حسین برادرانفر
خبرنگار شهرآرا محله
لایههای سنگین حزن بر دل بیمار فرو مینشیند. چشمهای بیرمق او درد را فریاد میکشند. در این لحظات فقط پرستار است که بیمار را در مسیر پرفراز و نشیب بیماری قوت میبخشد. بیشتر بیمارانی که در بیمارستانها بستری میشوند با اوضاع سختی دست و پنجه نرم میکنند، تلخی دارو، سختی تنهایی و فشار درد و مانند آن. در این وضعیت گاهی بیمار روحیه خود را میبازد و تصویر سلامتیاش را در آینه مبهم میبیند و از خود میپرسد: «آیا شفا پیدا میکنم؟» اینجاست که اگر امید خود را بازنیابد ممکن است اصلا بهبودی حاصل نشود، این وظیفه سنگین یعنی امیدوار نگاهداشتن بیمار برعهده پرستاران است.
«پرستاری، یعنی صبوری و شب زندهداری. اگر صبور نباشی دوام نخواهی آورد، خستگی، بیخوابی و بیمهری تو را از پا درخواهد آورد. ۲۰ سال است که من و همسرم در بخش پرستاری بیمارستانهای مختلف کار و خدمت کردهایم، حتی گاهی اوقات نیز خسته و بریدهایم و قصد کنارهگیری از شغل پرستاری را داشتهایم، اما در کنار همه این سختیها وقتی تشکر و قدردانی صمیمانه خانوادهای را که از بیمارشان پرستاری کردهایم میشنویم، دلگرم شده و کارمان را ادامه میدهیم.»
سخنان بالا بخشی از گفتوگوی ما با زوج پرستار ساکن منطقه، یعنی مهناز فرقانی و سعید صمدی است که سابقه خدمت و پرستاری بیستساله در بیمارستانهای مختلف را تجربه کردهاند. این گفتوگوی دوستانه را در ادامه مرور میکنید.
پرستاری در دنیای کودکی
مهناز فرقانی متولد سال ۱۳۵۶ در مشهد است. او که در بازیهای کودکانه و انشاهای مدرسه آرزوی پرستارشدن را داشته است و سرانجام به این آرزوی خود رسیده است، میگوید: همیشه در ذهنم پرستار را به صورت بانویی زیبا و مهربان با لباسهای سفید مجسم میکردم و در بازیهای کودکانه برخلاف دیگر دختربچهها که نقش عروس با لباسهای سفید را بازی میکردند، من نقش پرستاری مهربان و دلسوز را که با مهربانی و دلسوزی به مراقبت از بیماران میپردازد اجرا میکردم. این عشق و علاقه بهحدی بود که حتی در انشاهای مدرسه نیز درباره پرستاری که از بیمارانش مراقبت میکند، رؤیاپردازی کرده و همه آنها را مینوشتم. در سالهای بعد و در نوجوانی، خواهر بزرگم در رشته پرستاری دانشگاه آزاد قوچان قبول شد و این اتفاق عشق و علاقه من را به پرستاری بیش از پیش عیان کرد. زمانی که خواهرم را در لباس سفید پرستاری میدیدم، آرزویم این بود که مانند او پرستار شوم و در لباس سفید پرستاری به بیماران نیازمند کمک کنم. با همین رؤیاها و آرزوها، از همان ابتدا میدانستم که در آینده چهکاره خواهم شد. با تلاش و جدیت، تحصیل در رشته علوم تجربی را در دبیرستان عاصمی ادامه دادم و همیشه جزو شاگردان برتر دبیرستان بودم. با توجه به استعداد و معدل خوبی که در دبیرستان داشتم میتوانستم رشتههای شاخه مهندسی و پزشکی را در کنکور انتخاب کنم، اما بهدلیل علاقه به پرستاری بعد از قبولی مرحله اول کنکور در سال ۷۴ اولویتهای اولم را به پرستاری اختصاص داده و در همان سال در رشته کاردانی تکنسین اتاق عمل دانشگاه جرجانی پذیرفته شدم. بعد از دوسال تحصیل، دوران طرح مدرک کاردانی یکساله را به عنوان تکنسین اتاق عمل در بیمارستان امام خمینی شیروان انجام وظیفه کردم. بعد از گذشت طرح، سال ۷۶ بار دیگر در کنکور مقطع کارشناسی شرکت کردم و در رشته کارشناسی پرستاری دانشکده پرستاری و مامایی جرجانی مشهد پذیرفته شدم و سرانجام در سال ۷۹ با اخذ مدرک کارشناسی پرستاری فارغالتحصیل شدم.
پرستاری در بخش ویژه نوزادان
فارغالتحصیل رشته کارشناسی پرستاری از دانشکده پرستاری و مامایی جرجانی بعد از اتمام تحصیلات در سال ۱۳۷۹ به عنوان پرستار در بیمارستان ۲۲ بهمن محله طلاب کار پرستاری را شروع میکند.
فرقانی در ادامه میگوید: با وجودی که از یکی دو سال قبل و در زمان گذراندن طرح کاردانی پرستاری بهعنوان پرستار، خدمترسانی به بیماران را انجام داده بودم، این خدمت به صورت تمام وقت و به عنوان یک پرستار نبود، اما بعد از فارغالتحصیلی تمام وقت و به عنوان یک پرستار فعالیت خود را در بخش ویژه نوزادان بیمارستان ۲۲ بهمن آغاز کردم. ۱۱ سال از این ۲۰ سال را در بخش نوزادان بیمارستان ۲۲ بهمن گذراندم. کار در این بخش از بیمارستان شور و هیجان خاص و ویژه خود را دارد. تولد یک نوزاد یعنی تولد یک زندگی، وقتی که فرزندی به دنیا میآمد و او را پیش مادر و خانوادهاش میبردم و مادر با همان وضعیت درد و ناراحتی، چشمش به چشمان کودک میافتاد و اشک شوق در چشمانش جمع میشد و لحظهای فراموش نشدنی و ناب به وجود میآمد. در این بین برخی از اتفاقات شیرین فراموشنشدنی هستند. یک روز که در بخش کودکان مشغول به کار بودم، کودک خردسالی را که حساسیت شدیدی داشت در حالت خفگی به بخش اورژانس آوردند، تعداد زیادی از اقوام نوزاد مثل عمه، خاله، دایی و پدربزرگها در حالتی دعاگویان و نگران در جلوی در ورودی اورژانس بیمارستان جمع شده بودند. ما بلافاصله با کمک دستگاههای تنفسی و عملیات احیای قلب، کودک بیمار را نجات دادیم، همراهان بیمار با اطلاع یافتن از این خبر، با خوشحالی به دیدن ما آمدند و از زحمات پرستاران بخش کودکان تشکر کردند. یکی از همراهان که خیلی خوشحال بود، در حالی که برای سلامتی خود و خانوادهام دعا میکرد، گفت: «مادر و پدر این کودک سالهاست که با هم ازدواج کردهاند، اما بچهدار نمیشدند و کار به جایی رسید که قصد طلاق از یکدیگر را داشتند. خوشبختانه بعد از چند سال نذر و نیاز و دوا و دکتر، صاحب فرزندی شدند، با تولد این فرزند زندگیشان بهبود یافت. ما دو خانواده نیز ارتباطمان بهتر و بهتر شد، امروز که خبر این حادثه و بیماری را شنیدیم، تمام خانواده نگران و دعاگویان به بیمارستان آمدیم، خوشبختانه با تلاش شما جان کودک نجات پیدا کرد. شما نهتنها جان این کودک را نجات دادید که ارتباط و پیوند این دو خانواده را نیز حفظ کردید. ما مدیون شما هستیم.»
صبوری، شرط اول پرستاری
پرستار بخش نوزادان که سابقه ۲۰ سال پرستاری و سرپرستاری در بیمارستان ۲۲ بهمن را دارد، شرط اول برای پرستاری را صبر و شکیبایی در برابر ناملایمات و کمبودها میداند.
وی در توضیح بیشتر میگوید: پرستاری یکی از سختترین شغلهای دنیاست و یک پرستار باید علاوهبر پرستاری از بیمار، نقش همدم، مراقب و سنگ صبور بیمار را نیز بازی کند. اگر شیفت شب باشید، باید کمخوابی و خستگی شبانه را نیز به موارد فوق اضافه کنید. در چنین وضعیتی شما باید ششدانگ حواست به وضعیت بیماران بستری باشد، بهویژه اگر در آن ساعات چند بیمار با وضعیت وخیم یا استرسی در بخش بستری باشند که دیگر واویلاست. این بیماران به سبب درد و بیقراری هر چند دقیقه شروع به ناله، فریاد و درخواستهای مختلف میکنند و با شلوغبازی تمام بخش را روی سرشان میگذارند. در چنین شرایطی یک پرستار علاوهبر انجام کمکهای پزشکی و تست وضعیت بیمار، باید در مقام یک روانشناس و همدم کارکشته و خبره در کنار بیمار نشسته و با او صحبت کند. به درددلهای بیمار گوش داده و او را آرام کند. در غیر این صورت بیمار به بیتابی خود ادامه داده و همه بخش را بیخواب خواهد کرد. گاهی اوقات علاوه بر بیمار که دچار ناراحتی شده است، همراهان بیمار نیز دخالت کرده و مشکلاتی را به وجود میآورند و حتی به پرستاران توهین و فحاشی میکنند. این اتفاق ممکن است بارها و بارها برای یک پرستار تکرار شود و پرستاری که صبر و شکیبایی لازم را نداشته باشد، دلسرد و بیروحیه خواهد شد. در یکی از شیفتهای شبانه، بیماری را که وضعیت جسمی وخیمی داشت به بخش اورژانس آوردند. بلافاصله کمکهای اولیه و احیا را درباره بیمار اجرا کردیم، اما، چون بیمار برای سومینبار دچار سکته قلبی شده بود، با وجود تلاش پرستاران و پزشکان، بیمار در حالت بیهوشی فرو رفت. در این لحظه یکی از همراهان بیمار، به طرف کادر پزشکی و پرستاری آمده و شروع به توهین کرد. وی حتی قصد ضرب و شتم پرستاران را داشت. در این وضعیت اگر صبر زیادی نداشته باشید، مجبور به مقابله به مثل خواهید شد. ولی ما به این حرکات و فحاشیها اهمیت نداده و بعد از چند دقیقه تلاش سخت و نفسگیر موفق به بازگشت و احیای بیمار شدیم و جان او نجات پیدا کرد. بعد از نجات جان بیمار، همراه عصبانی که تا دقایقی پیش قصد ضرب و شتم ما را داشت، به نزد من آمده و بابت رفتارش عذرخواهی کرد. در طول سالهای خدمتم بارها و بارها شاهد این سختیها و توهینها بودهام. بیخوابی کشیده و ناسزا شنیدهام. دوری از همسر و فرزندانم را تحمل کردهام. شب و روزهایی که فرزندانم بیمار بودند و به من به عنوان مادرشان احتیاج داشتند، من درحال تیمار و درمان فرزندان مردم بودم. البته گاهی اوقات هم کم آورده و خیال کنار گذاشتن این حرفه را داشتم، اما با بالا بردن صبر و استقامت، تشویقهای همسر و خانواده و عشق به خدمت، دوباره به محل کار حاضر شده و به ارائه خدمت مشغول شدم.
پرستاری شغل سخت و زیانآور
بانوی پرستار محله اقدسیه که سابقه کار در شرایط سخت را دارد، از اجرا نشدن قانون مشاغل سخت درباره شغل پرستاری گلایهمند و متعجب است و میگوید: پرستاری بهویژه برای بانوان شغلی ۲۴ ساعته است. در طول شبانه روز پرستاران در ۳ شیفت ۸ ساعته مشغول به کار هستند، در طول یک هفته یا ماه حداقل یک پرستار باید چند شیفت شبانه را در بیمارستان بگذراند. بعد از آمدن به خانه نیز بهعنوان مادر یا همسر باید کارهای روزمره خانه را انجام دهد. به وضعیت درس و مشق بچهها برسد، خرید لوازم و مایحتاج خانه را انجام دهد. در چنین شرایطی دیگر وقتی برای استراحت نمیماند، در خیلی از مواقع هنوز کارهای خانه تمام نشده، دوباره باید شال و کلاه کرده و سرکار حاضر شود. بسیاری از همکاران پرستار ما (خانم یا آقا) که همسرانشان پرستار نیستند، به دلیل همین حضور همیشگی در بیمارستان و نداشتن تعطیلی حتی در روزهای تعطیل، شرایط لازم برای حضور در مراسم و میهمانیهای خانوادگی را ندارند. برای همین به تدریج از خانواده و خویشان خود فاصله گرفته و حتی قطع رابطه کردهاند. از لحاظ ارتباط زن و شوهری نیز اختلافات زیادی وجود دارد و برخی همکاران مجبور شدهاند بین شغل پرستاری یا خانواده یکی را انتخاب کنند. شغل پرستاری طوری است که حتی در ساعت استراحت و خارج از شیفت نیز اگر بیمارستان احتیاج به کمک داشته باشد، باید بلافاصله خودتان را به بیمارستان برسانید. همسرم در زمان فوت مادربزرگش به دلیل حضور در بیمارستان نتوانست در مراسم خاکسپاری شرکت کند. با وجود همه این سختیها و قرارگرفتن شغل پرستاری در گروه مشاغل سخت و زیانآور، تاکنون قانون مشاغل سخت درمورد پرستاری و بازنشستگی با ۲۰ سال سابقه کار اجرا نشدهاست و پرستاران باید ۳۰ سال کامل خدمت کنند. از مسئولان مربوطه میخواهم که این قانون مشاغل سخت را درباره شغل پرستاری نیز هر چه سریعتر اجرا کنند تا پرستاران بتوانند وقت بیشتری را درکنار خانواده و فرزندان خود بگذرانند.
مدیون دعاهای مردم هستیم
البته در کنار همه اینها پرستار بخش نوزادان بیمارستان ۲۲ بهمن بعد از سالها پرستاری و خدمت به بیماران، پیشرفت و آرامش خانوادگی خود را مدیون دعاهای خیر شهروندان میداند و میگوید: با وجود سختیهای شغل پرستاری، از طریق همین شغل با همسرم آشنا شدم، این آشنایی در سال ۱۳۷۵ منتهی به ازدواج شد و ثمره این ازدواج دو دختر زیبا و مهربان به نامهای هلیا (۹ ساله) و هستی که در مقطع یازدهم درس میخواند، است.
مهناز فرقانی در ادامه با ابراز رضایت از زندگی پرستاری میافزاید: شکر خدا زندگی موفق و باآرامشی داریم، ما این زندگی را مدیون شغل پرستاری و دعاهای مردم هستیم، هر زمان که موفق به کمک و یاری به یکی از بیماران میشوم، همراهان بیمار برای موفقیت خود و خانوادهام دعا میکنند، به طور قطع و یقین این دعاهای خیر بیتأثیر نیست و اگر موفقیت و پیشرفتی در زندگی داشتهام به دلیل دعاهای خیر مردم بوده است.
وی در ادامه میگوید: داخل خودرومان جعبهای از وسایل و ابزار پزشکی و کمکهای اولیه داریم و هر لحظه که احساس کنیم کسی به کمک ما نیاز دارد، به کمکش خواهیم شتافت. یکسال که برای تعطیلات نوروز در سفر بودیم، بین راه متوجه توقف خودرویی کنار خیابان شدیم. یکی از مسافران خودرو دچار حمله قلبی شده و وضعیت خطرناکی داشت. بلافاصله عملیات نجات و تنفس مصنوعی بیمار را شروع کردیم، بعد از آن برای اطمینان از سلامت بیمار با آنها همراه شده و او را به اولین مرکز بهداشت روستایی در مسیر رساندیم و بعد از اطمینان از سلامت بیمار با تأخیر چند ساعته به مسافرت خود ادامه دادیم. دعاهای فرزندان و همسر این فرد بیمار هنوز در ذهنم باقی مانده است. تأثیر همین دعاهای خیر بیماران بود که چند سال قبل بهعنوان پرستار کاروان حجاج از طرف هلال احمر انتخاب شدم و ۳۵ روز را در جوار خانه خدا و حرم رسول خدا گذراندم.
ازدواج در دوران طرح پرستاری
سعید صمدی، دانشآموخته دانشکده پرستاری و مامایی جرجانی مشهد همسر مهناز فرقانی است و درحال حاضر بهعنوان سرپرستار بخش ارتوپد بیمارستان فارابی مشغول خدمت به بیماران است.
او میگوید: ۴۲ سال قبل در تربت حیدریه به دنیا آمدم. زرنگ بودم و در مدرسه نمونه دولتی رازی تحصیل میکردم. بعد از گرفتن دیپلم، در کنکور شرکت کردم و در رشته پرستاری، دانشکده پرستاری و مامایی جرجانی مشهد مشغول به تحصیل شدم و کارشناسی پرستاری گرفتم. من بر خلاف همسرم علاقه چندانی به شغل پرستاری نداشتم و حتی شغل پرستاری را شغلی زنانه میشمردم، اما زمانی که در رشته پرستاری قبول شدم، با خودم عهد کردم که سعی و تلاشم را بکنم و در شغل پرستاری بهترین باشم. یکی از بزرگترین موفقیتهای من در زندگی خانوادگی و شغلی، آشنایی و ازدواج با همسرم بوده است. همزمان با تحصیل از طریق دوستان و آشنایانی که درس را تمام کرده و در حرفه پرستاری مشغول به فعالیت بودند، دریافتم که بعد از فارغالتحصیلی اگر بخواهم کار پرستاری را انجام بدهم باید با شخصی ازدواج کنم که او نیز همانند من پرستار باشد، به همین دلیل از همان دوران تحصیل در دانشگاه به دنبال همسری که رشته پرستاری خوانده باشد، میگشتم. همزمان با گذراندن طرح، با همسرم آشنا شدم و بعد از مدتی به دلیل خصوصیات اخلاقی و مهربانی خاصی که داشت، عاشقش شدم و خانوادهام را برای خواستگاری به خانه پدرش فرستادم. خوشبختانه آنها موافقتکردند و ما در همان دوران دانشجویی با هم ازدواج کردیم. در آنزمان به دلیل هزینههای زندگی در ۳ شیفت بیمارستان کار میکردم تا بتوانم زندگی بهتری برای همسرم فراهم کنم. خوشبختانه، چون ما هر دو پرستار بودیم و شرایط و مشکلات شغل پرستاری را درک میکردیم، سعی و تلاش زیادی کردیم تا بتوانیم با استفاده از تواناییهای خود محیط شغلی و خانوادگی آرامتری را برای یکدیگر فراهم کنیم.
مشکلات شغل پرستاری
وی که بعد از ۲۰ سال سابقه پرستاری در بیمارستانهای مختلف بهخوبی با مشکلات شغل پرستاری آشناست، ادامه میدهد: بیشتر این مشکلات منشأ مالی دارد، پرستاران بهویژه پرستارانی که تازه مشغول به کار شدهاند به دلیل درآمد اندکی که دارند، مجبورند برای تأمین هزینههای زندگی، اضافهکاری کرده و در چند شیفت کار کنند. پرستاری که باید در ساعات تعطیلی شیفت، به خانه برود و در کنار فرزندان و خانوادهاش به استراحت و تفریح بپردازد و تجدید نیرو و قوایی کند، بهاجبار از استراحت، خواب و خوراک خود زده و در بیمارستان میماند. در برخی بیمارستانها اضافهکاری پرستاران به ۱۵۰ تا ۱۷۰ ساعت میرسد، با چنین وضعیتی دیگر هیچ تاب و توانی برای پرستار نمیماند. پرستاری که باید با روحیه و انرژی عالی به بیماران برسد، با خستگی و کوفتگی ناشی از اضافهکاریهای زیاد به بیمارستان میرود. در چنین وضعیتی عملکرد و راندمان کاری پرستار پایین آمده و به تبع آن عملکرد کلی بیمارستان زیر سؤال میرود.
سعید صمدی درباره دیگر مشکلات حرفه پرستاری میگوید: یکی دیگر از مشکلات شغل پرستاری، کمبود تعداد پرستاران بیمارستان است، به همین دلیل پرستاران مجبور به اضافهکاری اجباری هستند و این اضافهکاری اجباری، در کنار اضافهکاریهای دیگر فشار مضاعف و چندبرابری را به پرستاران وارد میکند. شاید تصور کنید این موضوع به دلیل نبود پرستار متخصص و کارشناس مجرب است، در واقع اینطور نیست، در کشور ما پرستاران زیادی هستند که از بهترین دانشکدههای پزشکی و پرستاری فارغالتحصیل شده و اتفاقا در رشته خود بسیار باسواد هستند. دلیل اصلی کمبود پرستار این است که مسئولان بیمارستانها نمیخواهند با گرفتن پرستار جدید، گرفتار هزینههای بالاسری بیشتری همچون حق بیمه، کارانه، عیدی، سنوات و... شوند. به همین دلیل تا جایی که بتوانند از نیروهای موجود حداکثر استفاده را میکنند. مشکل دیگر نبود تعرفهگذاری (قیمتگذاری) خدمات پرستاری است. پرستاران بسیاری هستند که وظایف غیرمرتبط شغلی حتی برخی کارهای دکترهای بیمارستان را نیز انجام میدهند، اما هزینه این خدمات برای پرستار لحاظ نشده و در مواقعی به نام دکتر معالج نوشته میشود. این درحالی است که همه این خدمات و تعرفه آن در قانون بیمه آمده، ولی تاکنون اجرایی نشده است، درصورت رسیدگی به این امر و دیگر قوانین بیمه، پرستاران انگیزه بیشتری برای کار خواهند داشت.
عضویت در گروههای بحران
سعید صمدی و مهناز فرقانی، در کنار حرفه پرستاری، عضو گروههای بحران بیمارستانی نیز هستند و در موقعیتهای بحرانی در بیمارستان حاضر و خدماتدهی میکنند.
سعید صمدی با تأیید این موضوع میگوید: گروههای بحران، متشکل از پرستاران داوطلب برای کمک رساندن به مجروحان و بیماران در موقعیتهای بحرانی است و هر زمان که بیمارستان اعلام حضور کند، پرستاران گروههای بحران برای کمک، خود را به بیمارستان میرسانند. در یکی از همین حوادث و بحرانها به ما خبر دادند که ۳۰ نفر مجروح یک حادثه توسط بالگرد به بیمارستان انتقال یافتهاند و نیاز مبرمی به حضور پرستاران بیشتر است، بلافاصله خودم را به بیمارستان رساندم. تعداد زیادی مجروح داخل حیاط بیمارستان بود، به دلیل بحرانیبودن و تعداد زیاد مجروحان، چون فرصتی برایگرفتن مشخصات مجروحان نبود، مجروحان را شمارهگذاری و با عدد ۱، ۲، ۳ مشخص کردیم. بعد از آن تمام بیمارستان، پرستاران و دکترهای بیمارستان بسیج شدند و در اقدامی گروهی و هماهنگ، درمان مجروحان را شروع کردیم. چند ساعت بعد از این حادثه همه چیز آرام شده و مجروحان در شرایط مناسبی بستری و تحت کنترل بودند، با توجه به مجروحیتهای شدیدی که مجروحان این حادثه داشتند یک لحظه غفلت یا معطلی باعث به وجودآمدن فاجعه انسانی میشد، اما با اقدام بموقع پرستاران و کادر بیمارستان تمامی این ۳۰ مجروح جان سالم به در بردند. به دلیل این موفقیت تمامی اعضای گروه نجات و پرستاران مورد تشویق مسئولان بیمارستان قرار گرفتند. ما بهعنوان پرستار قسم خوردهایم که به بیماران و مجروحان کمککنیم و اینکار را در بدترین و سختترین شرایط انجام خواهیم داد. ما کارمان را انجام میدهیم حتی اگر به ما توهین و اهانت کنند. یک روز که در بیمارستان بودم، اتوبوس شرکت واحدی از در بیمارستان وارد شد. بلافاصله به داخل اتوبوس رفتم، مردی تنومند به حالتی بیهوش داخل اتوبوس افتاده بود. به سختی او را بلند کرده و روی دوشم انداختم و با هر زحمتی که بود به داخل بخش اورژانس بیمارستان بردم. بعد از دادن تنفس مصنوعی و عملیات احیای قلب، مرد به هوش آمد. چند روز بعد از این ماجرا همان مرد به بیمارستان آمد و سراغ من را گرفته بود، من نیز با خوشحالی و به این هوا که این مرد برای تشکر آمده است، پیشش رفتم و خودم را معرفیکردم. مرد نیز بدون هیچ تشکر و قدردانی با حالتی انتقادآمیز به من گفت: «دمپاییهای من در بیمارستان شما گم شده است، اگر دمپاییهایم را ندهید، به رئیس بیمارستان شکایت میکنم.» همه ما پرستارها بارها و بارها امثال این رفتارها و اهانتها را دیده و حتی در برخی موارد ناراحت نیز شدهایم، اما اهمیت نداده و با جدیت و علاقه وظیفه خودمان را انجام دادهایم.
تغییر دیدگاه منفی به شغل پرستاری
سرپرستار بخش ارتوپدی بیمارستان فارابی از وجهه اجتماعی شغل پرستاری و تغییر دیدگاه مردم درباره این شغل خوشحال است و نسل جوان را به تحصیل و کار در رشته پرستاری تشویق میکند.
صمدی با تأکید بر این موضوع میگوید: با وجود تمام سختیهایی که شغل پرستاری دارد، من و همسرم هرچه در زندگی به دست آوردهایم، به دلیل حضورمان در این شغل بوده است. شاید در گذشته عموم مردم دیدگاه چندان خوبی درباره شغل پرستاری نداشتند و حتی میتوان گفت برخی دیدگاهها منفی نیز بوده است، اما خوشبختانه حالا این دیدگاه عوض شده است و پرستاران دارای وجهه و احترام اجتماعی خوبی هستند. دانشجویان پرستاری امروز در مقاطع بالای تحصیلی در رشته پرستاری تا دکتری مشغول تحصیل هستند. از نظر بازار کار نیز پرستاری بازار خوبی دارد و معمولا درصد زیادی از فارغالتحصیلان شغل پرستاری در بیمارستانها جذب میشوند. توصیه من به نسل جوان این است که تحصیل در رشته پرستاری را بهعنوان یک شغل مهم، ارزشمند و خداپسندانه انجام دهند و با اینکار به انسانهای دردمند جامعه کمک کنند.