تکتم جاوید | شهرآرانیوز؛ با قدمت شصت ساله اش حالا به اندازه یک فرد میان سال عمر دارد؛ روزگار خوشِ تنها فیل باغ که تصویر ثابت عکس یادگاری کودکی هایمان بود و هم روزهای سخت و تلف شدن حیوانات را از سرگذراند. زائران هم از میان همه مراکز تفریحی مشهد، حتما یک بار سری به آنجا زده اند. باوجود این همه مخاطب هنوز بخشهایی از مشکلات آن ثابت مانده است.
از پارکینگ خاکی، رمالهایی که برای زائران و مجاوران مزاحمت ایجاد میکنند و مسافرکشهای سرخود و شلوغ بازارِ مقابل باغ تا سروصداهای دیوار مرگِ موتورسواران باغ وحش و سالن نازیبای خزندگان همگی هنوز برقرار است. شلوغی و ازدحام مقابل بلیت فروشی نشان میدهد امسال اقبال مسافران برای بازدید فراوان است. ساعت ۵ عصر است و بهترین زمان وقت گذرانی و دیدن حیوانات، ولی با آن محوطه ورودی خبری از جاذبههای گردشگری نیست.
از کنار بازدیدکنندگانی که برسر قیمت بلیت و تعداد فرزندان چانه میزنند میگذرم. ورودی باغ وحش همان است که دوسال پیش بود. همان سالن خزندگان سمت راست. همان سراشیبی و همان حیواناتی که با ترتیب قبلی داخل قفسها نگهداری میشدند.
وارد سالن که بشوید هوا به شدت رطوبت دارد و با آن بوی عجیبش نفس کشیدن را سخت میکند. دیواره آکواریومها کدر و گاه کثیف هستند و همین اجازه نمیدهد چند لحظه بیشتر بمانید و از دیدن آنها لذت ببرید. برخلاف دفعات قبل تمساح انتهای سالن به طور کامل از آب بیرون است و هرکه عبور میکند با او عکس یادگاری میگیرد. خانمی که دختر کوچک چهار پنج ساله اش را بغل گرفته تا تمساح را ببیند پیش از گفتن درباره فضای سالن ماسک را روی صورتش محکمتر میکند و توضیح میدهد: خداراشکر که این ماسک هست والا یک لحظه نمیتوانستم بوی اینجا را تحمل کنم.
کاش فکر درستی برای نظافتش بکنند. اینجا باید این قدر تمیز و برق افتاده باشد که از دیدن مار و ماهی و خزندگان لذت ببریم. حالا که بلیت جداگانه هم میفروشند، باید بیشتر به این قسمت رسیدگی کنند.
یکی از نیروهای خدماتی در حال نظافت یکی از آکواریوم هاست. اما به نظر نمیرسد با آن سرعت بتواند همان چند شیشه را تا آخروقت به سرانجام برساند.
مسافران زیادی مهمان باغ وحش هستند. از عراق و افغانستان و پاکستان تا شهرهای جنوبی و غربی. در میان آنها که پرسیدیم مشهدی وجودنداشت. یکی از آن خانوادهها زاهدانی هستند؛ مادر و پدر و سه فرزندشان. نوبتی دوربین را به هم میدهند تا با خرس باغ وحش عکس بگیرند. مرتضی نوری، پدر خانواده، از وضعیت باغ وحش چندان ناراضی نیست و میگوید: ما در شهرمان باغ وحش نداریم. هرچند که بلیت کمی گران بود و اقلام خوراکی هم همین طور، اما به هر حال تفریح خوبی است برای بچه ها. یک بار که بیشتر نمیآییم.
بچه هایشان با فرفرهای در یک دست و چوب پشمک در دست دیگر از این طرف به آن طرف میدوند و حیوانات را به والدینشان نشان میدهند.
نزدیک قفس میمونها که میشوید تأسف آور است. نه اینکه اشکال ساختاری داشته باشد، بلکه انبوه پفک، بیسکوییت و میوههای ریخته شده میان میلههای قفس و داخل آن تهوع آور است. به هیچ توصیه و اخطاری هم توجه نمیکنند.
همین طور که سه جوان حدود بیست ساله به ما بی توجه ماندند. یکی از آنها که سیگارش را به داخل قفس پرت کرده است میگوید: ما نریزیم یک نفر دیگر میریزد. همه این کار را میکنند. اگر مسئولان باغ وحش دلشان میسوزد یک نفر را بگذارند برای مراقبت. پاسخشان تلخ است و از روی لجبازی، اما حتما جواب خیلی هاست؛ آنها که حیوانات باغ وحش را با یک بلیت میخرند.
زن و شوهر جوانی که به گفته خودشان دوستدار حیوانات هستند و تا به حال یک گربه و سگ را درمان کرده اند از سر وصدای فضاهای تفریحی باغ وحش برای سلامت روان حیوانات نگران اند. خانم جوان که شوهرش نرگس صدایش میزند و اهل تبریز است، میگوید: حیوانات نیاز به آرامش دارند. صدای سالن موتورسواری را بشنوید خیلی بلند است.
اتفاقا قفس ببر و پلنگ و خرس هم به آنجا نزدیکتر است. میبینید گاهی ناآرام دور قفس راه میروند، حتما این سر و صدا برایشان آزاردهنده است. شوهرش تأکید دارد که این گلایه را به گوش صاحبان باغ وحش برسانم.
یک دور کامل که بزنید قفسها تقریبا کامل هستند. بعضی از حیوانات مانند شتر گوشهای لم داده اند و برخی مانند گوزن و قوچ در حال بازیگوشی هستند و به توجه بازدیدکنندگان واکنش نشان میدهند و تا پای قفس میآیند. چندنفری معتقدند قیمتهای غرفه موادغذایی کمی گران است، اما همگی ناگزیر به خریدنش هستند، زیرا بچهها را نمیشود قانع کرد.
سالن موتورسواری روی دیوار مرگ و تئاتر وحشت هم انتهای باغ وحش اند. آنها را که رد کنید مقابل خروجی باغ وحش هستید و ساعت از ۷ گذشته است و در حال تعطیل کردن هستند.
باغ وحش مشهد سالهای پیش، پس از نقل مکان از خیابان خواجه ربیع در مجاورت پارک جنگلی وکیل آباد استقرار یافت. آخرین آماری که مسئول فعلی آن درباره حیوانات می دهد در مجموع شامل ۸۵ گونه و نزدیک به ۶۰۰ جانور است؛ آن هم در فضای سه و نیم هکتاری. جواد رستمی مدتی است که از میان برادرانش مالکیت باغ وحش مشهد را برعهده گرفته و به گفته خودش از ساعت ۷ صبح تا ۹ شب در باغ وحش است.
گلایههای مردمی و مشکلات را با او درمیان میگذاریم و او از همان ابتدا تأکید میکند که باغ وحش هم اکنون با استانداردهای محیط زیستی هماهنگ است. وی درباره هزینه نگهداری باغ وحش ادامه میدهد: روزانه بین ۲۵ تا ۳۰ میلیون تومان خرج باغ وحش است. از طرف دیگر در حال بهسازی قفسها هستیم و هزینه آن هم اضافه شده است. همچنین یک انبار علوفه و سردخانه گوشت هم به مجموعه اضافه شده که به شدت هزینهها را افزایش داده است.
او اعتراض به نظافت سالن خزندگان را رد میکند و میگوید: همه قفسها مدام در حال نظافت و شسته شدن هستند و هفتهای دو یا سه مرتبه با حضور دام پزشک باغ، ضدعفونی میشوند. اما ممکن است در لحظه حضور یک خانواده غذایی ریخته شود و نامرتب به نظر بیاید. از طرفی با همه نظافتی که انجام میشود آنجا محیط مرطوب است و ممکن است به نظر دیگران آلوده به نظر برسد.
رستمی درباره بهسازی در باغ وحش و قراردادن شیشه مقابل برخی از آنها میگوید: پیش از این بسیاری از قفسها بهسازی شده، اما برخی باقی مانده است. به دلیل اینکه مسافران مصالح را به سمت حیوانات پرتاب میکنند ناگزیریم قفسها را یکی یکی بهسازی کنیم. هنوز هم مسافران زیادی هرچه به دستشان برسد به سمت قفس حیوانات پرتاب میکنند وقتی هم اعتراض میکنیم پاسخشان این است که «پول داده ایم».
اما نصب شیشه برای مقابله با بی فرهنگی برخی راه چاره نیست، زیرا به گفته او امکان مشاهده حیوان را برای بازدیدکننده از بین میبرد: به عنوان مثال برای قفس میمونها قرار دادن شیشه مناسب نیست؛ چون خیلی زود کثیف میشود و باید دقیقه به دقیقه حیوان را به اتاق خواب ببریم و شیشهها را تمیز کنیم. از طرف دیگر قراردادن شیشه مانع دید کافی به حیوان میشود. همین حالا هم وقتی آفتاب مستقیم میتابد داخل قفس شیر و ببر دید کافی ندارد.
مسئول باغ وحش درباره نصب فنس و حفاظ هم میگوید: فنس بهتر از شیشه است. برخی قفسها را با فاصله یک متر و ۱۰ سانتی متر فنس گذاشتیم و برخی موارد تا یک ونیم متر، ولی بازهم مردم آشغال میریزند تا به قول خودشان حیوان را از خواب بیدار کنند.
درحالی که با یک جست وجوی ساده در اینترنت متوجه ساعت خواب و بیداری حیوانات میشوند؛ مثلا شیر در ۲۴ ساعت ۱۷ ساعت خواب است و نزدیک غروب برای شکار بیدار میشود. مردم خیلی نکتهها را درباره حیوانات نمیدانند و اینها به نظرشان ایراد است و به ما اعتراض میکنند.
درباره سیمانی بودن کف برخی قفسها که میپرسیم، توضیحش این است: فقط بعضی قفسها سیمانی است و بیشتر آنها موزائیک است و این بهترین روش است؛ زیرا اگر خاکی باشد امکان ضدعفونی کردن هرروزه را ندارد. برای حفظ سلامت چنگالهای حیوانات درخت خشک داخل قفسها قرار داده ایم.
یکی از بیشترین اعتراضات و نازیباییهای باغ وحش، خیابان مقابل آن و شلوغیای است که اثر همه فعالیتها و اقدامات باغ وحش را کم رنگ میکند و البته در شأن یک شهر زائرپذیر و پرمسافر نیست. رستمی هم از این شرایط به شدت گلایه دارد، ولی از صحبت هایش پیداست صدایش به گوش هیچ مسئولی نرسیده است و تأکید میکند: اتفاقا چند روز پیش به شهرداری منطقه سر زدم.
بار دیگر از شلوغی و وجود افرادی گفتم که یا معتاد هستند یا شرب خمر کرده اند و هر خلافی را مرتکب میشوند. گفتم جمع کردن اینها کار من نیست. شما باید اقدام ضربتی انجام بدهید، اما آنها هم انگار راه حلی نداشته اند.
وی ادامه میدهد: پیشنهاد من این است که همه آن پارکینگ روبه رو و افرادی که اسب کرایه میدهند جمع آوری شوند. تازگیها عکاسی هم به جمعشان اضافه شده است. کاش باشید و ببینید هرروز جلوی باغ وحش چه دعواهایی میشود. این تصاویر برای مسافر خارجی و حتی ایرانی اصلا مناسب نیست. به مأموران کلانتری محل هم گفتم فکری به حال این وضعیت بکنند. مدتی پیش اینها را جمع کردند. باز دوباره برگشتند. باور نمیکنم هیچ مسئولی قدرت برخورد با این افراد را داشته باشد و بیشتر شبیه اهمال کاری است.
سروصدای موجود در باغ وحش به خصوص سالن موتورسواری یا تئاتر را هم با رستمی درمیان گذاشتیم، اما در عین حال که این صداها را محدود به فصل گرما و ایام مسافری ذکر میکند توضیح میدهد: یک سالن تئاتر داریم که قبل از شروع ماه محرم تعطیل شد. سالن موتورسواری هم محدود به همین ایام است، اما گاهی سر و صدای همین مسافران و بازدیدکنندگان از صدای آنها بیشتر است.
همین دیروز چند گروه جوان ده پانزده نفره آمده بودند برای بازدید و سر و صدایشان همه باغ وحش را پرکرده بود. وقتی خواهش کردم کمی آرامتر صحبت کنند باز پاسخشان همان بود «پول داده ایم میخواهیم سرگرم شویم.» و آن وقت ما هیچ چارهای جز تحمل کردن نداریم. اگر صدا برای حیوان مضر باشد این صداها را چه کنیم؟
از مغازههای فروش خوراکی هم سؤال میکنیم و پاسخش این است که آنها تحت نظارت مرکز بهداشت هستند و خودش هم مدام به وضعیت نظافت و قیمتها آنان سرکشی میکند و اگر اعتراضی باشد رسیدگی میکند.
مسئول باغ وحش مشهد بار دیگر از کنترل مداوم کارشناسان محیط زیست میگوید و اینکه اداره کل دام پزشکی از حجم انبارهای علوفه و گوشتی که تا شش ماه دیگر باغ را تأمین میکند، رضایت کامل دارد و دام پزشک مستقر در پارک دلسوزانه مراقب سلامت حیوانات است.
جای پارک آزاد نیست. باید خودرو تان را به پارکینگ یا در حقیقت زمین خاکی مقابل باغ وحش بسپارید. هزینه کرایه ساعتی اش هم کم نیست، دست کم ۱۰ هزارتومان، اما نه در و پیکری دارد برای محافظت و نه هیچ نظم و تربیتی. جای رهاکردن خودروتان را که پیدا کردید، انتهای پارکینگ تپهای خاکی است که باید از آن بالا بروید تا به آسفالت راه پیدا کنید. البته این مسیر خاکی کارایی دیگری هم دارد. آنها که اسب کرایه میدهند کوچک و بزرگ را به قول خودشان در همان فضای خاکی «دور میدهند».
بالا آمدن از تپه خاکی مساوی است با هجوم زنان دوره گردی که به صورت پراکنده تجمع پیدا کرده اند. سروصدای صحبت هایشان با لهجههای گوناگون و صدای کرایه چی ها، آدم را گیج میکند. تعدادی کانکس رنگ و رو رفته هم این سوی خیابان هست که دلیل وجودش نامشخص است، اما با دقت که نگاه کنید انبار وسایل رهاشده کاسبان دورگرد همانجاست.
کمی جلوتر صدای رانندههایی که خودرو تاکسی یا شخصی خود را دوبله و سوبله رها میکنند و برای جذب مسافر دنبال مسافران راه میافتند هم به اصوات دیگر اضافه میشود. تا به باجه بلیت فروشی برسید باید از میان آدمهای مختلف عبور کنید. یکی برای گرفتن فال دنبالت میکند و دیگری برای گرفتن عکس یادگاری و رانندهها هم دم به دم سؤال میپرسند که ماشین میخواهی یا نه؟ از آن همه شلوغی حس ناامنی به آدم دست میدهد، جوری که باید دست فرزندت را محکم بگیری و عبور کنی.
یکی از آنها که مترجم مسافران عرب زبان است، پس از ضرب و تقسیم هزینههای بلیت بر تعداد افرادش میگوید: من در همه ایام سال خانوادههای عرب زبان را برای بازدید باغ وحش میآورم، چون دیدن حیوانات برای کوچک و بزرگ لذت بخش و جالب است، اما هرسال وضعیت اینجا همین است. شلوغی و کثیفی محوطه آبروی مشهدیها را میبرد.
از وقتی که یکی از معتادان کیف دو مسافرم را سرقت کرد، مدام به آنها یادآوری میکنم که مراقب کیفشان باشند. خیلی زشت است و خودم از گفتن این توصیه خجالت میکشم. نمیدانم اینجا متولی هم دارد یا خیر؟
آن طور که چشم ما نشان میدهد خیابان مقابل باغ وحش آشفته بازاری است برای خودش و شاید تعدد متولیانش، فرصت جولان را به دوره گردها و معتادان متجاهر داده است. آن طور که ما شنیده ایم بیش از همه مسئولیت مدیریت آن منطقه با شهرداری منطقه ۹ است و پس از آن سامان دهی تاکسیها برعهده سازمان تاکسی رانی و سازمان ترافیک شهرداری، جمعآوری معتادان متجاهر با نیروی انتظامی و بهزیستی و جمع آوری متکدیان با شهرداری است.
تا چشم کار میکند خبری از گشت نیروی انتظامی یا حتی یک مأمور راهنمایی و رانندگی نیست. اگر نزاع یا حادثه مهمی در آن میان رخ دهد، فاصله خبردار شدن مأموران و رسیدن آنها به محل نامعلوم است.
علی نجفی، معاون خدمات شهری شهرداری مشهد، در گفتگو با شهرآرا بسیار خلاصه از شرح وظایفشان در آن محدوده میگوید: کانکسهایی که در فضای بیرونی باغ وحش بود به دلیل بروز معضلات و مشکلات با هماهنگی سازمان سامان دهی مشاغل و فراوردههای کشاورزی و مراجع قضایی جمع آوری شد.
تعداد دیگری باقی مانده است که در حال رایزنی با مرجع قضایی هستیم و به زودی آنها را هم جمع آوری میکنیم. سوای اعلام نظر کوتاه نجفی، پیگیریهای پی در پی از شهردار منطقه ۹ و روابط عمومی اش به همین دوجمله هم ختم نشد. تا لحظه ارسال این گزارش پاسخی دریافت نکردیم و این گزارش بدون توضیح شیوه عملکرد شهرداری چاپ خواهد شد. شهرآرا آمادگی دارد در صورتی که شهردار منطقه ۹ پاسخی برای مشکلات دارد در روزهای آینده در همین صفحه آن را منتشر کند.