چقدر دلمان لک زده است برای یک مجله طنز قوی و کاربلدی که دست کم هفتهای یک بار ما را هم بخنداند و هم بگریاند. نمیدانم چرا یاد زنده یاد حبیبی افتادم که هم رئیس فرهنگستان بود و هم معاون اول رئیس جمهور. مردی که وقتی خبر درگذشتش را شنیدیم یاد «گل آقا» افتادیم. اصلا نمیشود چهره حبیبی را دید و نام او را شنید و یاد «گل آقا» و کیومرث صابری نیفتاد. صابری سالها بود که با دکترحبیبی سر و سری داشت.
یادم میآید یک روز در صفحه اول گل آقا، کاریکاتوری کشیده شده بود و گربهای را نشان میداد که چند مجله «گل آقا» را نگاه میکرد؛ ولی از قضا در آن چند شماره عکس حبیبی روی جلد نبود و گربه با حیرت تمام پرسیده بود: «پس کو حبیبی؟»
گویا گل آقا بدون حبیبی معنا و مفهوم نداشت. آیا این برای سنجش متانت، بزرگی، گذشت، خویشتن داری و شکیبایی و در عین حال میدان دادن به طنز کافی نبود؟
به راستی چقدر مدارای مردی در جایگاه و قدرتی که زنده یاد دکترحبیبی داشت، برای دیگران الگوست. هیچ گاه از تندی نیشهای زننده شاغلام و گل آقا در امان نبود؛ اما اخم به چهره نمیآورد. چقدر آن مرد شکیبا میتوانست میدان بدهد به طنزنویسان تا امیدوارانه و بی دغدغه عیبها را ببینند و به تازیانه طنز بگیرند و چقدر ظرفیت و آستانه تحمل مدیران را بالا و بالاتر میبرد. حبیبی البته خودش هم دستی در شعر و شاعری داشت و گاهی با اسم مستعار «بنده خدا» برای این نشریه شعری میفرستاد.
حضور زنده یاد حبیبی چنان در گل آقا مشهود بود که کتابی با عنوان «دکترحبیبی در گل آقا» منتشر شد. در این کتاب گزیدهای از ۱۲سال کاریکاتورهای روی جلد گل آقا که حبیبی جلدنشین آن بود چاپ شده است. گل آقاها و حبیبیها که بیشتر باشند، عیب و ایرادها هم در فضایی سالم نشان داده میشود. یادمان باشد پوشاندن عیبها گاهی موجب عفونی ترشدن آنها میشود. گل آقاها و حبیبیها به سلامت جامعه و نظام مدیریتی کمک میکنند.