فناوری عمری هم پای انسان دارد و از این بابت پدیدهای نوظهور نیست. انسان به یاری خلاقیت و دانش خویش همواره به خلق ابزار و فناوری برای مهار طبیعت و در نتیجه آن بهبود کیفیت زیست خود پرداخته است. این روند و رویکرد از زمان آفرینش نخستین ابزارهای انسانی وجود داشته و تا به امروز ادامه یافته است. نکته درخور توجه در این باره تغییر آهنگ سرعت رشد و نفوذ فناوری در زندگی است. پس از قرن هفدهم میلادی و به مرور با شکل گیری انقلاب صنعتی و توجه به علوم فنی و علوم انسانی جدید (به عنوان زمینههایی برای شکل گیری پنداره توسعه) شتاب شکل گرفتن فناوری بسیار افزایش یافت و جامعه انسانی هر روز شاهد زایش یک ابزار یا دانش فناورانه جدید بود.
اگرچه این تغییر تنها در سرعت رشد فناوری خلاصه نشد، بلکه مهمتر از سرعت رشد موضوع میزان نفوذ فناوری در زندگی انسانی بود، که با افسوس به شکلی لجام گسیخته و خارج از کنترل ادامه یافت. فناوری به همه شئون زندگی انسان راه یافت و بسیاری از حریمها را نادیده گرفت و به این شکل به مرور زمان خود را جزئی جدایی ناپذیر از وجود انسان و زندگی انسانی قرار داد.
فناوری و ابزارهای برآمده از فناوری هیچ گاه نقش معنازایی نداشته و همواره معنای خویش را از انسان دریافت کرده اند. به عبارت بهتر باید گفت فناوری مدلولی بوده است که دال مرکزی آن نیز انسان خواهد بود. انسان برخوردار از سرشت الهی که همواره در جست وجوی رسیدن به سعادت است و بر این بنیاد به ارزشهایی باورمند است و کوشش میکند تا از فناوری به عنوان وسیلهای کنترل شده برای رسیدن به آرمانهای والای خویش بهره برد.
انسان استعلایی، همواره در جست وجوی تعالی و تحقق آرمانهای ارزشمند مشترک انسانی است. آرمانهایی که برآمده از اصول و آموزههای بنیادین دینی بوده است و همه را به سوی زندگی فضیلتمند هدایت میکند.
مروری بر تاریخ اندیشه بشر به خوبی نشان میدهد که اندیشمندان و فرزانگان همواره در جست وجوی رسیدن به روش دست یابی به زیست فضیلتمند بوده اند. این زیست، سرانجامی فراتر از جنبههای مادی را در نظر گرفته است و انسان را به ماده و اندازه محصور آن بدل نمیسازد. پس ابزار باید تا جایی قدرت نفوذ داشته باشد که به این غایت وفادار بماند. پس از رنسانس، غایت مندی جهان انسانی از پنداره ارزشمند «سعادت» به مفهوم حداقلی «رفاه» تقلیل یافت. در واقع توسعه مادی که تنها رفاه بیشتر را برای انسان در نظر میگرفت، هدف بنیادین در نظر گرفته شد و هیچ نقطه توقفی برای آن پیش بینی نشد.
این تفکر توسعه که هر اقدامی را برای تحقق رفاه مادی شایسته میشمرد، بیشترین تمرکز خویش را بر قدرت گرفتن ابزار و فناوری به عنوان محرک و عوامل اصلی دست یافتن به رفاه قرار داد. عقل خود بنیاد انسان مادی نیز به شکلی افسارگسیخته و در حالی که از همه قیدوبندهای معرفت الهی خالی شده بود، مسیر را با بهره بردن از علوم انسانی برای هموار ساختن توسعه مادی آماده کرد. هرچند به دلیل فطرت مشترک انسانی در این مسیر با سؤالات و مخالفتهایی روبه رو میشد.
شکل گرفتن مباحثی، چون اخلاق فناوری در غرب امروز به دلیل توجیه این پرسش هاست. در حالی که این اخلاق خود بر الهیات سکولار و ارزشهای انسان مادی استوار است و نتیجهای نخواهد داشت.
تبدیل شدن فضای مجازی به جهان مجازی و طرح جستارهایی، چون متاورس در واقع گامی جدید و پرشتاب برای چیره شدن نهایی فناوری بر روح انسانی است. در این گام باید منتظر باشیم تا فناوری مورد نظر نگره توسعه به انسان معنی داده و رفتار و سلوک و روش او را مشخص سازد. متاورس جهانی خواهد بود که از معانی ارزشمند خالی بوده و انسان را در فضایی پوچ معلق نگه داشته است و به مرور او را نه تنها از خودبیگانه بلکه از ماهیت مقدس و الهی اش جدا خواهد ساخت.
این نکتهها به معنی نفی فناوری نیست، بلکه بر این تأکید میکند که فناوری باید در دامنه معنایی انسان الهی قرار گیرد نه آنکه انسان به موجودی استحاله یافته در فناوری و ابزار تبدیل شود. متاورس خطری بزرگ در تبدیل شدن انسان به انسان-ابزار است. بازخوانی غایت زندگی، رجعت به سنت و اصالت یافتن ارزشهای والای معنوی و الهی راه حل برون رفت از این مشکل است.