مرتضی اخوان | شهرآرانیوز؛ او در قالب رئیس هیئت فوتبال مشهد چند سالی است که وارد حوزه مدیریت شده است. مدیریت فوتبال شهری که این روزها در بدترین وضعیت تاریخش قرار دارد؛ در لیگبرتر تیمی ندارد، تیم لیگیکیاش مایه آبروریزی شده است، تیم دستهدومش دربهدر دنبال فروش امتیاز و نابودی مطلق است و در لیگ دستهسوم هم دو تیم دارد که هر سال برای بقا میجنگند، نه صعود!
حسین بادامکی در این اوضاع آشفته فوتبال مشهد، در گفتوگویی مفصل با شهرآراورزشی اینبار نه در قالب یک بازیکن، بلکه بهعنوان یک مسئول ورزشی صحبت کرده و از وضعیت کنونی فوتبال مشهد و راهکارهایش برای عبور از این بحران گفته است. بهانه این مصاحبه واردشدن او به پنجمین دهه زندگیاش است که از چند روز پیش این راه را آغاز کرده است.
سال ۱۳۹۸ دبیر هیئت فوتبال استان به من پیشنهاد ریاست هیئت مشهد را دادند. قاعدتا برای من خیلی سخت بود، چون تابهحال کار اجرایی نکرده بودم و با شرایط آشنا نبودم. همیشه بهعنوان یک بازیکن فقط سر تمرین میرفتم و بعد هم به خانه برمیگشتم. به مسائل حاشیهای و اداری توجه نمیکردم که بخواهم تجربه یا سررشتهای داشته باشم. ولی احساس کردم از این طریق هم میشود بهشکل دیگری به فوتبال شهرم کمک کنم.
با اینکه خیلیها موافق نبودند و ۹۹ درصد دوستان نزدیکم گفتند وارد این عرصه نشو، احساس کردم میتوانم کمک کنم و این پیشنهاد را پذیرفتم. تجربه خیلی خوبی برای من بود. خیلی از دیدگاههایم به فوتبال عوض شد. شاید خیلیها بگویند حسین بادامکی باید برود مربیگری کند و در فوتبال باشد، اما این سمت هم باعث شد دریچه دیگری در زندگی حرفهای و فوتبالی من باز شود. قطعا این مدیریت و برخورد با آدمهای متفاوت فرهنگی در کار مربیگری هم به دردم میخورد.
اگر میدانستم اوضاع اینطور است، مسئولیت هیئت فوتبال مشهد را قبول نمیکردم، چون اصلا شناختی نداشتم. فکرم اصلا چیز دیگری بود. فکر نمیکردم شرایط اینقدر سخت و بد باشد. فوتبالیهای خودمان هم سنگ میاندازند. بخش اعظمی از وقتم را باید بگذارم سنگاندازی فوتبالیهای خودمان را جمع کنم. آدمهایی که عمرشان را در فوتبال بودند، هنوز متأسفانه دنبال حاشیهها هستند.
من همیشه این را میگویم که من از آن آدمهایی هستم که در اتاقم همیشه روی همه باز است؛ هرکسی هر حرف و انتقادی دارد، بیاید و بگوید، ولی نمیدانم این تلفن همراه چه دارد که همه دوست داریم حرفهایمان را آنجا بزنیم. من همیشه میگویم اگر ایرادی دارم، بیایید به خودم بگویید. چرا میروید در فضایمجازی میگویید؟ من اگر ایرادی داشته باشم، مگر دیوانهام برطرف نکنم؟!
متأسفانه امروز ورود به دنیای مربیگری مثل گذشته نیست. برای آنهایی که بازی هم میکنند، شرایط همین است. زمان ما وقتی بازی میکردیم، اگر خوب بودی در تیم جایگاه داشتی. اما الان علاوه بر خوببودن، باید ارتباطات هم داشته باشی! در مربیگری هم ماجرا همین است؛ یا باید به مربیای که در تیمهای لیگ کار میکند وصل باشی تا از طریق دستیاری وارد این چرخه شوی یا اگر بخواهی خودت بهعنوان سرمربی وارد شوی، باید اسپانسر بیاوری! این یک اتفاق عجیب است! بهویژه در لیگهای یک و دو این اتفاق زیاد میافتد. این چیزها باعث شده است خیلی از مربیهای ما پشت خط بمانند و به آنها فرصت داده نشود. من هم آدمی نبودم که بخواهم اسپانسری داشته باشم و شخصیتم هم این نبوده است.
آدم عجولی نیستم. فعلا ترجیح دادم مسیر دیگری را بروم تا یک زمانی مسیر مربیگری برای من هم باز شود. در مشهد یک تیم درستودرمان نداریم و اگر هم داشته باشیم، نوبت به مشهدیها نمیرسد. چون یا مشهدیها مسئول نیستند و تیمها را آقایان خارج از استان اداره میکنند یا اینکه اگر مشهدی هم باشند، آنقدر حرفوحدیث زیاد است که ناخودآگاه تو را وارد حاشیه میکنند. نمونهاش هم اتفاقی است که سال گذشته برای پیام افتاد. این تیم مسیر درستی را طی نکرد و الان میبینیم پیام در چه وضعیتی قرار گرفته است.
در دوران فوتبال بازیکنان درگیر حاشیههای ریزودرشتی میشوند که اگر بتوانند از خودشان مراقبت کنند، از آن جان سالم بهدر میبرند و اگر نه ممکن است به ناکجاآباد بروند. در مدیریت فوتبال هم موانع بسیاری بر سر راه است. من هر دو دوره را تجربه کردم و معتقدم دومی سختتر است. شما وقتی بازی میکنید، خودتان هستید و عواقبش متوجه خودتان است؛ اما در مدیریت فوتبال، به جامعه فوتبال صدمه میزنید. هیئت فوتبال ظرفیت بزرگی است که میتواند به فوتبال کمک کند، ولی وقتی شما دستتان بسته باشد، نمیتوانید کاری بکنید.
یک نمونه کوچکش زمین بازی است. شما باید برای یک زمین ماهانه میانگین ۳۰ میلیون تومان اجاره بدهید. هیئت فوتبال درآمد دیگری هم ندارد. باتوجهبه اوضاع اقتصادی خیلی سخت است بخواهید اسپانسر پای کار بیاورید. ما برای تأمین هزینههایمان باتوجهبه اینکه منبع درآمدی دیگری نداریم، باید از تیمها برای ورودی مسابقات پول بیشتری بگیریم. تیمها هم برای جبران این مبلغ، از بچهها و خانوادهها پول میگیرند.
الان داور ملی برای ما هر بازی ۳۵ هزار تومان میگیرد و حدود سهساعتونیم باید درگیر آن بازی باشد یا پزشکیاری که ساعتی ۲۵ هزار تومان حقالزحمه میگیرد. طبیعی است که با این وضع فساد وارد فوتبال میشود. تازه همین پول را هم باتوجهبه اوضاع هیئت همانجا که نمیگیرند؛ یا باید به ما کمک کنند یا باید امکاناتی به ما بدهند. مثلا اداره کل یک بودجهای سالانه به هیئتها بدهد. یک سالن در شهرک ابوذر به ما دادند که فقط باید بروید ببینید! آن را ادارهکل به ما داده که تازه ما دستی به سروگوشش کشیدیم. بچه چهاردهپانزدهساله چطور از وسط شهر باید برود شهرک ابوذر بازی کند و برگردد؟!
من معتقدم چیزهایی را که مال فوتبال است، به آن بدهند، چون فوتبال درآمدزاست؛ مثل زمین، مثل سالن. همین ساختمان هیئت فوتبال مشهد، محل دوشگرفتن داورها بوده است. الان ما تازه کاغذدیواریاش کردیم. هنوز کاشیهایش هست. در طول این همه سال هیچ تغییری نکرده بود. یعنی هیچکس نیامده و نمیتوانسته تغییری بدهد. فوتبال درآمد خودش را میتواند درآورد بهشرط اینکه حداقلها را داشته باشد.
بالاخره یا من باید مربیگری را انتخاب کنم یا مدیریت را. اگر بخواهم در آینده به مربیگری هم بروم، این مدیریت به کارم میآید. هیئت فوتبال سختیهای زیادی داشت، ولی برای من سود خودش را داشت. بهطورکلی از این دوسالوخردهای راضی هستم، اما میتوانست خیلی بهتر باشد. اگر شرایط بهتر بود، خیلی نتیجه بهتری هم میگرفتم. من معتقدم در ورزش این شهر کارکردن نمیتواند خیلی سخت باشد، بهشرط اینکه مقداری با هم تعامل داشته باشیم.
اوایل که به هیئت آمده بودم، خیلی اشتیاق داشتم که مسابقات پیشکسوتان برگزار کنم. خیلی هم دوست داشتم در زمین چمن و یازدهبهیازده باشد یا اگر نهایت نشد هم در زمین مینیفوتبال باشد. اما یک اتفاق خیلی عجیب افتاد. به هرکسی زنگ میزدیم بیاید و بنشینیم مشورت کنیم که مسابقات را چطور برگزار کنیم، میگفت فلانی هم هست؟ وقتی میگفتیم بله، میگفت پس من نمیآیم! بزرگان این شهر! خیلی جالب است که بعد این دوستان میگویند چرا به پیشکسوتان اهمیت نمیدهید.
نمرهای به خودم نمیدهم، اما معتقدم از روزی که آمدم توانستهام به هیئت فوتبال سروشکل بهتری بدهم. این را میتوانید از کسانی که در مسابقات مشهد شرکت میکنند، بپرسید. واقعیت این است که دنبال نمره قبولی نیستم، دنبال این هستم که یک کار مثبتی انجام داده باشیم. ولی همیشه به بچههای هیئت هم گفتهام انتظار من خیلی بیشتر از این حرفهاست، چون ظرفیتش را داریم.
از سال گذشته هرچه ما گفتیم، گفتند چرا همهاش شما حرف میزنید؟ باید مسئولان رده بالای استان صحبت میکردند که این اتفاق برای فوتبال نیفتد. چطور میشود فوتبال استان ظرفیتش زیاد است، اما همه تیمهایش لنگ ۸ میلیون تومان هستند تا تیمهایشان به سفر برود؟
من معتقدم وقتی کسی پای کار نباشد، همین اتفاق میافتد. خیلی جاها به ما میگویند در مشهد اولویت فوتبال نیست. من قبلا حرفشان را قبول نمیکردم و جبهه میگرفتم، اما حالا میگویم کاملا درست میگویند. چون شرایط را از نزدیک لمس کردم. یکسال من سرپرست آن تیم بودم، چند بازی هم مربی بودم. قبل هم بازیکن این تیم بودم و فکر میکنم شناخت کامل از این تیم دارم. من نه از شهرخودرو ایراد میگیرم، نه از افرادی که برای آنها کار میکردند. بالاخره یک فضایی بود که آمدند سوءاستفاده کردند و رفتند! جوان بودیم میخواستیم قرارداد ببندیم میگفتند شما بازیکن این شهر هستی بیا قرارداد ببند.
بزرگتر شدیم و کاپیتان تیم شدیم، گفتند این تیم مال شماست و با شرایط کنار بیا. الان هم همینطور است. این تیم بود میگفتند مال مشهدیهاست و الان هم اوضاعش خراب است، باز تیم مال مشهد است و ما باید جوشش را بزنیم. آقایانی که این تیم را نابود کردند، همه رفتند پی کار خودشان. من که در این شهر رشد کردم، میدانم آن جوان همه عشقش این است که بیاید و برود برای تیم اول شهرش بازی کند. ولی متأسفانه خیلی از مسئولان ما نمیتوانند این مسئله را درک کنند. نمیتوانند بفهمند یک جوان که یک روز بازیکن تیم لیگبرتری شهرش است، چه احساسی دارد.
الان مسئولان ما افتخار میکنند یک تیم هندبال یا والیبال در لیگبرتر داریم! این افتخار ندارد. این جزو وظایف یک استان است. بعد همین را در بوق و کرنا کردند که ما تیم والیبال و بسکتبال داریم! اگر این را نداشته باشید، بد است. کاش ما یک شهری بودیم که هیچی نداشتیم؛ ورزشکار نداشتیم، استعداد نداشتیم، ورزشگاه نداشتیم. ما همهچیز داریم. ما دومین کلانشهر ایران هستیم. هر وقت اراده کردیم در هر ورزشی جزو برترینهای کشور بودیم. مردم ما کمتوقع هستند و ما هم این توقع را پایینتر آوردهایم. آنقدر پایین که به داشتن یک تیم در والیبال یا بسکتبال قانع باشند.
حمیداوی یک پدیده شستهرفته را تحویل گرفت. تیمی که اگرچه از نظر مالی مشکل داشت، از نظر بازیکن آنقدر توانمند بود که تا سال گذشته داشت نان آن بازیکنان را میخورد. شما همین ترکیب پرسپولیس در بازی آخرش را ببینید؛ پنج بازیکن شهرخودرو در ترکیب اصلی بودند ازجمله علی نعمتی، فرشاد فرجی، سروش رفیعی، سعید صادقی و میلاد سرلک. پس این تیم ظرفیت لازم را داشته است.
وقتی یک مدیر میآید، معمولا تا دو سال میگوید همهچیز عملکرد مدیر قبلی بوده و نمیتوانی آنی بگویی نتیجهگیری این تیم محصول عملکرد او بوده است. وضعیت امروز شهرخودرو، حالا دستپخت مدیران این تیم است. نه اینکه شما تیم ساختهوپرداخته را تحویل بگیری و بعد که نتیجه گرفتی بگویی کار من بوده است. شما فهرست آن تیم را نگاه کنید؛ کادرفنی یحیی گلمحمدی و ساکت الهامی بودند. از خط دروازه تا خط حمله هم نگاه کنید چه بازیکنانی داشتند.
سالی که تیم دست این آقایان افتاد، ببینید چه بازیکنانی رفتند و چه بازیکنانی آمدند؟ شما میدانستید پنجرهتان بسته است، دستکم دوازده بازیکن را نگه میداشتید، نه اینکه از ۲۵ بازیکن فقط یک بازیکن بماند و بقیه را بفروشید. نمیدانم واقعا چوپانی با چه ایدهای تیمی را که ۲۵ میلیارد فقط بدهی دارد، گرفته است. امتیاز یک تیم لیگیکی چند است؟ خانه پرش ۲۰ میلیارد تومان. بعد آقایان ۲۵ بازیکن داشتند، ۲۴ تا را فروختند. هر بازیکن را یک میلیارد فروخته باشند، که بیشتر فروختند، میشود ۲۴ میلیارد! یعنی شما اندازه امتیازت از این تیم برداشتی و اگر امتیاز منحل هم میشد، شما چیزی را از دست نمیدادی. برای همین برایشان مهم نیست.
شهرخودرو در تاریخ فوتبال ما یکی از معدود بخشهای خصوصی است که ضرر نکرد، بلکه سود هم کرد. شیره جان تیم را کشیدند، باز هم دست از سرش برنمیدارند. شنیدم خیلیها میگویند این تیم را ول کنید؛ اگر ول کنیم باز فردا میگویند چرا سهمیه را از دست دادید. باور کنید وظیفه هیئت فوتبال تیمداری نیست. وظیفه هیئت فوتبال کمک است. این وظیفه ارگانی بالاتر از هیئت فوتبال است. بالاخره این شهر استاندار، فرماندار، شهردار و هزارجور مسئول رده بالا دارد. آنها باید از ارتباطات و تعاملاتی که دارند، استفاده کنند و یک بخش خصوصی پایدار از حیث مالی را پای کار تیم بیاورند.
برای من هنوز سؤال است روزی که تیم را با یک نامه دوباره به حمیداوی برگرداندند، چرا هیچکس در این شهر نیامد صحبت کند؟! در تلویزیون آمدند گفتند ما پیگیر هستیم، مالک را به مشهد میآوریم صحبت کند، اما هیچ اتفاقی نیفتاد. همه مسئولان کشور از رده بالا تا پایین مشهدی هستند. بهنظرم میشد کاری کرد، اما هیچکس کاری نکرد. من فکر میکنم عملا به جایی رسیدهایم که گفتند اگر فوتبال نباشد، دردسرهایش کمتر است. شاید هم یک دلیلش لزوم حضور خانمها در ورزشگاهها بود که گفتند، چون در مشهد نمیشود، بهتر است تیم نداشته باشیم. صورت مسئله را پاک کردند! من همهچیز را ورزشی میبینم و معتقدم اینها از عهده ورزش خارج است.
فوتبال شهر ما خیلی باحال است. خیلیهایمان هم از هول حلیم توی دیگ میافتیم. فقط میخواهیم باشیم. با همه شرایط بدی که میبینیم وجود دارد، باز میخواهیم باشیم! به همین قانع هستیم که یک بازی بگویند مثلا حسین بادامکی با امید وحدت است. با همین عشق میکنیم. اصلا نگاه نمیکنیم تیم چه شرایطی دارد. ما خودمان مقصریم. برای موضوعی که بهجز دردسر چیزی ندارد، همهاش میدویم.
خیلیها میپرسند تو که حسین بادامکی خودت متولی فوتبال در هیئت فوتبال هستی، چرا برای این تیم کاری نمیکنی؟ واقعیت این است که به همهشان میگویم کاری از دست برنمیآید. این چیزها در توان من نیست.
فکر نمیکنم شرطبندی باشد. شرطبندی هست، نمیگویم نیست، ولی برای این تیم وجود ندارد. این تیم جوانان و امیدهایی هستند که سال گذشته در رده خودشان هم سقوط کردند. خب طبیعی است که در این رده و بدون تمرین نتیجه نگیرند. وقتی بازیبهبازی میروی و تمرین نداری، معلوم است در دقیقه ۳۰ بازیکن هفدهساله پایش میگیرد. سفر آخر همدانشان هم وقتی با اتوبوس میروند و نیمساعت مانده به بازی به ورزشگاه میرسند، رونالدو هم که باشد نمیتواند کاری بکند. من میگویم اگر واقعا دیگر نمیشود کاری کرد، تمرین مرتب برای این تیم بگذارند. چون نمیتوانند که شرکت نکنند. اگر چوپانی نمیتواند تیمداری کند، تیم را از او بگیرند. چه اصراری است.
هیئت استان مگر در واگذاری این تیم نقشی داشته است؟! یک آقایی بهنام چوپانی رفته تهران و گفته آقای حمیداوی من این تیم را میخواهم. رفته گرفته و آمده است. آنها هم نامه زدند و گفتند نماینده ما آقای چوپانی است. الان هیئت فوتبال چه نقشی در این انتقال داشته است؟ سالی که تیم را به حمیداوی برگرداندند، با نامه دادستانی تهران بود. الان هم باید نهادهایی بهجز هیئت فوتبال پا پیش بگذارند و این تیم را بگیرند. ما خودمان مشکل داریم. ما در این شهر مشکل داریم و تا وقتی هم برخی مشکلاتمان حل نشود، فوتبال ما درست نمیشود.