گفتگو با پویا شهریاری راد که تاکنون ۲ کتاب درباره گویش مشهدی تألیف کرده است
رضوانی| تنوع و گوناگونی گویشها و لهجهها از جذابیتهای زبانی است. گویش علاوه بر کارکردهای ویژه خود در برقراری ارتباط و معنادار کردن آن، کارکردهای هویتی هم دارد و نشانی از وابستگی گویشوران به جغرافیا و فرهنگی خاص است. اما گویشها نیز مانند زبان، در گذر زمان دچار تغییر و تحول میشوند. هر تلاشی در جهت مکتوب کردن و ریشهشناسی واژگان یا آوردن حکایتهای مربوط یا تألیف فرهنگنامههای مرتبط، میتواند کمکی باشد به عمر بیشتر گویشها یا عمومیتر شدن آنها. در این زمینه، پویا شهریاریراد که کارشناسی ارشد زبانشناسی از دانشگاه تهران دارد، تاکنون ۲ کتاب درباره گویش مشهدی تألیف کرده است: «بررسی گویش مشهدی» و «ریشهشناسی ۶۵ واژه در گویش مشهدی». با او درباره گویش مشهدی و ریشه و وضعیت آن گفتگو کردهایم.
از چه سالی و از کجا به سمت حوزه بررسی و پژوهش درباره گویش مشهدی کشیده شدید؟
من، چون سفرهای مختلفی به نقاط مختلف کشور کرده بودم، با تفاوتها و دگرگونیهای زبانی آشنا بودم. از طرفی اینکه هر بخش از کشور به گویش یا زبانی صحبت میکردند خیلی مرا جذب خودش میکرد. وارد دانشگاه که شدم، تصمیم گرفتم رشته زبانشناسی را انتخاب کنم. یکی از بخشهای زبانشناسی گردآوری گویشها و لهجههاست. اهمیتش از این بابت است که این گویشها و لهجهها و گوناگونی زبانی هر کشوری بخشی از میراث فرهنگی آن کشور است. از طرف دیگر، دیدم جمعیت مشهد رو به گسترش است. همچنین زائران و مسافران بسیاری به این شهر رفتوآمد دارند و این گویش را دستخوش دگرگونی میکند. این عوامل باعث شد در قالب کتابی به گویش مشهدی بپردازم تا ماندگار شود. البته این اول راه است و امیدوارم ادامه داشته باشد.
پیش از شما چه کسانی در این حوزه کار کردهاند؟ آیا کارهای انجامشده کفایت میکند؟
چند مقاله و چند کتاب در محدوده طنز بود که به گویش مشهدی پرداخته بود. اما من یک بررسی زبانشناختی انجام دادم. کارهای موجود به این صورت نیست که مدون باشد، از دگرگونیهای آوایی شروع کرده باشد، صرف و نحو را توضیح داده باشد و واژهها و ضربالمثلها و اصطلاحات را آورده باشد. البته درباره جاهای دیگر خراسان چرا، کار شده است. مثلا در مورد گویشهای اسفراینی، قاینی و بیرجندی بسیار خوب کار کردهاند. گویش مشهدی در کتابهایی مورد توجه قرار گرفته است که از جمله میتوان به کارهای آقای اصغر میرخدیوی اشاره کرد، اما ایشان بیشتر در حوزه فرهنگ کار کردهاند، نه حوزه زبانشناختی گویش.
یک تعریف کوتاه از لهجه و گویش هم به ما بدهید. معمولا مشهدی را لهجه میخوانند و اصطلاح گویش را کمتر برای آن استفاده میکنند.
قبل از اینکه این ۲ را توضیح بدهم، بگذارید زبان را تعریف کنم. زبان یا language مجموعهای از کدهایی است که ۲ نفر به هم میدهند و ارتباط برقرار میکنند. اگر این کدها یکسان باشد و ارتباط برقرار شود، میگویند زبان مشترک داریم. مثلا من و شما با کدهای فارسی با هم صحبت میکنیم، بنابراین زبان مشترک داریم. حالا زبان تقسیمبندیهایی دارد که به آن گویش یا dialect میگویند. فرق گویشها با هم این است که تکلمکنندگان به آن، حرف همدیگر را متوجه میشوند، اما برخی شاخههای صرفی و نحوی در گویشهای گوناگون متفاوت است. این ممکن است موجب کژتابی و ابهام شود. اگر این کژتابی و ابهام شکل بگیرد، میگویند با گویشهای متفاوتی طرف هستیم. هر گویشی چندین لهجه یا accent دارد. این لهجهها تفاوتشان فقط در حوزه آوایی است. مثلا فتحه میشود کسره و هیچ ابهامی صورت نمیگیرد و افراد تکلمکننده به ۲ لهجه حرف هم را کاملا متوجه میشوند.
میتوانید با یک مثال توضیح بدهید؟
در گویش مشهدی گاهی که در جمله «که» داریم، فعل ما به صورت منفی صرف میشود، ولی معنی مثبت دارد. مثلا «بس که هوا گرم نبود، مو رفتُم استخر غطه خوردُم»، یعنی «از بس هوا گرم بود، رفتم استخر آبتنی کردم». از لحاظ واژگانی هم اگر بخواهیم نمونه بیاوریم، کلماتی مانند «خُسُر»، «باباکلون» و «نواسه» را اگر بگوییم، گویشوران دیگر گویشها دچار کژتابی و ابهام میشوند.
گویش مشهدی چقدر از دیگر گویشها و زبانها وام گرفته است و دیگر گویشها و زبانها چه اندازه از مشهدی وام گرفتهاند؟
وامگیری گویشها و زبانها از همدیگر از ابتدای تاریخ بوده است. انسانها در هر حوزهای از زبانِ هم وام گرفتهاند؛ از واج که کوچکترین واحد معنایی زبان است تا حوزه نحو که بالاترین سطح یک زبان محسوب میشود. مسلما گویش مشهدی هم از گویشهای اطرافش وام گرفته است و گویشهای اطراف مثل نیشابوری و سبزواری نیز از گویش مشهدی وام گرفتهاند. البته این را هم باید در نظر داشته باشیم که با چند خانواده زبانی روبهروییم که تقسیمبندی میشوند. مثلا مشهدی زیرمجموعه گویشهای خراسان است، خراسانی زیرمجموعه گویشهای فارسی است. فارسی زیرمجموعه گویشهای ایرانی میشود و همینطور میرود تا بالاترین سطح که به هندواروپایی میرسد. اینها، چون قبلا یک خانواده زبانی بودهاند، مشترکات زیادی داشتهاند و به مرور زمان این وامگیریها اضافه شده است.
ما چیزی به عنوان خانواده زبانی داریم، هر خانواده شاخههای مختلفی دارد که به آن زبانهای دختر میگویند و این زبانهای دختر با هم خواهر به شمار میآیند. هریک از این دخترها باز دخترهای خودش را دارد که آنها نیز با هم خواهر محسوب میشوند. الان بخواهیم مشهدی را در نظر بگیریم، زیرمجموعه زبانهای هندواروپایی است. از آن بیاییم پایینتر زیرمجموعه زبانهای هندوایرانی است. بعد از آن زیرمجموعه زبانهای ایرانی میشود، بعد زیرمجموعه زبانهای فارسی و بعد زیرمجموعه زبانهای جنوب غربی فارسی میشود. برخلاف موقعیت جغرافیایی کنونیاش که شمال شرق ایران است، گویش مشهدی زیرمجموعه گویشهای جنوب غرب ایران شمرده میشود.
یعنی سمت خوزستان؟
بله. براساس تحقیقات انجامشده دریافتهاند که گویشهای خراسان شباهتهای بسیاری با گویشهای جنوب غرب دارد. به همین خاطر از لحاظ علمی که تقسیمبندی کردهاند، زیرمجموعه آن شاخه قرار گرفته است. این هم بر اساس تحقیقات مردمشناسی است که با بررسی ژنها متوجه شدهاند ما از جنوب غرب به این سمت مهاجرت کردهایم.
ما تغییر و تحولهای زیادی را در زبانهای مختلف میبینیم. این تغییرها به سمت آسان شدن است؟
بله، ذات بشر است که به سمت آسان شدن کارها میرود. زبان هم از این قاعده مستثنا نیست.
در این بین، تکلیف گویشها چه میشود؟ آیا ممکن است در آینده از بین بروند و مثلا همه ایرانیان با زبانی معیار سخن بگویند؟
گویشها میل به سادهتر شدن دارند و آنقدر ساده میشوند که شاید در آینده همهشان یک چیز بشوند.
این باعث لاغر شدن زبان نمیشود؟
بله، میشود. اما زبان براساس نیازها شکل میگیرد. این سادهتر شدن تا جایی پیش میرود که ما به آن کلمات دیگر نیاز نداشته باشیم. اما علم و فناوری پیشرفت میکند و کلمات جدیدی هم وارد زبان میشود. مثلا تا چند دهه پیش کلمه «کامپیوتر» وجود نداشت، اما امروز بهراحتی به کار میرود.
میگویند ما با زبانمان فکر میکنیم. اینکه کلمات بیشتر و متنوعتری داشته باشیم به گسترش اندیشه هم کمک میکند؟
قضیه تأثیر تفکر روی زبان است؛ یعنی اگر واژهای نداشته باشیم، یعنی در اندیشهمان نیازی به ساخت آن واژه نداشتهایم.
چطور میشود مردم را تشویق کرد که از گویش خودشان استفاده کنند؟
این کارها باید به صورت جدیتری در رسانهها ادامه پیدا کند. آنچه با محوریت گویش مشهدی در رسانهها میبینیم بیشتر طنز است. برخیها طنز هم نیست؛ مسخره کردن است. اگر جدی کار شود تأثیر میگذارد. نمیگویم طنز نباشد، اما کارهای جدی هم بکنند.
آیا کتاب دیگری هم با محوریت این گویش در دست تألیف دارید؟
دارم کل واژههای خراسان بزرگ را بررسی میکنم. منظورم از خراسان بزرگ جغرافیایی است که مرزش تا ماوراءالنهر میرسد.