لیلا کوچک زاده | شهرآرانیوز؛ شاید اگر بچه کوچه «حاج ابراهیم» پایین خیابان، کتاب فروش نمیشد، مشهد امروز، چیزی کم میداشت. اگر بخواهیم درباره پیرمرد لاغراندام تکیده مهربان چهارراه دکترا که آبان امسال به هفتادو دوسالگی رسیده، بنویسیم باید توی مطالب دیگران جست وجویش کنیم. همه میدانند حاج آقا رضا رجب زاده، مدیر یکی از کتاب فروشیهای قدیمی شهر اهل مصاحبه نیست.
آرام نگاهت میکند و با تواضع کمی گردنش را کج و میگوید: «ما اهل این حرفها نیستیم» راستش با روزنامه ما هم گفتگو نکرد و همین شد که رفتیم سراغ کتاب «پرنده و آتش» که یک مطالعه اجتماعی مفصل درباره او و انتشاراتش است. در این کتاب اهالی فرهنگ و ادب مشهد حاجی رجب زاده را پدربزرگی میدانند که بهشتی از کتاب دارد و صبر عجیب او را در ۴۰ سال کار فرهنگی ستوده اند.
چه کسی است که بر تلاشهای حاج آقای رجب زاده، در چهارراه دکترا به عنوان تقاطع فرهنگ مشهد صحه نگذارد؟ کتاب فروشی او جایی برای ساختن پاتوق باسوادهای مشهدی در دهه ۵۰ بوده است. جایی که به گفته دکتر هادی خانیکی، استاد علوم ارتباطات مکان خاطره است و با ایجاد فضای اجتماعی، سهمی مؤثر در برساختهای هویتهای فرهنگی مشهد داشته است.
این حرف بین خیلیها مشترک است که درهای ارتباط با ایشان هیچ گاه بسته نمیشود.
خلیل حسینی، نویسنده و پژوهشگر در کتاب «پرنده و آتش» نوشته است: هر کسی با ایشان روبه رو میشود، احساس نزدیکی و راحتی میکند و مذهبی بودن حاج آقا در اخلاق ایشان است. او همه را تحویل میگیرد و احساس نمیکنید کسی در چشمش از دیگری محترمتر است.
اما رفتارهای حاجی دربرخورد با کتاب دوستان طوری است که یک بار که به مغازه اش سر بزنید، خاطرهای برای تعریف برای دیگران خواهید داشت. زیرا که هم معرف بسیار خوبی برای کتاب است و هم اینکه کتابهای چاپ قدیم را بدون یک ریال افزایش قیمت، به کتابخوانان ارائه میکند.
این برخورد او ناشی از نگاه فرهنگی و معنوی به کتاب است. یعنی کتاب جدای از اینکه یک کالای اقتصادی در نظر گرفته میشود، از نظر ایشان یک پدیده فرهنگی و معنوی هم هست.
البته رابطهای دوطرفه بین علاقهمندان به کتاب فروشی او و صاحب این مکان وجود دارد. چنانکه حاجی رجب زاده میگوید، حامیانش در همه این سالها کار فرهنگی و کتاب فروشی، اقبال دوستان و آمدنشان به این مکان فرهنگی بوده است.
خیلیها میگویند: «ما اینجا سه چهارنفر را که دوست داشتیم ببینیم دیده ایم.» این معنایی به جز پاتوق بودن کتاب فروشی حاجی رجبزاده ندارد. اینجا پاتوق مرحوم کمال (قصیده سرای خراسانی) بوده است. حاجی درباره اش میگوید: «ایشون پیاده روی اش رو هر روز همین قرار داده بود که از منزلشون میامدن مغازه ما».
مرحوم زرین کوب، دکتر شفیعی کدکنی، دکتر ایرجافشار و ... هم میآمدند. از همان اول هم جا برای نشستن کتاب دوستان وجود داشته است. بدون اینکه لزوما کتابی را بخرند. یک پیت حلبی که رویش نشیمنی گذاشته بودند... درواقع کثرت و تنوع گروههای مختلف مخاطبان را میتوانیددر کتاب فروشی ایشان بینید؛ از طلبه علوم دینی گرفته تا دانشجو، روشنفکر و مخاطب عمومی.
آقای اقبال پیر از دیگر کتاب فروشان مشهدی، روایت جالبی درباره حاج آقا دارد. او میگوید: «کسی که میاد اینجا و افسردگی داره، من براش درمان تجویز میکنم. میگم: سه روز میری، انتشارات امام و فقط میشینی رجب زاده رو نگاه میکنی! شفا میگیری.»
نام کتاب فروشی او از سال ۵۷ میآید. بحبوبحه انقلاب. زمانی که مرتضیمصطفوی، مدیر انتشارات هجرت و صاحب معروفترین کتاب فروشی مذهبی در خیابان خسروی که پاتوق انقلابیها هم بوده تصمیم میگیرد، فروشگاهش را به کوی دکترا بیاورد. مغازه را راه اندازی و این نام را هم انتخاب میکند. اما خودش درگیر فعالیتهای انقلابی میشود و رجب زاده بیست وهشت ساله عهده دار این کتاب فروشی چهل متری میشود. او میگوید: «انقلاب اسلامی در سال ۵۷ مثل موج همه ما را فرا گرفت. برای همه ما مسلم بود این انقلاب دنیا را نجات خواهد داد.»
او در مصاحبهای در پاسخ به این سؤال که چگونه در فضای چند قطبی شده پرتنش بعد از بهمن ۱۳۵۷ کار فرهنگی میکرده است، میگوید: «آن زمان هم کتابهای دکتر شریعتی را میآوردم و هم کتابهای آقای مطهری را. هم کتابهای بنی صدر و هم آقای دستغیب و جلال الدین فارسی را.»
این را هم اضافه میکند که: «آن زمان حالت شیفتگی به کتاب وجود داشت. مثلا «تماشاگه راز» شهید مطهری ۱۱۰ هزار نسخه چاپ و در عرض یکی دو ماه تمام شد. ما هم کامیونی کتاب میآوردیم و میفروختیم. سال ۵۷ عناوین کم و تیراژ زیاد بود. جلد پنجم تفسیر «پرتوی از قرآن» آیت ا... طالقانی را با یک خاور آورده بودیم و میفروختیم.»
در صحبتهای او به نوعی میتوان سنخ شناسی و تغییرات کتابهای پرطرفدار در هر دوره با تغییرات اجتماعی و سیاسی را دید. او بیان میکند: «در سالهای ۶۳ و ۶۴ فضایی بود که کتابهای ذبیح ا... منصوری و امثال آن رواج پیدا کرده بود. بعد از خرداد سال۷۶ هم اقبال به کتاب و کتاب خوانی زیاد شد. ولی این هم به مرور کم شد و الان مانده اند همان اندک کتاب خوانهایی که غالبا افراد فرهنگی هستند.» به گفته او امروز عنوان کتابها خیلی زیاد شده است، اما کتاب خوان نداریم.
در حرفهای این و آن، حاجی رجب زاده پدربزرگی است که بهشتی از کتاب دارد. چندین سال پیش، اما پدربزرگ چهارراه دکترا، بهشتی دیگر از کتاب هایش را چندصدمتر جلوتر از کتاب فروشی خود در حیاط منزل مسکونی اش ساخت و سرمایه فرهنگی سی ساله اش را با جسارت در اختیار فرزندانش قرار داد.
صحبت درباره راه اندازی پردیس کتاب در سه راه ادبیات است. او هفت فرزند پسر و یک دختر دارد که بیشتر آنها در حوزه کتاب و نشر فعال هستند. علی رجب زاده پسرش و مدیر «پردیس کتاب» میگوید: «ما بر دوش ۴۰ سال، عمر و تلاش حاج آقا ایستاده ایم، اما در نهایت، ۱۰ درصد از آنچه پدر بودند هم نبوده و نکرده ایم{... } این احساس مسئولیت کار را سخت میکند و خودش را در تمام جزئیات نشان میدهد. در انتخاب نوع کتاب ها، مهمان ها، برگزاری برنامه ها، نوع برخورد با مخاطبان و ... حاجآقا به گونهای با مردم برخورد کرده اند که ادامه همان مسیر، هم لازم است و هم
سخت.» حاجی در جایی از کتاب «پرندهوآتش» درباره تغییرات خودش در ۴۰ سال فعالیت فرهنگی میگوید: «شاید یکی از تغییرات من در این سالها این بوده که دیگر خیلی بههای و هویها دید مثبتی ندارم. تلاش میکنم کمی اتفاقات را عمیقتر نگاه کنم.»
و در پاسخ به این سؤال که کتاب فروشی امام به فضای فرهنگی مشهد چه چیزی اضافه کرد، میگوید: «به نظرم اگر منشأ اثری هم بوده، در حوزه تفکر روشنگری دینی بوده است. من سعی کردم چراغ این بحثها روشن بماند. همین برایم خیلی مهم بود.»
بچه کوچه «حاج ابراهیم» پایین خیابان از سیزده سالگی توی قنادیهای «کاک رضوی» حمام شاه و «طباطبایی» روبه روی مسجد گوهرشاد کار کرده. متولد اول آبان سال ۱۳۲۹ است.
خانه شان بین منزل دو روحانی مشهور شهر حاج آقای مصباح و آیت ا... حجازی بوده. تحصیلات او به صورت پراکنده است. آموزش ابتدایی در مکتب و یک سال در مدرسه عسکریه.
بعد هم آمده توی شغل پدرش که تهیه خامه قالی بوده. پدرش ۵۵ سال در منزل شغلش همین بوده. پشمهای حلاجی شده را به خانمهایی میسپرده که کارشان ریسیدن پشمها بوده است. به جز این هم ۱۶، ۱۵ سالی آنچه در درس تفسیر حاج آقا سید هاشم نجف آبادی میردامادی میآموخته برای همسر و فرزندانش تعریف میکرده است.
اما رجب زاده جوان بعد از هجده سالگی به موازات کار روزانه، شبها درس میخوانده است. از سال ۵۸ با علاقه شخصی ترجمه آثاری را از زبان عربی به فارسی آغاز میکند. درمجموع تا کنون حدود ۱۳ اثر ترجمه شده دارد. آثاری که ماهیت دینی، اسلامی و شیعی دارند. «فقه سیاسی در اسلام»، «راه نجات»، «تفسیر ملاصدرا»، «تفسیر سوره یاسین» و ... آثاری که به دلایلی ناگفته منتشر نمیشوند. خودش میگوید: «حس کردم آن جنس مباحث دیگر در جامعه مخاطب ندارد.»
او در بیست وهشت سالگی وارد کار کتاب فروشی میشود و تا امروز بیش از ۴۰ سال است که بخش مهمی از تاریخ فرهنگ مشهد به نام او سند خورده است.