بنیادهای اعتقادی و ایدئولوژیک در طول تاریخ، همواره مبنای شکلگیری نظامهای اجتماعی بودهاند؛ به عبارت دیگر هیچ تمدنی شکل نگرفته است مگر آنکه در مدار و پرگاره یک اندیشه مرکزی اعتقادی حرکت کرده باشد. نکته مهم آنجاست که باورهای دینی تنها زمانی در زیست اجتماعی نفوذ مییابند که به مناسک قدرتمند و پرنفوذی در میان همگان جامعه بدل شوند.
هرگاه بتوان یک باور اعتقادی را در چارچوب مناسک در جامعه رواج داد، در واقع آن باور به گفتمان غالب و حاکم جامعه تبدیل شده و در همه شئون و رفتارهای زیستی ایشان اثر میگذارد. پس آشکار است که کارگزاران و گردانندگان جوامع برای آنکه بتوانند پنداره اعتقادی خویش را به باور همگانی جامعه تبدیل کنند باید بتوانند از مناسک و همه ظرفیتهای آن بهره برند.
مناسک به دلیل شیوه شکلگیری و گستردگی و توان تاریخی خود، همواره از توانایی شگرفی برخوردار بوده و هستند. این توانایی تا بدانجاست که هرچقدر بنمایه معنایی این مناسک ژرفتر و بنیادینتر باشد، میتوان انتظار داشت که به تقویت مدنی جامعه و درنتیجه حرکت تمدنی و روبهجلو آن جامعه کمک کند.
نگاهی به سرگذشت تمدنها نشان میدهد که مناسک برآمده از رویکردهای دینی همواره در جهان مؤثر بوده است. مروری بر مناسک گوناگون اسلامی و یا دیگر ادیان همچون مسیحیت و یهودیت، نشان میدهد که مناسک چه نفوذ و گستردگیای در تاریخ انسانی دارند. مناسک افزون بر آنکه آموزهها و باورهای دینی و اعتقادی را در زیست روزمره انسان جاری میکند، بهطور غیر مستقیم بر تقویت ایمان عمومی جامعه نیز مؤثر واقع میشود.
در واقع مناسک دینی و آیینی قدرت مهمی در فضاسازی اجتماعی بهعنوان یک مؤلفه زمینهای در پویایی اجتماعی دارند. ارتقای همافزایی و تولید همبستگی پایدار اجتماعی یکی از کارکردهای برجسته مناسک است. بهویژه در جوامع چند فرهنگی و چند نژادی، چنانچه مناسک بهدرستی و در روش طبیعی خویش شکلگرفته و سامان یابند، میتوانند از تعارضات و درگیریها جلوگیری کرده و زمینه همافزایی را فراهم آورند. یکی از قدرتمندترین مناسک نهتنها تاریخ اسلام بلکه تاریخ ادیان و تمدنها، مناسک برآمده از واقعه عاشوراست.
ابعاد واقعه عاشورا از جنبههای اعتقادی گرفته تا ابعاد انسانی، حماسی و رفتاری آن، چنان گسترده و بیمانند است که منشأ شکلگیری تأثیرگذارترین رویدادهای مناسکی در ایران شده است. مناسک برآمده از عاشورا با برخورداری از سرچشمه معنایی خویش و بهرهبردن از گوناگونی ویژه فرهنگی، ماندگارترین مناسک شیعی را به وجود آوردهاند. آشکار است بر پایه آنچه ابتدا گفته شد، این مناسک بهترین ظرفیت برای تبدیلشدن گفتمان انقلاب اسلامی به گفتمان غالب و عمومی جامعه خواهد بود.
چه آنکه شعارها و اهداف کلان گفتمان انقلاب نیز استوار و برآمده از ریشههای معنایی قیام امام حسین (ع) است. پس روشن است که کارگزاران نظام اسلامی باید بتوانند از ظرفیت مناسک عاشورایی برای تقویت و عمومیتیافتن گفتمان انقلاب اسلامی در کلیت جامعه بهره ببرند. موضوع دخالت و ورود رسمی به فرایندهای مناسکی در جامعه، مرز باریک این مسئله است. مناسک همواره خودجوش و به دست مردم و با مدیریت ایشان شکلگرفتهاند.
بهرهبرداری از ظرفیت مناسک که بدان اشاره شد به معنای دخالت مستقیم در فرایندهای مناسکی نیست، چراکه هرگونه ورود سازمانی کارگزاران به مناسک، جنبه مردمیبودن (بهعنوان یکی از بنیادینترین ویژگیهای مناسک) را از مناسک گرفته و آن را به دستورالعمل و فرایندی رسمی تبدیل میکند که طبیعتاً دیگر کارکرد و قدرت عمومی خویش را نخواهد داشت.
مناسکی که میتواند همه گروهها را حتی با باورهای گوناگون کنار هم گردآورد، حاصل نزدیکی و تعامل درونی مردم با یکدیگر بر مدار ارزشهای مشترک نهفته در مناسک است. نگاههای دستوری و مداخله نهادهای رسمی در این امر شاید شکوه ظاهری مناسک را افزایش دهد، ولی کارکرد درونی آنها را با آسیب روبهرو میکند.
پس چگونه کارگزاران باید از قدرت مناسک بهره ببرند؟ آشکار است این مناسک درون نظام اجتماعی شکل میگیرند. ازاینرو زمینهسازی فضاهای اجتماعی و بسترهای لازم برای شکلگرفتن و رواج مناسک میتواند زمینه گسترش آنها را فراهم آورد.
دولتها باید بستر بایسته برای رواج مناسک را آماده کنند و موانع موجود در پویایی و گسترش آنها را برطرف کنند. بهطور خلاصه، کارگزار و حاکمیت باید بهجای مداخله مستقیم در برپایی مناسک و حذف جنبه مردمی آن، همچون ناظری نامحسوس روند و زمینهسازی شکلگیری مناسک را کنترل کند.