تکتم جاوید | شهرآرانیوز؛ اختلاف سلیقهها که ریشه بدهد و فکر جدایی که ذهن را پُر کند، شبیه خورهای است که تا جان را نگیرد، دست بردار نیست. رنج ماندن در خانهای که دلت با آن نیست، سخت است؛ چیزی شبیه نفس کشیدن در خلأ. وقتی هر سال هزاران مهر طلاق در شناسنامهها ثبت میشود، جایی باید مقابل این هجوم سیل آسا را گرفت. البته که جایش باید پیش از رسیدن پای همسران و کودک آنها در راهرو دادگاه باشد؛ جایی که بنشینند و بدون قضاوت، از دلخوری هایشان بگویند؛ به عبارتی همان جلسات مشاوره خانواده.
همان چیزی که به خاطر هزینه ها، همیشه نادیده گرفته میشود تا کار بیخ پیدا کند، چون میان خرجهای زندگی گم میشود. اما اگر شرایط مهیا باشد، یا هزینهها خیلی کمتر باشد چه؟ آن وقت زن و شوهر حتما یک فرصت کوتاه دیگر به هم خواهند بخشید. این فرصت همین حالا وجود دارد در فضایی به نام «تصمیم» که حتی زن و شوهرهایی که خواهان طلاق توافقی هستند، باید در آن، پنج جلسه مشاوره بگیرند، شاید جزو آمار «یک پنجم سازش کرده» باشند و به خانه بازگردند.
همیشه از کسانی نوشته ایم که کارشان تمام شده است. به قول قدیمیها راه را از هم جدا کرده اند و هرکس رفته است پی زندگی خودش. حالا درباره آنها سخن میگوییم که مانده اند، یا به تعبیری بر احساسِ لحظهای خود اصرار نکردند و راهی هم پیدا شد.
نرگس اسفند سال گذشته راهی به جز طلاق پیش پایش نمیدید، اما حالا با پسر یک سال و نیمه و همسرش زندگی خوشی دارد و به ادعای خودش «یک سال است که جز اختلاف سلیقه کوچک با هم دعوا نکرده ایم.» شرح زندگی شان همان قصه همیشگی خانواده شوهر و عروس است. او دوران عقدش را بدترین روزهای زندگی اش میداند؛ «نوزده سالم بود و زن جوان بیست و چهارسالهای بودم که همسرش تنها پسر و فرزند ارشد خانواده اش بود؛ خودتان باید حدس بزنید که چقدر دخالتها در زندگی ما زیاد بود. هر موضوعی میتوانست به آسانی باعث جنگ و دعوا و اختلاف شود. به علاوه به شدت از نظر روحی آسیب دیده بودیم و هیچ حرمتی میان خودمان و خانواده هایمان باقی نمانده بود.»
هرطور بود دوران عقد را گذراندند و به خانه خودشان رفتند. اما چه خانه ای؟ اختلافات کمتر شد، اما شکلش تغییر کرد. پنهان کاریها و مخالفتهای شوهرش اضافه شده بود. پسرشان نیز که با استرسها و مشکلات مادرش یک ماه زودتر به دنیا آمده بود، به رنجهای نرگس افزود. پسرشان شش ماهه شده بود که نرگس متوجه خیانت شوهرش شد و همین تیر خلاص را به سوی زندگی شان پرتاب کرد. او ادامه میدهد: خانواده همسرم همه مشکلات را به گردن من انداختند و من راهی جز طلاق نداشتم. مهریه را بخشیدم که زود طلاق بگیرم، اما باید جلسات مشاوره را میگذراندیم. در همان کارگاه اول طلاق، با روان شناس مرکز که فرشته نجات زندگی مان بود، آشنا شدیم. پنج جلسه تمام نشده بود که از طلاق منصرف شده و رفته بودیم سراغ زوج درمانی.
در این چند ماه، نرگس و همسرش جلسات درمان را ادامه داده اند و هنوز هم اگر نگران چیزی باشند، سراغ درمان میروند. درباره رابطه با خانواده شوهر نیز همین بس که نزدیک آنها خانه گرفته اند، آنها در اسباب کشی کمکشان کرده اند و گاه و بی گاه به آنها کمکهای مالی میکنند.
روشنک مشهدی نیست. سفرهای هرسال به مشهد و دیدار فامیل، بانی ازدواجشان شد، آن هم در بیست و هشت سالگی اش. اگرچه همان ابتدا برای زندگی در مشهد توافق کرده بودند، از روزی که باهم ازدواج کردند، بزرگترین اختلافشان همین بود. روشنک به هر بهانه کوچکی بار سفر میبست و راهی شیراز میشد و همین درگیریها روز به روز شدت اختلافات را بیشتر کرد.
محمود، همسرش، میگوید: هرکاری میکردم، راضی نبود. مدام از غربت و تنهایی گلایه میکرد؛ جوری که هر روز وقتی از محل کار برمی گشتم، باید به غرولندهایش پاسخ میدادم. انگار رفته بودم تفریح و او را در خانه زندانی کرده بودم! راضی به بچه دارشدن هم نمیشد؛ میگفت نمیتوانم در تنهایی بچه بزرگ کنم. از شهر شکایت داشت، از اینکه دوستی ندارد و هزار چیز دیگر.
همه اینها در طول چهارسال زندگی مشترکشان باعث شد که دعواها آن قدر بالا بگیرد که به فکر طلاق بیفتند؛ «گفتم اگر دوری از مادر و پدرت آن قدر آزارت میدهد، بیا طلاق بگیریم. تو برو شهر خودت و تا ابد با آنها زندگی کن.» هیچ کس باورش نمیشد این دلیل برای جدایی کافی باشد.» محمود ادامه میدهد: هرچه این و آن نصیحت کردند، فایده نداشت. خودم هم از وضعیت زندگی ام خسته شده بودم. رفتم دنبال کارهای طلاق. اما پنج جلسه مشاوره با روان شناس مانع بود.
اولش گفتیم چند جلسه میرویم و تمام میشود، اما به این راحتی نبود. وقتی در آن مشاورهها متوجه برخی مشکلات روحی و عاطفی در روشنک شدم، هم خودش مردد شد، هم من. تصمیم گرفتیم ادامه بدهیم.
خلاصه اش را این طور جمع میکند که پرونده طلاقشان مختومه شد، اما جلسات درمان را ادامه دادند. محمود هم شبیه بسیاری از مردان پیش از این، اعتقادی به روان شناس نداشت، اما حالا پیگیر جلسات درمان است؛ چون سرنوشتش را تغییر داد.
هنوز امضای نامه روان شناس مرکزشان خشک نشده؛ همان که به معنی مختومه شدن پرونده است. همین چند روز پیش، جلسه پنجم را تمام کردند، اما از جلسه اول فهمیدند که اشتباه رفته اند. مهین و همسرش هر دو بیست و سه ساله اند. مهین مانده بود که تنها فرزندش از آب و گل دربیاید، بعد طلاق بگیرد.
ماجرای زندگی اش را خیلی خلاصه این طور شرح میدهد: ما سنتی ازدواج کردیم. همسرم همان موقع خواهان زن دیگری بود، اما خانواده اش راضی نبودند و برای اینکه او را فراموش کند، آمدند خواستگاری من. از همه جا بی خبر راهی خانه بخت شدم، اما شرایط اصلا آسان نبود. همسرم تا سالها هنوز با آن زن به صورت تلفنی ارتباط داشت و من همه اینها را دیدم و خودم را آرام کردم. برای همین هم دیگر بچه دار نشدم.
در سالهای اخیر، به چند روان شناس مراجعه کرده بود، اما توصیه هایشان نه عملی بود، نه او توان اجرایشان را داشت. یکی گفته بود طلاق بگیر، دیگری هم حتی نتوانسته بود با او ارتباط برقرار کند.
نرگس و شوهرش با خانواده هایشان مشکلی نداشتند و وجهه اجتماعی خوبی هم دارند؛ به همین دلیل دغدغه مهم او مهمتر از طلاق واکنش نزدیکان بود؛ «من آدمی درون گرا و البته بسیار منطقی هستم. همه این سالها زجر کشیدم، اما به هیچ کس چیزی نگفتم حتی به پدر و مادرم. در اولین جلسه مشاوره طلاق به روان شناسم گفتم نمیدانم چگونه برای دیگران توضیح بدهم که چطور این زندگی به ظاهر خوب از هم پاشید. اما خدا را شکر میکنم که همسرم با من در جلسات حاضر شد و تصمیم گرفت به حل مشکل کمک کند.»
میگوید: من نه در یک ماه گذشته، بلکه در ۲۳ سال قبل هم هرگز مثل امروز آرام نبوده ام.ای کاش روان شناسی را خیلی زودتر از اینها پیدا کرده و مشکلم را حل کرده بودم. کاش همسرم هم با کمک یک درمانگر مشکلش را حل میکرد. کاش همه آنها که تصمیم به طلاق گرفته اند، یک فرصت دوباره به خودشان بدهند؛ شاید درد، درمان شدنی باشد.
آمارشان کم نیست، اما متغیر است؛ از ماهی کمتر از هزارنفر تا نزدیک به ۲ هزارنفر؛ زن و شوهرهایی که خواهان طلاق هستند و برای گرفتن مشاوره وارد سامانه تصمیم شده اند. سامانه را باید در نشانی zaman.behzisti.net جست وجو کنند؛ این سامانه از سال ۹۴ به صورت آزمایشی در مشهد آغاز به کار کرد و به تدریج در شهرستانهای مختلف استان گسترش یافت و بعد هم کشوری شد. حالا همه ۳۳ شهرستان استان از طریق این مشاورهها به کاهش طلاق کمک میکنند. متولیانش براساس آمارهای سامانه میگویند که بازگشتهها به زندگی مشترک از میان مراجعه کنندگان، بیست وچنددرصد است؛ یعنی یک پنجم متقاضیان و این عدد فقط به مدد برگزاری پنج جلسه مشاوره، کم نیست.
دکتر حسن حاجی پور، مسئول برنامه پیشگیری و کاهش طلاق بهزیستی استان، برای توضیح مسیر کارشان توضیح میدهد: هر فردی که متقاضی طلاق است، اول باید وارد سامانه تصمیم شود، نوبت بگیرد و از میان سی مرکز مشاوره که در شهر پراکنده هستند، یکی را برگزیند و برای گذراندن جلسات مشاوره به آن مراجعه کند. از آن سو، پروندهای در مرکز مشاوره یا کلینیک مددکاری تشکیل میشود که تا زمان انصراف فرد یا ارجاع به مراحل بعدی و ادامه روند طلاق، باز است.
براساس آمارهای وی به طور متوسط هرماه حدود ۱۵۰۰ نفر در بیست مرکز مشاوره و ۱۰ کلینیک مددکاری منتخب و آموزش دیده پذیرش میشوند. وی به عدد میانگین ماهانه ۲۲ تا ۲۴ درصد اشاره میکند و میگوید: این تعداد از طلاق منصرف شده و حدود ۷۷ تا ۷۸ درصد نیز به مراحل بعدی ارجاع میشوند. مراجعان ما از سیزده تا چهارده ساله تا فرد نود ساله، از توافقی، یک طرفه و وکالتی، را شامل میشود. آمار زوجهای سازش کرده استان خراسان نسبت به متوسط کشوری که ۱۸ درصد است، بیشتر است.
مسئول برنامه پیشگیری و کاهش طلاق بهزیستی استان، هدف از اجرای این طرح را تنها انصراف از طلاق نمیداند و میگوید: طلاق آگاهانه، کاهش آسیب به فرزندان، آگاهی درباره ازدواج مجدد و آموزش مهارتهای زندگی، از دیگر دلایل لزوم اجرای این طرح است.
حاجی پور همچنین ادامه میدهد: از میان همه مراجعان ۳۰ درصد تمایل به طلاق توافقی دارند، ۶۰ درصد زن و ۱۰ درصد مرد هستند.
به گفته وی، جلسات مشاوره دست کم ۴۵ روز طول میکشد و تفاوتی میان طلاق توافقی یا یک طرفه وجود ندارد و برای همه اجباری است. حاجی پور ادامه میدهد: اگر پس از جلسات مشاوره، فرد متقاضی طلاق منصرف شده یا به اصطلاح سازش کرده باشد، پرونده همان جا مختومه میشود، اما اگر اصرار به طلاق داشته باشد، در مرحله بعد، به دفاتر خدمات قضایی ارجاع میشود و مراحل قضایی را طی میکند.
وی یادآور میشود: هزینه هر جلسه مشاوره در مشهد ۸۰ هزارتومان و مصوب شورای مشورتی استان شامل اداره کل بهزیستی استان و دادگستری است، درحالی که این رقم خیلی بیشتر است. درعین حال هزینه برای متقاضیان تحت پوشش بهزیستی و کمیته امداد و همچنین افراد بی بضاعت، رایگان است. براین مبنا حدود ۱۵ درصد متقاضیان هرماه هیچ هزینهای نمیپردازند.
نتایج بررسیها نشان میدهد درعین حال که تعداد متقاضیان طلاق از همه مناطق شهر است، شهروندان حاشیه شهر کمی بیشتر هستند. سه دلیل مهم و اول طلاق نیز اعتیاد، روابط فرا زناشویی و مشکلات مالی تشخیص داده شده است؛ دلایل مهمی برای لزوم قانونی شدن مشاوره پیش از ازدواج که به ازدواج آگاهانه و افزایش رضایت از زندگی مشترک کمک میکند.
تیم درمانگر مراکز مشاوره را یک نفر روان شناس، یک مددکار و همچنین کارشناس حقوقی و مذهبی همراهی میکند که میزان عملکرد آنان با نظارتهای مداوم هفتگی و ماهانه بازرسی و سنجیده میشود.