ساخت بزرگ‌ترین استودیوی تولید مجازی آسیا در ایران سید محمدرضا طاهری، شاگرد استاد شهریار، درگذشت (۱۵ آبان ۱۴۰۳) + علت بازگشت «سیدبشیر حسینی» به تلویزیون با «داستان شد» جایزه ادبی گنکور به «کمال داوود» نویسنده فرانسوی ـ الجزایری رسید تصاویر نعیمه نظام‌دوست در سریال «لالایی» در باب اهمیت شناسنامه هویتی خراسان رضوی صحبت‌های مدیر شبکه نسیم درباره بازدید میلیونی «بگو بخند» پخش فصل جدید «پانتولیگ» با اجرای محمدرضا گلزار اعلام زمان خاک‌سپاری «محمدحسین عطارچیان»، خوش‌نویس پیشکسوت بازیگران «گلادیاتور ۲» در ژاپن پژمان بازغی با «ترانه‌ای عاشقانه برایم بخوان» در موزه سینما دلیل خداحافظی جشنواره برلین از رسانه اجتماعی ایکس چیست؟ سرپرست معاونت فرهنگی، اجتماعی و زیارت استانداری خراسان رضوی: نفوذ فرهنگ بیگانه با ارتقای آگاهی‌های عمومی و ترویج اخلاق ایرانی‌اسلامی تدبیر می‌شود نبرد یک «سیاه‌ماهی» در دل میراثی کهن | درباره فیلم کوتاه مشهدی که به سومین جشنواره میراث فرهنگی شیراز راه یافته است بیش از ۲۹۰۰ اثر مستند متقاضی حضور در «سینماحقیقت» گرد پیری بر چهره «لگولاس» بازیگر ارباب حلقه‌ها + عکس
سرخط خبرها

رژیم سعودی و ادعای موهوم نمایندگی جهان اسلام

  • کد خبر: ۱۰۷۸۸۲
  • ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۲:۵۴
رژیم سعودی و ادعای موهوم نمایندگی جهان اسلام
دکتر حسن انصاری - عضو هیئت علمی مدرسه مطالعات تاریخی پرینستون

عربستان سعودی از همان هنگام که به‌عنوان یک پادشاهی شکل گرفت، برای بخشی از کسانی که آن زمان درپی احیاگری اسلامی و اصالت‌مآبی سلفی بودند، دلربایی کرد. محمد رشید رضا از نخستین متفکرانی بود که دل به ملک عبد‌العزیز داد.

اما همان زمان نه‌تنها متفکران جریان اصلاح‌طلبی دینی و تجدد‌خواهان اقبالی به آن نشان ندادند، بلکه گروه زیادی از متفکران احیایی هم مانند گرو‌های اخوان‌المسلمین و برخی دیگر موافقتی با رویکرد وهابى نداشتند. در زمان جمال عبد‌الناصر نوعی رقابت منطقه‌ای میان مصر و عربستان بر‌قرار بود. یکی از پیامد‌های آن هم رقابتی بود میان الازهر مصرکه آن زمان زیر‌نظر فشار اصلاحات حکومتی جدید قرار داشت و از دیگر سو، نهاد‌های آموزشی حکومتی وهابی عربستان سعودی.

عربستان سعودی طبعا برداشت وهابی از اسلام را با ریشه‌هایی که در مذهب حنبلی دارد، نمایندگی می‌کرد (البته نه حنبلیسم تاریخی بلکه قرائت ابن‌تیمیه‌ای از آن که بیشتر سلفی بود و با اجتهادات تاریخی فاصله می‌گرفت) و مصر و ازهر از دیگر سو، اسلام مکتب اشعری و مذاهب تاریخی اهل سنت را.

با این وصف به‌دلیل هیمنه اسلام سلفی و احیایی و همچنین هم‌زمان انتقادات اصلاح‌طلبی و احیاگری هر دو بر مذاهب تاریخی و اسلام‌نهادی سنتی از یک سو و همچنین بهره‌برداری سیاسی دولت‌های میهنی و از‌جمله مصر جمال عبد‌الناصر از جایگاه الازهر عملا ازهر میدان را به حریف سلفی و وهابی خود دست‌کم در بسیاری از زمینه‌ها واگذار کرد.

با بهره‌گیری از صنعت نفت و پول سرشاری که نصیب عربستان شد، چاپ کتاب‌های وهابی و حنبلی و حدیث‌گرایی و ادبیات جدلی علیه اشعریان و ماتریدیان و اسلام مذاهب تاریخی شدت گرفت و سکه روز شد و دانشگاه‌هایی ریز و درشت در عربستان برای جذب دانشجویانی از همه کشور‌های اسلامی و به‌ویژه پاکستان و مسلمانان هند و شمال آفریقا و خاورمیانه و شرق دور فعال شدند و نتیجه آن شد که اسلام سلفی و وهابی که از پیش‌تر و از سده هجدهم و نوزدهم، راه خود را به نقاطی مانند شبه‌قاره که هیچ‌گاه زمینه‌ای برای رشد حنبلی‌گری نداشتند، باز کرده بود، بیش‌از پیش راهش را گشود و اسلام سلفی را پمپاژ کرد و می‌کند.

تصور کنید این دانشجویان وقتی به کشور‌های خود بازمی‌گشتند، چه اتفاقی ممکن بود برای اسلام سنتی و عموما صوفیانه آن سرزمین‌ها بیفتد. دهه‌های ۶۰ و ۷۰ قرن گذشته و به‌ویژه با رشد روزافزون جریانات تندرو داخلی در اخوان‌المسلمین مصر و ظهور سیدقطب و عبدالقادر عوده از یک سو و مودودی و ندوی از دیگر سو، گرایش عمومی برای پذیرش اسلام احیایی بیشتر شد و خود زمینه را برای رشد بیشتر سطوحی از سلفی‌گری احیایی و جهادی و تکفیری هموار‌تر کرد.

در‌این‌میان عربستان سعودی وگروه‌های مختلف وهابی آن با سطوحی از اختلافات درونی که در‌میان خود دارند، به‌عنوان نماینده اسلام سلفی و به قول خودشان مذهب سلف شناخته می‌شد و می‌شود و طبیعی است که به‌عنوان مهم‌ترین نماینده و منبع الهام ادبیات سلفی ولو غیر‌مستقیم می‌تواند اندیشه‌های مرتبط را به جریان‌های سلفی و حتی غیر‌سلفی از میان گروه‌های اصالت طلب و احیایی منتقل کند و از همه مهم‌تر نگاه نص‌گرا و غیر‌اجتهادی به متن و حدیث‌گرایی مفرط و مخالفت با هرگونه نگاه تأویلی و خارج از ارتودکسی حنبلی را. مشکل نیز از همین‌جا شروع می‌شود: تزریق نگاه نص‌گرا و جزمی غیر‌تاریخی و با حربه سنت و بدعت و تکفیر مخالفان اعتقادی.

اما مگر اسلام سلفی جز همین یکی‌دو قرن گذشته چند‌درصد تاریخ مسلمانان و علوم و تمدن اسلامی و فرهنگ اسلامی را نمایندگی کرده است؟ از لحاظ تاریخی حنابله و محدثان اصحاب حدیث همواره بخش کوچکی از دنیای اسلام را نمایندگی می‌کرده‌اند. در قرن‌های اولیه جز در بغداد (به‌شکل محدود) یا بخشی از شام اصولا حنبلی‌گری حضوری جدی نداشت و محدثان شهر‌های دیگر عموما شافعی بودند.

از لحاظ فقهی هم غلبه مطلق جز در شمال آفریقا و اندلس (که مذهب مالکی غلبه مطلق داشت) با مذهب حنفی بود و در مرتبه بعد با مذهب شافعی. حتی در کتاب‌های اختلاف‌الفق‌ها عموما آرای احمد بن‌حنبل به این دلیل که او را محدث و نه فقیه می‌خواندند، جایی نداشت.

علوم دینی را در فقه و کلام و تفسیر درمیان غیرشیعیان باید بیشتر مرهون حنفیان و شافعیان دانست. اسلام مذاهب تاریخی سنی‌مذهب، اسلام اشاعره و ماتریدیه است. طبیعی است که مذاهب فقهی تاریخی و مهم‌تر از آن، مذاهب کلامی اشعری و ماتریدی برای سلفیان نه‌تن‌ها جذابیتی ندارد، بلکه سالانه صد‌ها کتاب در رد آن گرایشات کلامی در عربستان منتشر می‌شود.

نکته تامل برانگیز این است که در چاپ‌های عربستان از متون گذشته معمولا مصححان، فصلی باز می‌کنند تحت عنوان المآخذ علی‌الکتاب و آنجا شروع می‌کنند به انتقاد از عالمان گذشته که چرا فلان حدیث را نقل کرده یا عقیده‌اش بهمان‌جا موافق معتزلیان و اشعریان است و نه موافق مذهب سلف صالح.

حساب دانش‌های غیر‌دینی و از‌جمله فلسفه و علوم محض و کلا دستاورد‌های فرهنگی در تمدن اسلامی هم کاملا روشن است. بغداد و قرطبه و قاهره و نیشابور و ری را حکومت‌ها و جریان‌هایی فکری ساختند که مورد‌انتقاد و اتهام نویسندگان گرایش اصحاب حدیث بودند.

اگر تمدن اسلامی تمدنی بود جهانی، به‌دلیل رازی‌ها و خوارزمی‌ها و بیرونی‌ها و فارابی‌ها و ابن‌سینا‌ها و ابن‌رشد‌ها و فخر‌الدین رازی‌ها و خواجه‌نصیر‌ها و غیاث‌الدین کاشانی‌ها و ابن‌راوندی‌ها و ابو‌العلای معری‌ها و ابوعیسی وراق‌ها و ملاصدرا‌ها و حمایت حکومت‌های فاطمی و آل‌حمدان و آل‌بویه و فاطمیان مصر و موحدون و عباسیان بوده است یا امثال جریان‌هایی مانند نهضت ترجمه. این دانشمندان بودند که منبع الهام تفکر و اندیشه‌ورزی در تمدن اسلامی بودند، نه فلان و بهمان محدثی که غایت قوتش حفظ چند‌هزار متن حدیثی بود با سند‌های مختلف آن.

ایران تاریخی نه‌تن‌ها تشیع را به دنیای اسلام عرضه کرده، بلکه مهد اصلی مذاهب حنفی و اشعری و ماتریدی و مذاهب تصوف هم بوده است. معتزله در ایران رشد کرد و فلسفه اسلامی همواره بهترین نمایندگانش را در ایران داشته است.

از لحاظ تاریخی، سرزمین تاریخی و فرهنگی ایران (یعنی آنچه در گذر تاریخ، زبان فارسی یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های هویتی آن بوده) و عراق و مصر مهم‌ترین نمایندگان اسلام تاریخی‌اند. مکه و مدینه هم قرن‌ها زیر‌نظر اشراف اداره می‌شده است و حکومت‌های فاطمیان یا ممالیک و عثمانی بر آنجا حکم می‌رانده‌اند. این حکومت‌ها نسبتی با اسلام سلفی امروز عربستان سعودی نداشتند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->