثار و بهره گیری از آنها در نگارش تاریخ هنر اسلامی برای پژوهشگران فراهم شده و اینها همه از ثمرات و برکات وقف است. در نتیجه، آنان که کتابهای نفیس را به قصد حفاظت وقف کردهاند، چنین خدمات مهمی به مطالعات هنر اسلامی عرضه داشته اند؛ هر چند این منفعت از دیگر انگیزههای وقف نیز عاید شده است.