علیرضا حیدری - روزنامهنگار | وقتی به شعرهای امام رضایی نگاه میکنیم، چند اثر بیشتر به چشم میآید و از دیگر اشعار برجستهتر است؛ بی گمان یکی از ماندگارترین این سرودهها شعر «هشتمین سپیده» از استاد علی موسوی گرمارودی است، با این آغاز:
درود بر توای هشتمین سپیده
-اگر از سایه ساران درود میپذیری-
باران نیز به ازای تو پاک نیست
و بر ما درود- اگر فاصله خویشتن تا تو را، تنها بتوانیم دیدای آفتاب! ما آن سوی ذره مانده ایم
من آن پرنده مهاجر که هزار سال پریده است.
اما هنوز سواد گنبدت پیدا نیست
آوخ که بال کبوتران حرمت
از چه تیرهای زهرآگین خسته است
شکسته استای عرش!ای خون هشتم!
نیرویی دیگر در پرم نِه
که ما را هزار سال
نه ره توشهای بر پشت بود و نه شمشیری در دست
و مگر در سینه عشق میافروخت
میسوخت که چراغ تو روشن ماند...
موسوی گرمارودی از پیشتازان و سرآمدان ادبیات انقلاب و ادبیات آیینی است. او شاعری است متعهد و متدین که به دلیل تحصیلات دینی و دانشگاهی از شمار شاعران باسواد و کاربلد است. این شاعر خود را همچون پرندهای میداند که برای رسیدن به آستان حضرت رضا (ع) سال هاست که در راه است؛ اما معتقد است که رسیدن به کنه عظمت حضرتش دشوار است.
با نگاهی به اشعاری که در مدح و رثای امام رضا (ع) سروده شده است، به اشعاری ممتاز در قالبهای کهن و به ویژه قصیده دست پیدا میکنیم؛ ولی نوسرودههای شاخص بسیار اندک است که یکی از بهترین آن ها، «هشتمین سپیده»ی گرمارودی است و به تعبیر محمدکاظم کاظمی «شعرهای آیینی یکی از شاخههای پربار کارنامه شاعری موسوی گرمارودی است ... ارج و مقام ویژه موسوی گرمارودی در شعر آیینی، در نوسروده هایش نهفته است و نه در قصیدهها و به ویژه مثنوی ها...»
در کنار این شعر زیبا باید از اشعار آیینی دیگر او هم یاد کنیم که «خط خون» گرمارودی بی گمان یکی از ماناترین نوسرودههای عاشورایی است.
اشعار آیینی این شاعر در مجموعهای با عنوان «گوشواره عرش» چاپ شده است. همچنین برگزیده شعر معاصر مذهبی در ستایش
امام رضا (ع) با عنوان «سپیده هشتم» از کتابهایی است که با اشعاری از سیدعلی موسوی گرمارودی، زنده یا د قیصر امین پور، سهیل محمودی و سعید بیابانکی به همت انتشارات آستان قدس رضوی به چاپ رسیده است. استاد گرمارودی نوسروده «هشتمین سپیده» را این گونه به پایان میرساند:
عرفان در ایستگاه حرمت/ پیاده میشود / و کلمه /، چون به تو میرسد/ به دربانی درگاهت / به پاسداری میایستد
شعر من نیز/ که هزارسال راه پیموده/ هنوز بیرون بارگاه تو/ مانده است