امید حسینی نژاد | شهرآرانیوز؛ افراطی گرایی یکی از آفتهای نوین جریانهای اسلامی در دنیای معاصر است. در قرنهای نخستین برخی جریانهای افراطی در میان مذاهب اسلامی وجود داشت، اما مسلمانان با وجود اختلافهای بنیادین، در کنار هم به گونهای مسالمت آمیز زندگی میکردند و اندیشه تکفیر جایی در میان آنان نداشت. پس از ظهور ابن تیمیه جریانی خاص در میان برخی اهل سنت شکل گرفت. او با اندیشههای تند و تیزش به دنبال آن بود تا با هر حربهای اندیشه تکفیر را توسعه ببخشد.
شاگردانش مانند ابن قیم نیز به دنبال آن بودند تا این مسیر را ادامه دهند. با شکل گیری حکومت آل سعود در شبه جزیره عربستان، اندیشههای ابن تیمیه و پیروان او مانند محمدبن عبدالوهاب در سرزمین حجاز حاکم شد و در طول سالهای حکومت آل سعود بر عربستان، جریان افراطی گرایی بسیار رشد پیدا کرد. در مقابل جریانهای زیادی در اهل سنت در برابر رویکرد تکفیری آنان ایستادند و نگذاشتند این تفکر در دیگر سرزمینهای اسلامی حاکم شود.
شیعیان نیز با رد نظریات ابن تیمیه و شاگردانش به دنبال آن بودند تا این خطر بزرگ را از سر دنیای اسلام رفع کنند. ظهور پدیده داعش در چند سال گذشته نمونه بارز حاکم شدن این تفکر افراطی در برخی نقاط سرزمینهای اسلامی بود. این گروه تروریستی حتی برخی مذاهب اهل سنت را نیز تکفیر میکردند و فقط عقیده خود را در زمینه اسلام گرایی میپذیرفتند.
در دنیای امروز نیازمند آن هستیم تا با دورکردن باقی ماندههای این تفکرات افراطی، مسیری مسالمت آمیز برای ارتباط میان مسلمانان ایجاد کنیم. بسیاری از مذاهب اهل سنت با شیعیان متفق اند که این تفکر به نفع اسلام گرایی نیست. چندی پیش نیز شیخ احمد الطیب، عالم بزرگ مدرسه الازهر مصر، از شیعیان خواست تا در گفتگوهای درون دینی شرکت کنند تا بتوان با این روش ریشه افراطی گرایی را خشکاند. تاریخچه پیگیری مسئله وحدت بین شیعه و اهل سنت به کوشش علمای شیعه پیشینهای طولانی دارد. برای تبیین بهتر این مسئله، با دکتر احمد مبلغی، عضو مجلس خبرگان رهبری، گفتگو کرده ایم.
اوضاع کنونی جهان اسلام شکننده است و هیچ راهی وجود ندارد، مگر اینکه وحدت برقرار شود. وحدت هم امری زبانی و شعاری نیست، بلکه باید در عمل نمود پیدا کند.
وحدت باید تعریف علمی پیدا کند، در لایههای اجتماعی شیعه و سنی تعریف شود و دقیقا با مبانیای که امروز جهان اسلام را به هم مربوط میکند، معنا و مفهوم یابد. نمیتوان وحدت را فقط با حرف و شعار در جامعه پیاده کرد. باید وحدت را با توجه به موانع و اوضاع موجود عملی کرد تا در این راستا به صورت عالمانه و اندیشمندانه طراحی و در جامعه اجرایی شود. ایجاد ارتباط بین امت اسلامی و هر سازوکاری که تحقق وحدت در جامعه را امکان پذیر کند، عمل وحدت گرایانه است. وحدت باید در سایه وحدت امت اسلام شکل گیرد. در فضای کنونی جامعه اسلامی بیش از پیش نیازمند وحدت است. در فضای جهانی شدن ایجاب میکند که جهان اسلام با هم گرایی وارد این فضا شود.
جلساتی که با هدف بررسی وحدت شیعه و سنی تشکیل میشود، فرصت مناسبی است. زیرا ما آن قدر درباره وحدت در فقر محتوایی به سر میبریم و اطلاعات و معلومات کافی و ادبیات دینی فعال شده در این زمینه نداریم که هرچه بکوشیم جلساتی از این دست و تلاشهای علمی با تمرکز بر این بحث را به انجام برسانیم، باز هم کار چندان جدی و زیادی رخ نمیدهد.
قرن هاست شیعه و سنی به رغم اینکه همیشه ارتباط خوبی میان عالمانشان بوده، فاصلهها و احیانا بدبینیهایی به هم و تعصباتی علیه هم داشته اند و جداشدن هریک از دیگری را (هرچند به صورت محدود) به دنبال داشته است.
تولید ادبیات کافی و پاسخگو برای ترمیم این فاصلهها ضرورت فوری و محوری انکارناپذیر دارد که با این حجم از فعالیت تقریبی که رخ میدهد و با این حجم نداهای وحدت آمیز از حیث کمیت و این جلسات اندک و کم، آن ترمیم مطلوب نسبت به چند قرن انفصال (ولو به شکل نسبی) رخ نمیدهد. متأسفانه گاهی هم که مجالسی برای وحدت شکل میگیرد، درون این جلسات هم گاهی اموری از سنخ خلاف وحدت واقع میشود که کارکرد چنین جلساتی را که حجمش همین طوری هم اندک است، کم میکند.
امروز بزرگترین عامل تهدیدکننده کیان امت و مذاهب اسلامی «تکفیر» است. تکفیر پدیدهای رو به فزونی است که در صورت مهارنشدن، امکان رشد مییابد. گسترش این پدیده خطرناک موجب واردآمدن آسیبهایی بر فطرت انسان ها، آینده جامعه و امت اسلامی میشود و به مرور ابعاد بیشتر و کوبنده تری پیدا میکند. تکفیر مناسبات امت اسلامی را به هم میزند و امت بی مناسبات رو به زوال است. آنچه میتواند اجزای این امت را به هم متصل کند و آنها را در کنار هم، در یک جو آرام، پرنشاط و پرعلاقه درباره هم و در ارتباط با هم قرار دهد، مناسبات است. اگر این مناسبات به علت تکفیر از بین برود، رفتارهای ناهنجار تا سرحد کشت وکشتار جایگزینش میشود.
تکفیر، اما پدیدهای نوظهور در تاریخ اسلام نیست، بلکه در دل تاریخ، در پارهای از مقاطع، به دلایل اجتماعی و فکری و زمینههای موجود روی داده است؛ بنابراین تکفیر ماهیتا همانی است که در گذشته هم بوده است، اما آنچه تکفیر عصر حاضر را از گذشته متمایز میکند، چهار خصوصیت است؛ ابعاد جهانی آن، شبکهای شدن تکفیری ها، اقدام به کشتارهای نامتعارف و وحشیانه و مشوش کردن چهره اسلام رحمانی در اذهان مردم دنیا.
آسیبهای ناشی از عمل تکفیریها از مرزهای اسلام عبور میکند. تکفیر بر تن عمل زشت کشتن انسانها لباس تقدس و دین میپوشاند و با این کار دست به نسل کشی میزند. این اقدامات همه چیز را بر باد فنا خواهد داد. امروز سخن از مبارزه با تکفیریها گاه وبیگاه شنیده میشود، اما به نظر میرسد گامهای عملی و نظری درخورتوجهی برای مقابله با آنها برداشته نشده است.
بیشتر واکنشها به مسئله تکفیر دو گونه است: واکنش نخست برانگیخته شدن احساس تنفر در مردم است. وضعیت دوم آن است که عدهای میگویند تکفیر بد و حرام است و این موضع آنان پایان ماجراست. دیگر بحثی از تکفیر، ریشهها و مؤلفههای آن و راهکارهای مبارزه با آن نمیشود. ما باید به سمت پایان دادن به تحریم کردن صرف و آغاز بحثهای جدی مبارزه با تکفیر حرکت کنیم.
اما برای مبارزه با تکفیر ابزارهایی لازم است. نخستین ابزار، آشنایی با شاخصها و ملاکهای تفکر و اقدامات تکفیری است. ابزار دوم، شناختن مؤلفهها و عناصر تشکیل دهنده تکفیر است. پس از به دست آوردن این دو ابزار، باید با شناسایی زمینهها و بسترهای ایجاد و رشد تکفیر، به ارائه راه حلهای مقابله با آن پرداخت؛ راه حلهایی که باید از مختصاتی مانند فراگیربودن، مشارکت همه مذاهب، اتفاق نظر همگان و ملتزم شدن به رعایت آنها بهرهمند باشد.
اگر در جامعهای «تکفیر» لباس پدیدهای اجتماعی بر تن بپوشد و به تشکیلاتی منسجم تبدیل شود، دیگر این جامعه نمیتواند روی رستگاری، آرامش و حرکت به سمت معنویت را ببیند. این جامعه به خودش مشغول میشود تا زمانی که بتواند مشکل تکفیر را حل کند. امروز نیز مشکل تکفیریها با خواست و اراده علما و امت اسلامی حل شدنی است. راه حلهایی برای این مشکل وجود دارد و اگر علمای جهان اسلام اعم از شیعه و سنی این راه حلها را تأیید کنند و سندی واحد را مبنای عمل قرار دهند، این مشکل از جهان اسلام رخت برخواهد بست. ضعیف شدن جامعه اسلامی به بازگشت نگاه حقارت آمیز به مسلمانان منجر میشود. ما باید بدانیم که اگر موادمخدر خانمان برانداز است، تکفیر امت برانداز و اسلام برانداز است.
بله، امروزه اسلام هراسی یکی از پدیدههای حاصل از اراده بدخواهان علیه اسلام است. مخاطب اسلام هراسی که یک پروژه است و نه یک پروسه، افکار عمومی جهانی است. کوشش دشمنان بر این است که افکار عمومی جهانی نگاهی بدبینانه درباره اسلام پیدا کنند. در ذیل اسلام هراسی، زنجیرهای از هراسها جای گرفته که همه در ارتباط با اسلام هراسی است؛ ازجمله ایران هراسی و عرب هراسی. به بیان دیگر، راهبرد ایجاد هراس از اسلام همانا ایجاد هراسهایی است درون فضای امت اسلامی که بر اساس آن، بخشی از بخش دیگر دچار هراس شدید شود.
در این میان آن چیزی که به عنوان حرکت جدیتر در حال تعقیب است، شیعه هراسی و سنی هراسی با این رویه و برای رساندن مخاطبان به این نتیجه نادرست است که شیعه هراسی موطن افکار عمومی مسلمانان سنی مذهب و سنی هراسی موطن دیدگاهها و ذهنیتهای شیعیان است. این در حالی است که شیعه هراسی و سنی هراسی دو روی یک سکه اند که همان اسلام هراسی است. هراسهای متقابل، هر کدام را به فکر سرنوشت خاص خود میاندازد.
درنتیجه از این حقیقت غفلت میورزند که سرنوشت مشترکی برای هر دو در قالب امت اسلام شکل گرفته است و این چنین تمرکز بر خرده سرنوشتها باعث ایجاد فاصلههای بزرگ میان امت اسلام از یکدیگر خواهد شد. آنچه به عنوان خروجی این وضعیت در دو اردوگاه شیعه و سنی اتفاق میافتد، این است که هر دو سرنوشتشان مخدوش و معیوب خواهد شد و بنابراین امت اسلامی به جای اینکه در مسیر رشد و نمو حرکت کند، در مسیر انزوا و پسرفت جهانی قرار میگیرد.
باید اذعان کرد که شیعه هراسی و سنی هراسی دو پدیدهای است که زمینههای داخلی به تقویت، موفقیت و فعال شدن آن کمک میکند. اگر فعالیتها و اعمال غیرمسئولانه در هر یک از دو اردوگاه شیعه و سنی انجام گیرد، به ایجاد یا تقویت زمینههای رشد هراس در طرف مقابل منتهی میشود.
ابعاد اسلام هراسی در غرب با گذشت زمان و در صورت کنترل نشدنش به دست مسلمانان در آینده بیشتر خواهد شد و راه آن از شیعه هراسی و سنی هراسی در جامعه اسلامی میگذرد. شیعه هراسی، سنی هراسی، ایران هراسی و عرب هراسی، زنجیرههایی به هم پیوندخوردهای هستند که همگی راه به اسلام هراسی میبرند و درون آن تعریف میشوند.