صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

درباره دنیل لادینسکی، شاعر مرموزی که شعرهای خودش را به نام حافظ منتشر می‌کند!

  • کد خبر: ۱۲۹۰۳۷
  • ۱۹ مهر ۱۴۰۱ - ۲۳:۰۷
افراد زیادی هستند که لادینسکی شاعر را تحسین می‌کنند و کتاب‌‎هایش را جزو بهترین‌های شعر عرفانی می‌دانند اما خیلی‌ها هم می‌گویند او یک شیاد یا جاعل اشعار حافظ است.

شهرآرانیوز - دنیل لادینسکی آمریکایی (Daniel Ladinsky) شاعر و مفسر شعر عرفانی چهار کتاب براساس اشعار حافظ نوشته است: «من صدای خنده خدا را شنیدم» (۱۹۹۶)، «موضوع امشب عشق است» (۱۹۹۶)، «هدیه» (۱۹۹۹)، و «یک سال با حافظ: تفکرات روزانه» (۲۰۱۱).

دو سطر بالا شاید لادینسکی را یک شرق‌شناس یا کسی که سال‌ها برای شناساندن حافظ به جهان تلاش کرده معرفی کند، اما درواقع خیلی‌ها او را یک شیاد یا جاعل اشعار حافظ می‌دانند. لادینسکی در مقدمه کتاب‌هایش به جای نامیدن آثارش به‌عنوان ترجمه‌های تحت اللفظی یا علمی، آن‌ها را تفاسیری از اشعار شاعران معرفی می‌کند. آن‌طور که خودش گفته کار او «انتقال معنا» و «وفاداری به روح زنده» حافظ، مولانا و دیگر شاعران عارف است. اما حافظ‌پژوهان استدلال کرده‌اند که نوشته‌های او ارتباطی با شاعران بزرگ پارسی‌گوی ندارد.

لادینسکی در یک خانواده یهودی به دنیا آمد و رشد کرد. او پس از تحصیل در کالج‌های کوچک، در سن ۲۰ سالگی، به دانشگاه آریزونا رفت. مدتی بعد، شش سال میان یک حلقه روحانیان در غرب هند، زندگی کرد و با مهربابا آشنا شد. بد نیست برای شناخت بهتر لادینسکی، کمی هم از زندگی مهربابا بدانیم. مهربان شهریار ایرانی که از ایرانیان هند بود، ادعا می‌کرد تجسم خداست. او در سال ۱۹۵۴ میلادی در یک اعلان عمومی خود را اوتار زمان نامید. اوتار یا آواتار از جمله مفاهیم آیین هندو است به معنای حلول خداوند در قالب انسانی و تجسم عامل الهی. درواقع همین مهربابا بود که با یک جمله محبت شاعر ایرانی را در دل لادینسکی انداخت: «حافظ با ذکاوت و لطافت فراوان از طرف خدا صحبت می‌کند». لادینسکی در دوره آشنایی با مهربابا کتاب «خدا حرف می‌زند» او را هم خواند و همزمان با اشعار مولانا آشنا شد که هر دو تأثیر عمیقی بر او گذاشتند. در اوایل دهه ۱۹۹۰، تحت هدایت جساوالا، یک استاد هندی، کار روی ترجمه‌های انگلیسی اشعار حافظ، را آغاز کرد. چون زبان فارسی نمی‌دانست، از ترجمه انگلیسی دیوان حافظ (اثر هنری ویلبرفورس-کلارک) چیزی شبیه تفسیر نوشت. او در سال ۱۹۹۶ «صدای خنده خدا را شنیدم» منتشر کرد. پس از آن چند اثر دیگر هم براساس اشعار حافظ نوشت که آن‌ها به زبان‌های آلمانی، عبری، ترکی، اندونزیایی و اسلوونی ترجمه شده‌اند و حالا پرفروش‌ترین آثار ژانر شعر عرفانی هستند. آثار او به طور گسترده در رسانه‌های اجتماعی هم نقل می‌شوند.

دو سال پیش بود که امیلیا کلارک، ستاره سریال «بازی تاج و تخت»، در اینستاگرامش اعلام کرد که به دلیل شیوع بیماری کرونا و خانه‌نشینی به خواندن شعر روی آورده است و قصد دارد در صفحه‌اش شعرخوانی کند و عوائد آن را به خیریه‌ها بدهد. او یک‌بار این ترجمه لادینسکی از حافظ را خواند:

«ای کاش می‌توانستم نور خیره‌کننده وجودت را

زمانی که در تاریکی و تنهایی به سر می‌بری، به تو نشان دهم»

لادینسکی در صفحه اول سایتش این دو سطر را آورده و زیرش نام حافظ را نوشته است:

«شاعر کسی است که بتواند نور در جام بریزد

سپس آن را بالا بیاورد تا دهان زیبا، تشنه و مقدس خود را سیراب کند.» ۱

آیا آنچه خواندید ویژگی‌ای دارد که شمای ایرانی را یاد حافظ بیندازد؟ اما همین ترجمه‌ها یا تفاسیر لادینسکی از حافظ با اقبال و تحسین زیادی همراه شده است. بنیاد اسلامی آمریکای شمالی از کتاب «هدیه» لادینسکی در برنامه درسی ادبیات اسلامی خود استفاده کرده است. الیزابت گیلبرت، نویسنده مشهور، همین کتاب را بین پنج اثری که تأثیر ماندگاری بر او گذاشته قرار داده است. دو سال پیش، اپرا وینفری، «شعر‌های عاشقانه خدا» را میان شش کتاب محبوبش معرفی کرد. برخی آثار لادینسکی را به دلیل ایجاد دسترسی فوری به روح و نیت اشعار حافظ تحسین می‌کنند. او مقاله کوتاهی هم دارد که در آن شرح آشنایی و چگونگی به‌دست دادن تفاسیر خود از حافظ را توضیح می‌دهد. او در معرفی کاری که با حافظ می‌کند چنین جمله‌هایی می‌گوید:

«ترجمه نور به کلمات و بازآفرینی آوای درخشان و قابل‌لمس خداوند به حس محدود ما.»

«حافظ به خواب من آمد و برایم صد‌ها شعر از سروده‌هایش به زبان انگلیسی خواند و از من خواست تا پیامش را از این طریق به گوش جهانیان برسانم.»

«من در خارق‌العاده‌ترین حالت برخورد صمیمانه‌ای با حافظ داشته‌ام، نمی‌دانم چرا او مرا از میان میلیارد‌ها نفر از مردم انتخاب کرد، اما چیزی در من گذاشت که بر تک‌تک شعر‌هایی که می‌نویسم تأثیر گذاشته است.» ۲

امید صافی، مدیر مرکز مطالعات اسلامی در دانشگاه دوک، یکی از منتقدان جدی لادینسکی و کسانی است که در سراسر جهان درحال تصاحب معنویت مسلمانان و ایرانیان هستند. او معتقد است حدود «۹۹/۹» درصد نقل‌قول‌ها و اشعاری که در جهان به حافظ نسبت می‌دهند جعلی است. در بخشی از مقاله‌ای که صافی درباره جعل حافظ نوشته آمده است:

«لادینسکی از نسخه اصلی فارسی، اشعار حافظ را ترجمه نمی‌کند؛ و برخلاف برخی از نسخه‌نویسان (مانند کلمن بارکز که تاکنون با استعدادترین بوده) که مولانا را با استفاده از ترجمه‌های تحت اللفظی ویکتوریایی و تبدیل آن‌ها به شعر آزاد آمریکایی ترجمه می‌کنند، رابطه‌ای بین لادینسکی با متن شعر حافظ وجود ندارد. یک محقق بزرگ ادبیات فارسی و اردو، کریستوفر شاکل، اشعار لادینسکی را ″نه به مانند یک ترجمه بلکه تقلید نازلی از سبک ساخته و پرداخته و شگفت‌انگیز بزرگ‌ترین استاد هنر و شعر فارسی″ توصیف می‌کند. یکی دیگر از منتقدان، مورات نعمت نجات، اشعار لادینسکی را همان‌طور که هستند، توصیف می‌کند: ″اشعار خود لادینسکی که به‌عنوان یک «ترجمه» ارائه شده‌اند.″» ۳

تهدیدی که افرادی مثل لادینسکی برای فرهنگ و ادب فارسی به وجود می‌آورند، این است که آن‌ها مانع آشنایی بی‌واسطه مردم جهان با حافظ واقعی می‌شوند. تکه‌تکه‌کردن حافظ و گذراندن آن از غربال درشت ناآگاهی‌شان اشعار این شاعر بزرگ ایرانی را خالی از تمام ظرافت‌ها و معانی بلندی می‌کند که وجود هر ایرانی مسلمانی به آن‌ها گره خورده است. صافی در بخش دیگری از نوشته‌اش درباره لادینسکی آورده است:

«شعر حافظ در قفسه‌ای غبارگرفته بی‌کار ننشسته‌است. این شاهرگ حیات تخیل شاعرانه و مذهبی ده‌ها میلیون انسان بوده و هست. حافظ برای همه دنیا حرفی برای گفتن و خواندن دارد، اما دور زدن این ده‌ها میلیونی که حافظ را در دل خود نگه داشته‌اند، همان‌طور که حافظ، قرآن را در دل خود نگاه داشته بود، مساوی است با محو و تصاحب. در واقع حذف اسلام از مولانا و حافظ، همان‌گونه که لادینسکی انجام داده‌است، عملی خشونت‌آمیز است. اما دور کردن مولانا و حافظ از اسلام چیز دیگری است. این یک موضوع جداگانه است و برای مسلمانان ضروری است که ایمانی را از نو تصور کنند که در دنیای شعر به ظرافت، رحمت، عشق، روح و زیبایی آغشته است.» ۴

شاید عشق و علاقه لادینسکی به حافظ و مولوی را از چیز‌هایی که درباره آن‌ها می‌گوید بتوانیم درک کنیم، اما به طور مشخص نمی‌توانیم بگوییم آنچه او به اسم حافظ و مولوی منتشر می‌کند از همین علاقه است یا منافع و سوءاستفاده‌هایی از آن می‌برد. خودش می‌گوید «انگیزه ترجمه تک‌تک سطر‌هایی که از حافظ ترجمه کرده کمک به روشن‌کردن شمعی در قلب مردم، کمک به نیاز همیشگی آن‌ها به تفریح و خندیدن و جنبش است.» او در مقاله‌ای که برای بی بی سی انگلیسی نوشته خود را کنار رالف والدو امرسون و یوهان ولفگانگ فون گوته می‌گذارد و می‌گوید حافظ به ما می‌آموزد چطور زندگی کنیم:

فکر می‌کنم حافظ استاد کمیاب «فایده نور یا خورشید» و «فایده هنر» است. سخاوت و توانایی شعر او در آرامش، زنده‌کردن و بخشش به نیازمندان است. هنر باید عاشق باشد، باید بتابد و به شما اجازه دهد خود را با آن گرم کنید. هنر می‌تواند تشنگی و گرسنگی درونی را برطرف کند. ۵

لادینسکی خود شاعر است و برخی او را برای شعرهایش ستایش می‌کنند، اما واقعا با چیز‌هایی که او از حافظ نقل می‌کند نمی‌توان فهمید او درحال نزدیک‌کردن اشعار خودش به حافظ است یا برعکس. او می‌گوید با مطالعه زندگی و شعر مولانا، میکل آنژ، سنت فرانسیس، کبیر، میرا و حافظ، و چند تن از شاعران بزرگ شرق و غرب، دریافته است که آن‌ها وجه مشترک شگفت‌انگیزی دارند و به او کمک می‌کنند تا تعریفی از هنر ارائه کند که می‌تواند معیاری واقعی برای موفقیت هر شعر و نوشته‌ای باشد، از جمله شعر خودش:

«از آنجایی که امرسون حافظ را معیاری واقعی برای تمام تعاملاتش می‌دید، من نیز سعی می‌کنم حافظ را در مواجهه با دیگری یا حیوان، موجود یا حتی گیاه، پیش رویم داشته باشم. مثل آب که آن را از پارچه رد می‌کنند تا ناخالصی‌هایش را بگیرند، من هم سعی می‌کنم خودم را از میان اشعار حافظ و تصاویرم از او عبور دهم.» ۶

ممکن است این جملات او به نقد ادبی یا تفسیر هنری نزدیک باشند، ولی اینکه او یکی از بزرگ‌ترین ویژگی‌ها و ارزش‌های هنر را جلب توجه دیگران می‌داند باعث می‌شود بیشتر به چیز‌هایی که از حافظ تفسیر می‌کند شک کنیم.

لادینسکی حافظ را معلم واقعی خودش می‌داند و معتقد است «لازمه همراه‌شدن با جذبه و کشش چنین معلمی این است که او را در زمان حال حاضر کنیم.» به نظر می‌رسد منظور او از احضار  انعکاس روح شاعر ایرانی در اشعار خودش باشد. او لابه‌لای صحبت‌هایش چیز‌هایی هم از حافظ نقل می‌کند، اما برای مخاطب فارسی‌زبان حافظ‌شناس پیدا کردن معادل واقعی شعری که او به آن اشاره می‌کند تقریبا غیرممکن است!

او در پایان مقاله‌اش برای بی‌بی‌سی دو داستان درباره حافظ روایت می‌کند که مدعی است استادش -احتمالا مهربابا- برای او تعریف کرده است:

۱

روزی زن جوانی نزد حافظ آمد و گفت: نشانه این که کسی خدا را بشناسد چیست؟ حافظ سکوت کرد و نزدیک به یک دقیقه در سکوت ماند... با محبت در چشمان زن جوان نگاه کرد، سپس به آرامی گفت: «عزیزم، آن‌ها شمشیر را کنار گذاشته‌اند. کسی که خدا را می‌شناسد مقابل خودش و دیگران شمشیر ظلم و بی‌رحمی را کنار می‌گذارد.»

۲

دانشجویی جدی – شاید خیلی جدی- از کشوری دیگر نزد حافظ آمد تا شخصا از او اجازه بگیرد برخی از اشعار او را به کتابی کوچک ترجمه کند. او به حافظ گفت: «ویژگی ذاتی اشعار تو چیست که در ترجمه‌هایم بیاورم تا ماندگار و معتبر باشند؟» حافظ لبخندی زد و دستانش را روی شانه‌های مرد گذاشت و گفت: «واقعاً می‌خواهی بدانی؟» و مرد جوان گفت: «البته.» حافظ گفت: «خب، شعر‌های من گوشه‌های دهان را حرکت می‌دهند، دهان جان، دهان دل. آن‌ها روی هر روزنه‌‎ای که می‌تواند عشق ایجاد کند اثر می‌گذارند.» ۷

داستان و افسانه‌های عجیب درباره معجزات و کرامات حافظ و تفأل به او بین خود فارسی‌زبان‌ها کم نیست. چیزی که در روایت دوم لادینسکی جالب است شباهت دانشجو به خود اوست. ربط‌دادن این دو داستان به حافظ مثل همه شعر‌هایی که شاعر آمریکایی به لسان‌الغیب نسبت می‌دهد، کار سختی است، اما ربط‌دادن این بیت خواجه شیراز به کسانی مثل  او اصلا کار دشواری نیست:

ما را به رندی افسانه کردند

پیران جاهل شیخان گمراه


1. https://www.imna.ir/news/421973

2. https://www.danielladinsky.com/

3. https://vinesh.ir/?=59533

https://www.aljazeera.com/opinions/2020/6/14/fake-hafez-how-a-supreme-persian-poet-of-love-was-erased

4. همان

5. https://www.bbc.com/culture/article/20170109-the-mystical-poet-who-can-help-you-lead-a-better-life

6. همان

7. همان

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.