صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

نگاهی به کتاب «بازیگری در باغ هویت ایرانی؛ سرنمونی حافظ» نوشته استاد فرهنگ رجایی | حافظ در مقام کهن الگوی ایرانی

  • کد خبر: ۱۴۰۱۶۵
  • ۲۴ آذر ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۳
دکتر فرهنگ رجایی تقریبا در همه آثارش همان طور که عنوان آن‌ها نشان می‌دهد، به مقوله هویت و جنبه‌های فکری، دنیایی و مادی حیات آدمی به ویژه عبرت گرفتن از تمدن ها، شامل تمدن تجدد، پرداخته است.

هادی دقیق  | شهرآرانیوز؛ دکتر فرهنگ رجایی، پژوهشگر و متخصص علوم سیاسی، مترجم و مؤلف گزیده کاری است که آثار سنجیده و قلم شیوایش، او را به پژوهشگران و کتاب دوستان شناسانده است. «دغدغه اصلی رجایی مطالعه وضع بشر یا به وجهی که وی مسئولیت را متوجه شخص می‌داند، چگونگی انسانی عمل کردن و «انسان ورزی» است. [.]او تقریبا در همه آثارش همان طور که عنوان آن‌ها نشان می‌دهد، به مقوله هویت و جنبه‌های فکری، دنیایی و مادی حیات آدمی به ویژه عبرت گرفتن از تمدن ها، شامل تمدن تجدد، پرداخته است.»

این قسمتی از بخش «درباره نویسنده» از کتاب «بازیگری در باغ هویت ایرانی؛ سرنمونی حافظ» نوشته فرهنگ رجایی است. پیش از این کتاب، فرهنگ رجایی در کتاب «مشکله هویت ایرانیان امروز» پی گفتگو از هویت را ریخته بود که به نوعی جلد نخست این کتاب است، اما در این کتاب به شکلی ویژه به یکی از مظاهر این هویت پرداخته است؛ به طوری که حتی این کتاب در عین درهم تنیدگی، مستقل از اثر قبلی اوست. همان طور که از عنوان کتاب برمی آید، سراسر کتاب «بازیگری در باغ هویت ایرانی؛ سرنمونی حافظ» درباره حافظ به عنوان کهن الگوی هویت ایرانی است: «پرسش اصلی رجایی در این کتاب این است که آیا می‌توان با تلاش در بازسازی باغی با عوامل هویت ایرانی که در میراث غنی ایرانیان سنت، ایرانیت، دین و تجدد خوانده شده است، سرنمونی موفق برای بازیگری و نقش آفرینی عرضه کرد؟

پاسخ کتاب نیز این است که مثال‌های فراوانی وجود دارند، اما به گمان نویسنده، سرآمد آن‌ها حافظ است.» کلام رجایی از همان سرآغاز کتاب پرکشش است و قلم خوش خوانش کار را به جایی می‌رساند که دل کندن از آن ساده نیست و پس از چندین صفحه، هر مخاطبی را با خودش همراه می‌کند. «بازیگری در باغ هویت ایرانی» چهار گفتمان یا به تعبیری فصل دارد که هرکدام از چند گفتار تشکیل شده اند.

 

گفتمان یک: باغ ایرانی در عصر عربیت

فرهنگ رجایی در این فصل به بحث از وضع ایران در عصر حافظ می‌پردازد و اینکه چه چیزی دل و ذهن او را در این عصر پریشان کرده بود؛ حافظی که به قول خودش در آن زمانه خون ریز، در آستین مرقع پیاله پنهان می‌کرد. رجایی دراین میان به تحولات فرهنگی و فرازونشیب‌های آن هم می‌پردازد و در دوره بی ثباتی سیاسی، از ثبات فرهنگی می‌گوید و آن قند پارسی که حتی به بنگاله هم رسید.

در نتیجه، به نوعی زمینه و زمانه تاریخی سیاسی و فرهنگی زندگی حافظ را بررسی می‌کند، مثل این: «حافظ از دوران امیرمبارز به شدت آزرده و عصبانی بود و حتی در ترس و وحشت می‌زیست. برخی احتمال داده اند که چه بسا در این دوره برخی اشعار جنجالی خود را بر آب داده باشد. وقتی به دوره شاه شجاع می‌رسیم، به ویژه دوره اول سلطنت او، با حافظ دیگری روبه رو می‌شویم که زمانه را به کام اهل فکر و اندیشه می‌داند.»

گفتمان دو: نمونه‌ای از بازیگری

نویسنده در این فصل برای بازیگری صورت بندی مشخصی ارائه نمی‌کند، زیرا اینکه انسان کی، کجا و چگونه بازیگری کرده است، بعد از بروز آن مشاهده می‌شود و تحلیل پذیر است و در مسیر، باید به محک تجربه به میان آید. در اینجا کیستی حافظ در مقام نابغه یا دانشور بررسی می‌شود و از منابع الهام او به این می‌رسد که حافظ بنیادگذار مردمی کردن شعر و ادب است. از پس چنین مفهومی حالا به نوبه خود، حرفه حافظ را از زبان خودش واکاوی می‌کند، حافظی که دردی کش است در محفلی و حافظ است در مجلسی. به زبان او تصویر تضاد این شاعر شادخوار و عارف دردمند، طرف داران حافظ را هم متفاوت کرده است.

از طرفی نظر مرتضی مطهری و هما ناطق را به عنوان نماینده هر دو طیف در پیش هم می‌نشاند و از طرفی، از قول شاهرخ مسکوب می‌گوید که حافظ نتیجه جمع ابعاد خیال انگیز روحانی و جسمانی است. او به نوعی نابسامانی فرهنگی اشاره می‌کند که «بیشتر در میان اربابان قدرت جاری است، اما در جامعه شیراز هنوز فرهنگ برآمده از دوره اول تمدن سازی مسلمانان رواج دارد [.]متأسفانه وقتی چارچوب فرهنگی آمریت خود را از دست می‌دهد یا سست می‌شود، اهل قدرت و ثروت قاعده گذار می‌شوند؛ در این عصر همین اتفاق افتاد.»، اما به شکلی حافظ و چندتن دیگر را که بازیگر این عرصه نابسامان نشدند و نقشی دیگر و منحصربه فرد بازی کردند، استثنا می‌کند.

گفتمان سه: اندیشه بازیگری

تا اینجا وی حافظ را بازیگری نظریه پرداز در باغ هویت ایرانی نشان می‌د هد که به تأیید نظر حل معما می‌کند؛ حافظی که با انقلاب‌های متفاوت سیاسی و فرهنگی و اجتماعی روبه روست و به همین دلیل، این کمینگاه عمر را جهانی هیچ در هیچ می‌داند که نباید دل در او بست. درنهایت هم رهیافت کار او را در حلقه رندان جهان بودن می‌بیند و روش کار وی را نیز بنده عشق بودن. فرهنگ رجایی در پاسخ به اینکه محتوای نظریه پردازی حافظ چیست، از اصطلاح خیمه برای تبیین اندیشه حافظ در برابر محیط ناموزون عهد ایلخانی استفاده می‌کند که حصاری امن برای او در شیراز بود.

چادر این خیمه عشق است که به شکلی همه جانبه حصاری پوشاننده برای حافظ است و جوهر وجودی انسان را توصیف می‌کند و بر چهار ستون ایمان و ادب و رندی و راهنمایی استوار است. به گفته فرهنگ رجایی: «در اصالت و قوت این پنج پایه نمی‌توان و نباید تردید کرد، زیرا سرنخ‌هایی مهم و ابدی از وضع بشر، صرف نظر از زمان و مکان ارائه می‌کنند [.]پدیده پیچیده و ظاهرا ناممکن عشق ملک طلق هیچ فرد و گروه خاصی نیست. عشق مقوله‌ای از آن همه و هر فرد است.»

گفتمان چهار: عبرت

در آخرین فصل، رجایی بحثی را پیش می‌کشد که بزرگ‌ترین دغدغه هایش در آن حیطه مطرح می‌شود. اینکه زمانه ما چه مقدار به زمانه حافظ نزدیک است و اینکه از حافظ چه عبرتی می‌توان گرفت و آیا الگویی برای بازیگری و نقش آفرینی در جهان امروز در اختیار ما می‌گذارد یا نه. او درک چنین کهن الگویی را برای ایرانیان معاصر و برای بازسازی هویت ایرانی ضروری می‌داند. در پایان هم در تعریف تضاد توجه به گذشته و گذشته گرایی، آگاهی از چنین میراثی را راهگشای امروزمان می‌داند: «باید حافظ را خواند، اما باید دانست که حافظ شدن ممکن نیست.»

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.