ساحل کریمی | شهرآرانیوز؛ یکی از جلوههای هدایت قرآن، بیان داستانها و تاریخ و قصههای گذشتگان است. اما هدف قرآن از بیان داستان انبیا و اقوام پیشین، فقط داستان گویی و شرح حال گذشتگان نیست، بلکه هدایت و عبرت مخاطبان و توجه دادن ایشان به حقانیت وحی و اثبات صدق گفتار پیامبران و برتری اراده الهی است.
در قرآن کریم به سرگذشت اقوامی از دوردستهای تاریخ اشاره شده است تا عبرت آموز و پنددهنده باشد و مبادا انسانهای اعصار بعدی دچار آن خطا شوند و آنچه را که نباید، تجربه و تکرار کنند. ربیع الثانی ماهی است که بر قوم ثمود عذاب الهی نازل شده است. به همین مناسبت شهرآرا در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین محمد تقدیری به شرح آنچه بر سر قوم حضرت صالح (ع) آمده تا درس عبرتی برای همگان باشد، اشاره کرده است.
سرگذشت اقوام در قرآن، با هدف عبرت آموزی و پندگیری بیان شده است تا انسانها با آگاهی از اوضاع و احوال ایشان، خود را از اشتباهات و مهلکات دور بدارند. بسیاری از موارد در داستانهای قرآنی برای ما نیز در حال تکرار است. نکته مهم این است که قرآن کریم کتاب قصه سرایی نیست تا با ذکر جزئیات، باعث دورشدن از هدف شود، بلکه فقط به آن قسمتی از واقعه اشاره میکند که پیامی دربردارد و به مخاطب هشدار میدهد که درصورت عبرت نگرفتن و توجه نکردن به سرگذشت پیشینیان، به سرنوشت مشابه آنها دچار خواهد شد.
عبرت آموزیهای متعددی درباره داستان صالح (ع) در قرآن آمده است. در تاریخ و داستان ایشان واژگان کلیدی قوم عاد، قوم ثمود، حضرت صالح، شتر یا ناقه صالح نقش دارند. قرآن کریم از قوم صالح (ع) با عنوان «ثمود» و «اصحاب الحجر» یاد کرده است. ثمود یکی از قبایل عرب ماقبل تاریخ بود که در محلی به نام «وادی القری» بین حجاز و شام سکونت داشتند. آنها از اقوام وحشی عرب و مطیع دولت آشور بودند و نام قبیله آنان در کتیبه سارگن دوم، پادشاه آشور که ۷۱۵سال پیش از میلاد میزیسته، مذکور است.
حضرت صالح (ع) از فرزندان سام بن نوح و پیامبر قوم ثمود بود. او سومین پیامبر عربی است که در سورههای مختلف قرآن از او یاد شده، اما در تورات نامی از او به میان نیامده است. گفته اند حضرت صالح (ع) ۲۸۰سال عمر کرد و مدفنش در قبرستان وادی السلام در نجف است. بنابر نقل منابع تاریخی، حدود شانزده سالگی به پیامبری مبعوث شد و تا سن صدوبیست سالگی قومش را به توحید دعوت کرد، اما آنها به دعوت او توجهی نداشتند و ناقه اش را کشتند.
قوم عاد به سبب گناهانشان از بین رفتند و سرزمین و املاکشان به قوم ثمود (قوم جانشین عاد) رسید و آنها با حفر قناتها و ایجاد باغ و بستانها و بنای کاخهایی محکم و باشکوه و ساخت خانههایی از تراشیدن سنگ در میان کوهها برای درامان ماندن از حوادث، به آبادسازی سرزمین به ارث رسیده پرداختند، اما متأسفانه آنها نیز بجای این که شکرگزار نعمتها باشند به ستمگری و عصیانشان افزودند. آنها روزبه روز از حق فاصله میگرفتند و به کبر و غرور خویش میافزودند. خداوند تمام نعمتهای خود را برای رفاه و زندگی بهتر انسانها قرار داده است، اما نباید این امور موجب غرور و سرکشی انسانها نسبت به دیگر موجودات و حدود الهی شود.
قدرت و ثروت این قوم موجب فساد آنها در زمین شد. خدا صالح (ع) را که از جهت نسب از همه آنان برتر و از نظر حلم بهتر و از نظر عقل برگزیدهتر از ایشان بود، بر آنان مبعوث کرد. صالح (ع) قومش را به توحید و به عبادت خدای یکتا دعوت کرد و از آنان خواست از خدا طلب آمرزش کنند و از گناهانی که مرتکب شده اند، توبه کنند و خدای یکتا را بپرستند، ولی آنها رسالت صالح (ع) را منکر شدند، دعوتش را به باد تمسخر گرفتند و او را سرزنش کردند.
حضرت صالح (ع) قومش را از مخالفت با خویش برحذر داشت و رسالت خود را در میان آنان آشکار ساخت. نعمتهایی را که خداوند برای آنان جاری ساخت، به خاطرشان آورد و سپس آنان را از عذاب و غضب خدا بیم داد، اما آنها خواستار معجزه شدند. حضرت صالح (ع) از درون کوه شتری را برانگیخت و گفت آیت و علامت راستی دعوت من این شتر است.
این شتر را رها کنید تا یک روز سهم آب شهر را بخورد و روز دیگر، مردم از آب استفاده کنند. پس او را در استفاده از آب و مرتع آزاد بگذارید تا صدق گفتههای مرا دریابید. در قرآن از آن شتر به ناقةا... (ناقه الهی) تعبیر شده است. قوم عاد با این که معجزه پیامبرشان را مشاهده کردند، اما به او ایمان نیاوردند و ناقه را کشتند. سرنوشت این قوم و آیت الهی ناقه صالح میتواند تکرار شود.
توبه و انابه به درگاه خداوند راه جلوگیری از عذاب خداوند بود، اما ظالمان که دریافتند حضرت صالح (ع) راستگوست، با کینه از حضرت صالح (ع) و کشتن شتر به عنوان آیت خدا، در اصل نابودی خود را رقم زدند و با کمال خرسندی بشارت قتل شتر را برای مردم آوردند. حضرت صالح (ع) از آنها خواست توبه کنند، اما راه انابه در پیش نگرفتند و حتی نقشه قتل او را کشیدند.
این روزها ما هم نشانههای الهی را میبینیم و رفاه نسبی در میان مردم وجود دارد باشد که ما نیز از صالحان باشیم. با توجه به آیات قرآنی، میتوان به این نکته دست یافت که ثمودیان مردمانی مستکبر بودند و همین صفت و برخی دیگر از عوامل جنبی موجب شد تا درنهایت از اوج عزت به حضیض ذلت فرو افتند و نابود شوند تا عبرت آیندگان شوند. پس، از کبر باید دوری جست و مطیع امر الهی بود تا خداوند انسان را در سایه رحمت خود قرار دهد.