مجید ادیبی | شهرآرانیوز؛ اگر حساب و کتاب سال و ماه را در نظر بگیریم، احتمالا چیزی حدود ۱۸۰ سال از عمر حرفه عکاسی در ایران میگذرد؛ هر چند پس از همه گیر شدن اختراع لوئی داگر (یکی از پیشگامان عکاسی) و ثبت نخستین نمونه عکس کاغذی به شیوه داگروتیپ از «ملک قاسم میرزا» به سال ۱۲۱۷ خورشیدی، احتمالا قدمت فن عکاس در ایران یکی دوسالی بیشتر از ۱۸۰ سال میشود.
ایران دوره قاجار اگر چه از حیث توسعه یافتگی و رشد اقتصادی و اجتماعی، فاصلهای دور و دراز با جهان غرب داشت، این فاصله در زمینه عکاسی فقط ۱۲ سال بود. بگذریم؛ قرار نیست درباره تاریخ عکاسی بگوییم، احتمالا کاری هم به این جدل تاریخی نداریم که عکاسی صنعت است یا هنر. چه اینکه از همان ابتدای ورود این حرفه به ایران هم، کسی به چشم هنر به آن نمینگریست. آنچه پیش روی شماست، درباره یک عکس است. عکسی به مثابه یک سند تاریخی که داستانها و روایتهای جذاب و خواندنی هم دارد. بلی، عکاسی بیش از آنکه یک هنر باشد، ابزاری مهم در تاریخ است و چه چیزی مهمتر از «سند» در تاریخ سراغ دارید؟
بسیاری بر این باورند که ناصرالدین شاه قاجار، نقشی بی بدیل در گسترش و رواج عکاسی در ایران داشته و اسباب و مقدمات پیشرفت این حرفه را فراهم کرده است. این نظر تا حدودی درست است؛ اگر بخواهیم یک دهه را نادیده بگیریم. دقیقا ۱۰ سال قبل از مرگ محمدشاه قاجار و دست به دست شدن تاج وتخت از محمد شاه به ناصرالدین میرزا، مقدمات گسترش عکاسی در ایران فراهم شده بود، آن هم با حضور عکاسان خارجی در ایران.
ژول ریشار، مستشار و افسر نظامی اهل فرانسه بود که پیش از مرگ محمد شاه به کار نقشه برداری و عکاسی در ایران مشغول بود و اولین عکس به شیوه داگروتیپ را وی از ناصرالدین میرزا گرفت و پس از به قدرت رسیدن ناصر و تغییر پسوند میرزا به شاه، ژول ریشار هم جایی در دل سلطان تازه به دوران رسیده قاجار باز و نخستین مأموریت مهمش را با مهر و امضای شاه جوان دریافت کرد.
او مأمور شد فرمان عکس برداری از آثار و ابنیه تاریخی ایران را به اجرا بگذارد و نخستین تصاویر ثبت شده از سنگ نوشتهها و سنگ نگارههای تخت جمشید را به نام خودش سند بزند. ژول ریشار به پاس خدمات ارزنده و فراوانش به دربار و تلاشهای بی وقفه اش برای ثبت عکسهای بی شمار از ایران و آموزش این فن، محبوبیتی ویژه نزد ناصرالدین شاه یافت و به لقب «ریشار خان» مفتخر شد!
پس از احداث مدرسه دارالفنون و حشر ونشر و هدفی که برای تربیت نسلی نخبه و تحصیل کرده از طبقات مرفه در این مؤسسه تعریف شده بود، پای دیگر عکاسان ینگه دنیا به ایران باز و بساط آموزش و نشر عکاسی هم پهن شد. پس از ژول ریشار که به شیوه داگروتیپ عکاسی میکرد، موسیو فوکتیِ ایتالیایی هم پایش به ایران و دارالفنون باز شد و علاوه بر ریاضی و نجوم، برای شازدههای قجری کلاسهای عکاسی برگزار کرد.
شش سال بعد هم پای یک ایتالیایی دیگر به ایران باز شد و این بار نوبت لوئیجی پِشِه بود که به نقاط مختلف ایران سرک بکشد و عکس بگیرد. این جناب پِشه، نه تنها از تخت جمشید و پاسارگاد، که از دیگر نقاط ایران هم عکاسی کرد و سری هم به ولایت خراسان زد و چند عکس مشهور هم از مشهد خودمان گرفت.
عکاسی از سرحدات خراسان و سایر ولایات ایران، کار یک نفر نبود؛ این شد که یک نام دیگر از افسران ایتالیایی در عکاسی ایران به میان آمد: جیانوزی. او نخستین عکاس خارجی است که از سوی ناصرالدین شاه مأمور شد تا چند مجموعه عکس از ابنیه خراسان و مجموعه آستان قدس تهیه کند. نخستین عکس ثبت شده از حرم مطهر رضوی نیز مربوط به همین جناب جیانوزی است. البته با این تفاوت که او مجبور بوده است از نمایی دور و در محدوده پایین خیابان (خیابان نواب صفوی امروزی) از گنبد و بارگاه مطهر رضوی عکاسی کند؛ زیرا در آن روزگار ورود غیر مسلمان به حرم قدغن بود.
ناگفته نماند که اولین تصویر آرامگاه نادرشاه افشار نیز از سوی همین افسر ایتالیایی به ثبت رسیده است. همچنین بر اساس پژوهشی که از سوی نسرین ترابی صورت گرفته، گویا قدیمیترین عکسهایی که از مشهد وجود دارد، مربوط به جیانوزی است که بین سالهای ۱۲۷۰ تا ۱۲۷۵ هجری قمری (بین سالهای ۱۲۳۲ تا ۱۲۳۷ خورشیدی) گرفته شده و اکنون در آلبوم ۳۰۴ کاخ موزه گلستان خودنمایی میکند.
پس از توسعه دارالفنون و تربیت عکاسان خبره و زبر دست، فرصت ویژه عکاسی از ابنیه و مکانهای تاریخی ایران برای عکاسان ایرانی هم فراهم شد. در سال ۱۲۴۵ خورشیدی (۱۲۸۳ هجری قمری) شانس به آقارضا اقبال السلطنه، عکاس باشی ویژه دربار ناصرالدین شاه، روی آورده بود که در نخستین سفر شاه صاحبقران به خراسان و مشهد، به عکاسی از آثار تاریخی خراسان و مشهد بپردازد. در همین سفر بود که نخستین و تنها عکس از چهره ملاهادی سبزواری ثبت و در تاریخ ماندگار شد، اما مهمترین مزیت این سفر برای آقارضا عکاس باشی این بود که او را تبدیل به نخستین عکاس ایرانی کرد که افتخار عکاسی از حرم مطهر رضوی را به دست آورد.
سال ۱۲۶۱ خورشیدی (۱۳۰۰ هجری قمری) درست ۱۶ سال پس از اولین سفر ناصرالدین شاه به مشهد، قرعه همراهی شاه در سفر دومش به خراسان، به نام منوچهرخان افتاد. سلطان صاحبقران که خودش هم دستی بر آتش عکاسی داشت، در این سفر به منوچهرخان مأموریتی ویژه داد و از او خواست عکسهایی در خور از بقاع متبرکه مسیر و به ویژه مشهد و حرم رضوی بگیرد، اما گویا بعد از پایان سفر عکسهای گرفته شده از سوی منوچهرخان چنگی به دل شاه نزده بود.
در اسناد موجود و خاطراتی که از اطرافیان ناصرالدین شاه و درباره منوچهرخان نقل شده، گویا او دقت چندانی در ثبت جزئیات و نوشتن اطلاعات عکسها نداشته و در برخی موارد، این شخص ناصرالدین شاه بوده که جور کم کاریهای منوچهرخان را میکشیده است و تداوم همین بی حوصلگیها و بی دقتیها از سوی منوچهرخان، باعث شد او مغضوب شاه شود و کم کم بساطش را از عکاسخانه مبارک همایونی جمع کند در همان سال (۱۲۶۱ خورشیدی) به فکر تأسیس عکاسخانهای در تبریز بیفتد. اما این به معنای افول عکاسان دربار سلطانصاحبقران نبود؛ به نوعی آغاز دوران جوشش استعدادی درخشان از دانشجویان نخبه مدرسه دارالفنون هم بود.
اگر چه فرصت عکاسی از مهمترین مکان مذهبی ایران قبل از عبدا... قاجار نصیب آقارضا عکاس باشی و منوچهر خان شده بود، دو تصویر ثبت شده از این مکان مقدس، اکنون به عنوان یکی از مهمترین اسناد به جا مانده ازدوران قاجار با موضوع عزاداری مردم مشهد در روز عاشورا شناخته میشود و این افتخار نصیب عبدا... قاجار شد. ماجرای ثبت دو فریم عکس مربوط میشود به عاشورای سال ۱۳۰۸ هجری قمری، دقیقا سه شنبه روزی مصادف با چهارم شهریور ۱۲۶۹ خورشیدی. این دو فریم به جا مانده از عاشورای ۱۳۰۸ هجری قمری، نخستین تصاویر ثبت شده از عزاداری مردم مشهد در روز عاشورای حسینی در حرم مطهر رضوی و سندی مهم درباره نوع و شیوه عزاداری مردم مشهد و زائران در روز عاشوراست.
آنچه در عکس هویداست، نمایی از گنبد و گلدسته است و عکاس روی یکی از پشت بامهای مشرف به صحن کهنه (انقلاب) این رویداد را به ثبت رسانده است. در نگاه اول تصاویر گویاست؛ جمعیت پر شور و بی شمار عزاداران که در قالب هیئتهای عزاداری وارد صحن شده و ارادتشان را به حضرت رضا (ع) نشان داده اند. نکته در خور تأمل، حضور بی شمار افرادی است که روی پشت بام حرم و مشرف به صحن د رحال تماشای این مراسم عزا هستند. اما کمی از صحن دورتر و دور گنبد مطهر رضوی هم چند نفر ایستاده یا به زیارت مشغول اند یا محو مراسم شده اند.
نکته در خور توجه دیگر درباره این عکس، ساعت ثبت تصویر است. عبدا... قاجار احتمالا به دلیل تسلطش و شناختی که از نورپردازی و نوردهی مناسب عکاسی داشته، بهترین زمان را برای ثبت عکس انتخاب کرده است. به سایه بلندی که از سمت چپ تصویر بر روی صحن و عزادارن افتاده نگاه کنید؛ سایه ایوان نقاره خانه رضوی است و باتوجه به کشیدگی آن به سمت جنوب غرب، به احتمال فراوان در ساعات نزدیک به ظهر (حدود ۱۱ تا ۱۲) گرفته شده است. عکاس گویا از پیش خودش را و ابزارش را مهیا کرده تا تصویری خاص از ظهر عاشورا در حرم مطهر رضوی را در تاریخ ماندگار کند.
عبدا... میرزا قاجار مشهور به «عبدا... قاجار»، از نامهای پر تکرار تاریخ عکاسی ایران به ویژه در دوران قاجار است.
عبدا... میرزاقاجار دومین فرزند جهانگیر میرزا قاجار (از نوادگان فتحعلی شاه و یکی از افراد پر نفوذ دربار قاجار) بود. عبدا... همچون دیگر شازدههای قجری که از امکاناتی فراوان برای کسب علم بهره میبردند، درس خوانده دارالفنون بود. هوش و استعداد عجیب او در فراگیری حرفه عکاسی باعث شد به عنوان دانشجوی بورسیه به پاریس برود و بر آموخته هایش در عکاسی بیفزاید.
وین و سالزبورگ هم مقاصد بعدی او برای فراگیری دانش عکاسی بودند. عبدا... قاجار اگرچه چندین کتاب درباره فنون عکاسی نوشته بود، آموخته هایش را به عکاسی محدود نکرد؛ وی به فراگیری انواع تکنیک چاپ پرداخت و مهارتهای فراوانی هم درزمینه چاپ نقشه کسب کرد. مهارتهای او در فنون مختلف چاپ با عث شد بعدها و در دوره مظفرالدین شاه قاجار، برای نخستین بار چاپ کارت پستال را در ایران رواج دهد.
به گواهی اسناد، عبدا... میرزا پرکارترین عکاس دوره قاجار است و مأموریتهای پیاپی و فراوانی که از ناصرالدین شاه برای عکاسی از مناطق مختلف ایران گرفته، بیانگر اعتماد ویژه سلطان صاحبقران به اوست. عبدا... قاجار علاوه بر عکاسی از ابنیه تاریخی، مأموریتهای ویژهای هم برای ثبت تصاویری از ساخت وسازهای تازه در ایران داشت.
سال ۱۲۶۹ خورشیدی (۱۳۰۸ هجری قمری) ریشارخان (ژول ریشار)، معلم و عکاس محبوب دوران جوانی ناصرالدین شاه، درگذشت و در گورستان آب انبار قاسم خان تهران دفن شد. در همان سال ناصرالدین شاه، عبدا... قاجار را مأمور کرد تا از سرحدات خراسان و به طور ویژه از کلات و مشهد عکاسی کند. مهمترین آثار ثبت شده عبدا... از مشهد نیز مربوط به همین مأموریت میشود و قدیمیترین عکسهای به جامانده از آرامگاه خواجه ربیع، پل کشف رود، بقعه هارونیه و... هم نمونههایی از این سفر پربار برای عبدا... بوده است.
عبدا... قاجار برخلاف منوچهرخان، وسواس ویژهای در نوشتن جزئیات و اطلاعات عکسها از خود نشان میداد و هر عکس را با زیرنویسی کامل از وضعیت جغرافیایی، ابعاد محیط و شرح کاملی از اماکن تاریخی، شخصیتها و مناصبشان ارائه میکرد. همچنین نوشتن از وضعیت موجود جامعه، بخش دیگری از کار عبدا... قاجار بود که به صورت حاشیه نویسی در عکسهای او دیده میشود. برای نمونه در یکی از تصاویرش، شرحی مبسوط از همه گیری بیماری وبا نوشته است.
انتخاب زوایای مختلف عکاسی برای به تصویر کشیدن و ثبت جزئیات بناهای تاریخی و اماکن مذهبی، یکی دیگر از شاخصههای این عکاس همه فن حریف قجری است.
عبدا... قاجار چند بار دیگر هم به مشهد و خراسان سفر کرد و علاوه بر مأموریتهایی که از شاه میگرفت، چند مأموریت ویژه هم از همسرش نصیب او میشد. گویا همسرش یکی از ملاکین مشهد بوده و عبدا... میرزا برای سرکشی به املاک همسرجان هم که شده، بارها به مشهد سفر کرده و در خلال یکی از همین سفرها نیز عکسهای تاریخی دیگری هم از حرم مطهر رضوی گرفته است.
نسرین ترابی در کتاب «عکاسخانه ایام» خاطره خواندنی یکی از سیاحان اروپایی از مشهد را نقل کرده است و احتمال میدهد فرد مورداشاره در خاطره هانریرنه دالمانی، عبدا.. قاجار، عکاس باشی ویژه دربار ناصری، باشد.
در خاطرات هانری رنه دالمانی، یکی از سفرنامه نویسان و سیاحان غربی، که با عنوان «مسافرت سه ماهه از خراسان تا بختیاری» در دوره محمد علی شاه قاجار چاپ شده است، علاوه بر انتشار عکسهای فراوان از مشهد و حومه، داستان کتک خوردن یک عکاس با لباس فرنگی هم نقل شده است. گویا عکاس باشی دربار ناصری با شمایلی اروپایی وارد یکی از بستهای حرم مطهر رضوی شده و از آنجا که ورود بیگانگان غیر مسلمان به حرم ممنوع بوده است، عکاس نگون بخت تا سر حد مرگ کتک میخورد و اگر چند آشنا به داد او نمیرسیدند، همان جا ریق رحمت را سرکشیده به دیار باقی میشتافت.
***
در نوشتن این مطلب از محتوای کتابهای «تاریخ عکاسی و عکاسان پیشگام در ایران» نوشته یحی ذکاء (انتشارات علمی فرهنگی)، «از نقره و نور، جستارهایی در تاریخ عکاسی ایران» نوشته محمدرضا طهماسبپور (انتشارات تاریخ ایران)، «عکاسخانه ایام» نوشته نسرین ترابی (انتشارات کلهر) و همچنین از مقالههای «بعد از قاجاریه» نوشته تورج حمیدیان (شماره ۱۸ فصلنامه حرفه هنرمند، زمستان ۱۳۸۵)، «بررسی عکاسان زمان قاجار در آثار باستانی و ابنیه تاریخی» نوشته مهری کسیری و پویا زمانیان (شماره هفتم فصل نامه پژوهش نامه مطالعات راهبردی علوم انسانی و اسلامی- تابستان ۱۳۹۶) و «شیشههای آشفته، عکسهای بر جامانده» کاری از کاتیا سلماسی (شماره ۳۹ و ۴۰ نشریه بخارا-اسفند ۱۳۸۳)، استفاده شده است.