مرضیه ترابی | شهرآرانیوز؛ مشهور است که تاریخ را مردان نوشتهاند و اصلا تاریخی که میخوانیم، مردانه است. قبول دارم که متون تاریخی، انعکاس کامل اقداماتی است که مردان سازمان دادهاند، اما از همین تاریخ مردانه هم میتوان گزارشهایی را به دست آورد که نشان میدهد بانوان، نهفقط در خلق رویدادها بیتأثیر نبودهاند، بلکه نقش آنها در برخی اتفاقات و حوادث، محوری و اساسی بودهاست.
در تاریخ مشهد هم، باوجود همه محدودیت منابعی که بهویژه از اوایل دوره تیموری به قبل داریم، میتوان این نشانهها را دید و حتی به تحلیل و بررسی آنها پرداخت. گزارش فعالیت بانوان مشهدی، بهویژه پس از پیروزی انقلاب مشروطه و گسترش رسانههای مکتوب، بازتاب بیشتری در تاریخ پیدا کردهاست؛ برای نمونه، ثبت و ضبط خبر مربوطبه نقش بانوان در بستن شیرهکشخانههای مشهد در سال ۱۲۸۶ خورشیدی و در جریده «خورشید» به مدیرمسئولی میرزامحمدصادق تبریزی ملقب به معتمدالسلطان.
ماجرا از این قرار بود که بعداز تشکیل انجمن ایالتی خراسان، مشهور به «انجمن معدلت رضوی» در اسفند سال۱۲۸۵ خورشیدی، با ترکیب محمدعلی میرزابرهانالملک، محمدکاظم تهرانیان، عبدالرحیم مجتهد عیدگاهی، شیخ ذبیحا... مجتهدقوچانی، ارفعالسلطان، شیخحسن کاشی، فاضلبسطامی، محمدعلی ترشیزی و غلامعلی یزدی، جلسات این انجمن در «بیرونی» منزل آیتا... میرزاحبیب خراسانی در محله چهارباغ برگزار میشد و مردم میتوانستند ناظر مذاکرات این انجمن باشند. یکی از مطالبات مهم مردم مشهد که بهویژه ازسوی بانوان دنبال میشد، تعطیلکردن شیرهکشخانههای مشهد بود؛ مراکزی که افزونبر دامنزدن به شیوع استعمال تریاک، مفاسد پرشمار و غیراخلاقی دیگری هم درپی داشت، مفاسدی که کیان و بنیان خانواده را تهدید میکرد.
نفوذ برخی افراد ثروتمند مرتبط با این مراکز، باعث شده بود که انجمن نتواند تصمیم قاطعی در این زمینه بگیرد؛ اما طبق گزارش جریده «خورشید»، در اردیبهشت ۱۲۸۶ خورشیدی، بانوان مشهدی دست به یک تحصن گسترده درمقابل انجمن معدلت رضوی زدند و اعضای انجمن را وادار به تصویب قانونی کردند که فعالیت این مراکز را در مشهد ممنوع میکرد. جالب اینجاست که بانوان، بلافاصله بعد از تصویب این قانون و درحالیکه صلوات میفرستادند، خودشان به اجرای آن و برهمزدن بساط شیرهکشخانهها مبادرت ورزیدند. این اقدام در نوع خودش، نخستین اقدام قانونی و گسترده علیه فعالیت مراکز فساد در مشهد بود که توسط بانوان این شهر سازماندهی شد و به نتیجه رسید.
وقتی قرار باشد درباره حضور بانوان در رویدادهای تاریخی مشهد صحبت کنیم، حتما نام گوهرشادخاتون در صدر قرار میگیرد؛ این رویکرد البته رویکرد صحیحی است. بدون هیچ اغراق و زیادهروی، باید گوهرشادخاتون را بنیانگذار مشهد نوین بدانیم. او کارفرمای نخستین ابرپروژه عمرانی در مشهد، یعنی مسجد گوهرشاد است و نقش بسیار عمدهای در تشویق دیگران برای توسعه عمران شهری مشهد دارد. گوهرشادخاتون در ترمیم و بازسازی اماکن متبرکه نیز نقشی انکارناپذیر داشتهاست.
او را باید کارفرمایی متعهد و معتقد بدانیم؛ گوهرشادخاتون علاقه خاصی به ثامنالحجج (ع) داشت و حتی پیکر مادرش را در حرم رضوی دفن کرد. همین ارادت باعث میشد درباره اقدامات عمرانی اطراف حرم، حساسیت ویژه داشته باشد. او بعداز اتمام ساختوساز مسجد گوهرشاد، به قوامالدین شیرازی، معمار مسجد، دستور داد با ساختن گنبد دوم روی گنبد اول روضه منوره، برتری سازهای و جلوه آن را حفظ کند. بااینحال، گوهرشاد خاتون تنها بانوی اثرگذاری نیست که در تاریخ هزارو دویستساله مشهد بتوان به او اشاره کرد.
بهجز بانوی خادم اهل نوغان که در قسمتهای قبل به او و کارهایش در قرن چهارم اشاره و از وی بهعنوان نخستین خادم شناختهشده حرم رضوی یادکردم، میتوان نام فاطمهبیگم را هم به میان آورد؛ خانمی از اهالی مشهد که در دوره مغول اسیر و به مغولستان منتقل شد و توانست نظر مادر امپراتور مغول را به خود جلب کند و در دربار او جایگاه ویژهای بیابد. این کسب جایگاه در بهبود شرایط شهر مشهد، آن هم در آن عهد پرتشویش، کمک شایانی کرد و مانع از دستاندازی مغولان بر جان و مال و ناموس مردم مشهد شد. درباره فاطمهبیگم، بهعنوان بانوی سیاستمدار مشهدی در دوره مغول، میتوان بیش از اینها صحبت کرد و شاید یک بار در همین ستون «مشهدیات» به تفصیل دربارهاش نوشتم؛ هرچند او فرجام خوشی نیافت و سرانجام گرفتار کینه رقبایش شد و به قتل رسید.
به غیر از فاطمه بیگم، میتوانیم از همسر صوفیان خلیفه نیز یاد کنیم؛ بانویی که متأسفانه نامش بر ما معلوم نیست و روایت دلاوری او هم، فقط در چند خط از کتاب «عالمآرای عباسی» اثر اسکندر بیکمنشی گزارش شدهاست. صوفیان خلیفه، والی خراسان در دوره شاهطهماسب یکم، برای دفع حمله ازبکان که بهسوی هرات سرازیر شده بودند، بهسوی این شهر شتافت، اما هرات به محاصره افتاد و صوفیان خلیفه نتوانست از شهر خارج شود. همزمان ازبکان بهسوی مشهد تاختند و قصد اشغال شهر و غارت آن را داشتند که با سدی محکم به فرماندهی همسر صوفیان خلیفه روبهرو شدند. این بانوی سلحشور، با کیاست و توانمندی، دو ماه دربرابر محاصره ازبکان مقاومت کرد و سرانجام آنها را به عقبنشینی واداشت و حماسهای تاریخی رقم زد. او نگذاشت مشهد به دست ازبکان بیفتد؛ حال آنکه چند سال قبل، فرماندهان پرادعای قزلباش نتوانسته بودند از عهده چنین کاری برآیند.
در دوره معاصر نیز به غیر از فعالیتهای گروهی بانوان در قضایایی مانند تعطیلی مراکز فساد که به آن اشاره کردم، میتوان حضور بانوان باهوش و فراستی مانند فروغ آذرخشی را هم به تاریخ ضمیمه کرد؛ بانویی که نخستین مدرسه نوین دختران را در مشهد ساخت؛ آن هم در سال ۱۲۹۲ خورشیدی و در بحبوحه درگیری و قحطی جانکاهی که ایران را فرا گرفتهبود. هرچند مرحوم آذرخشی در این راه از حمایت همسر و برخی علمای خوشفکر حوزه علمیه مشهد برخوردار بود، اما کم نبودند افرادی که نمیخواستند مدرسه او دایر باشد و هرچه توانستند برای ازمیانبرداشتن آن انجام دادند.
بااینحال، فروغ آذرخشی که کوچه «فروغ» در خیابان آخوند خراسانی فعلی و «خاکی» سابق، یادگار او و مدرسه تاریخی اوست، زیر بار این فشارها دوام آورد و دختران مشهدی این فرصت را پیدا کردند که توانمندیهای علمی پیدا کنند و در خدمت مردم کشورشان باشند. در نیمقرن اخیر نیز، بانوان مشهدیای که جان خود و فرزندانشان را برای اعتلای دین و میهن دادند، بیرون از شمارهاند؛ بانوانی که باید آنها را تاریخسازان بزرگ شهرمان بدانیم و دربرابر عظمتشان، سر تعظیم فرود آوریم.