صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

از اخلاق تا قانون

  • کد خبر: ۱۲۱۲۳۷
  • ۲۴ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۳:۲۰
محمدجواد استادی - پژوهشگر مطالعات فرهنگی

قوانین پیوسته و در طول تاریخ به عنوان قواعدی وضع شده در هر جامعه‌ای اهمیت داشته اند. در واقع قانون نقش مهم تضمین حرکت و کنشگری همه افراد را در مسیر اهداف تعیین شده جامعه بر عهده داشته است و کیفیت حدود و چگونگی اجرای آن از سوی کارگزاران مشخص می‌شود. آشکار است قوانین وضع شده، الزام آور بوده و چنانچه از آن‌ها تخطی شود، برای حفظ شالوده و بنیان اجتماعی با فرد یا افراد خاطی برخورد قهری نیز خواهد شد، ولی حقیقت آن است که در یک جامعه آرمانی قوانین نمی‌تواند به تنهایی حرکت جامعه را به سوی آرمان‌ها تضمین کند. مفهوم قانون در جهان معاصر، یک پنداره برآمده از دولت‌های مدرن محسوب می‌شود و مبتنی بر هستی شناسی اومانیستی و انسان گرایانه است.

به عبارت ساده‌تر روح وضع قوانین و شیوه‌های آن امروز بیشتر بر اساس الگو و شیوه اندیشه انسان مادی پی جویی می‌شود. در بسیاری از کشورها، روح قوانین با بنیاد‌های ایدئولوژیک و اعتقادی جامعه پیوندی ندارد و این خود به گسستی ژرف در عملکرد جامعه بدل می‌شود. چه آنکه قوانینی که در این کشور‌ها باید اجرا شود نه با مبانی ارزشی آن جامعه تناسب دارد و نه با حافظه تاریخی مردمان آن سرزمین ها، البته بنیاد و مبنای وضع قوانین در کشور‌های اسلامی به ویژه کشور ما تطبیق با روح شریعت و مبانی اسلامی در نظر گرفته شده است، ولی در هر حال این نگره درست بیشتر در تراز کلان وضع قوانین در نظر گرفته شده است و در بسیاری از سطوح خردتر و محلی ممکن است که توجه دقیقی به این مسئله نشود.

ما معتقد هستیم اسلام برای همه شئون زیستمان برنامه دقیق دارد، بر این بنیاد نمی‌توان اجرایی‌ترین حوزه‌های زیستی مان را بدون توجه به ذات و روح اسلامی و دینی پی جویی کرد. تصور کنید آیا قوانین ساده و جزئی که در بسیاری از پهنه‌های محلی وضع می‌شود چقدر با روح اسلام سازگار است. آیا مهد کودک‌های ما بر اساس شریعت اداره می‌شود؟ آیا به عنوان مثال قوانین رعایت اصول همسایگی در مجتمع‌های بزرگ ما بر بنیاد آموزه‌های اسلامی هستند یا انسان ابزاری و مادی؟

پس نکته نخست این است که قانون مهم راهگشا است به شرط آنکه بر بنیاد آموزه‌های اسلامی تنظیم شده باشد و البته برای همه دامنه‌های زیست انسان، نه آنکه فقط حدود کلی و حوزه‌های رسمی مرتبط با حکومت و نهاد‌های رسمی دولتی را دربرگیرد،  بلکه بتواند برای کوچک‌ترین بخش‌های زندگی انسانی نیز برنامه ریزی کند. در این صورت دیگر قانون در اذهان همگان جنبه‌ای یک سویه و دولتی و رسمی نداشته و خود به ارزشی بنیادین بدل می‌شود.

در کنار قانون، اخلاق مسئله‌ای بسیار برجسته و بنیادین است که کمتر به آن توجه می‌شود. در واقع این اخلاق است که می‌تواند استعداد‌ها و ظرفیت‌های جامعه و اعضای آن را بر بنیاد اصول و ارزش‌های انسان الهی تقویت کند و زمینه حرکت به سوی سعادت را فراهم می‌آورد. اخلاق در شیوه عمل خویش با قانون متفاوت بوده و بر پرگاره اجبار و در نتیجه برخورد قهری عمل نمی‌کند. اخلاق کوشش می‌کند تا با آموزش‌های نظری و تقویت و هدایت رفتار‌های اعضای جامعه، زمینه تحقق زندگی فضیلت آمیز و پرهیز از رذائل و پلیدی‌ها در زیست انسان را فراهم آورد. در واقع با درونی شدن آموزه‌های نظری اخلاقی در افراد و وسعت یافتن روح و نگاه ایشان، زمینه کنش و رفتار درست برای ایشان فراهم می‌آید. آشکار است که در جامعه‌ای که بنیاد‌های اخلاقی به درستی عمل کند، زمینه تحقق قوانین نیز بسیار مهیاتر خواهد بود و چه بسا کمترین میزان قانون گریزی نیز در ایشان دیده شود.

آشکار است بنیاد‌های مفهوم اخلاق بر مبنای اندیشه دینی و توجه به انسان فطری است، ولی انسان مادی و ابزاری برآمده از اندیشه غربی امروز کوشش کرده تا دستگاه‌های اخلاقی خود را نیز بر تفکر مادی و الهیات سکولار بنا نهد.

در اندیشه اسلامی بر این باور هستیم که می‌توان با بهره بردن از مجموعه آیات و روایات دستگاه‌های متعدد اندیشه‌ای و حکمرانی را برای زیست معاصر انسان خداجوی تعریف کنیم. فقه و اخلاق دو دستگاه مهم معرفتی در این حوزه هستند. با وجود قدرت فقه معاصر،  بایسته است تا حضور آن در عرصه‌های گوناگون پررنگ‌تر شود. در زمینه اخلاق نیز نیازمند شکل گیری دستگاه معرفتی ویژه و قدرت بخشیدن در عرصه اجتماعی هستیم. در نهایت باید گفت اخلاق و پس از آن قانون در کنار یکدیگر تضمین کننده سعادت جامعه خواهند بود.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.