صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

گرم‌خانه حیوانات

  • کد خبر: ۱۴۱۴۷
  • ۱۹ دی ۱۳۹۸ - ۰۸:۳۷
گزارش شهرآرامحله از زوج حامی حیوانات بی سرپناه و زخمی در روستای چاهشک
حسین برادران‌فر
خبرنگار شهرآرا محله
این روز‌ها که اوایل چله بزرگ را سپری می‌کنیم، سوز و سرمای هوا خودش را بیش از پیش نشان می‌دهد. به قول مشهدی‌ها «سرمای گداکش» مشهد شروع شده است و هرکس از انسان یا حیوان که بیرون بماند، سرما امانش را خواهد برید. البته در این میان بیشتر انسان‌های بی‌خانمان وضعیت بهتری دارند و به هرطریقی جان‌پناهی برای خود پیدا کرده یا تحت حمایت سازمان‌های اجتماعی و نوع‌دوست قرار خواهند گرفت و غذای گرم و سرپناهی برای دوری از سوز و سرمای شب‌های پاییز و زمستان خواهند داشت. اما چه کسی به پرندگان و حیوانات بی‌پناه و زخمی توجه خواهد کرد؟ بسیاری از این پرندگان و حیوانات اگر از سوز سرما نمیرند، به طور قطع از گرسنگی خواهند مرد. خوشبختانه در سال‌های اخیر توجه به حیوانات گرسنه و بی‌سرپناه بیشتر شده است و برخی شهروندان با ریختن مشتی گندم یا باقی‌مانده غذای خود برای این حیوانات بی‌سرپناه تا حدودی از رنج و سختی زندگی آن‌ها می‌کاهند. در مکتب و مذهب ما توجه زیادی به حیوانات و پرندگان شده است و سال‌ها قبل از اینکه در اروپا و آمریکا انجمن‌های حمایت از حیوانات تأسیس شود، دین مبین اسلام به نگهداری و رعایت حق حیوانات تأکید کرده است. حضرت علی (ع) در کتاب نهج‌البلاغه از ۱۳ حیوان، ۸ پرنده و ۳ حشره یاد کرده است و مسلمانان را از ویران‌کردن زمین و آزار و اذیت حیوانات نهی می‌کند و به یادگیری برخی صفات خوب که در حیوانات است و انسان باید آن‌ها را از حیوانات یاد بگیرد، سفارش کرده است و می‌فرماید: «از آزاررساندن به حیوانات بپرهیزید و در رفتار با حیوانات و رعایت حقوق آن‌ها کوشا باشید.» امام علی (ع) در مقابل تمام هستی و اقلیم هفتگانه، حاضر به گرفتن پوست جویی از دهان مورچه‌ای به ظلم و ناروا نبودند، ما نیز وظیفه داریم در روز‌های سرد و سخت زمستان از این حیوانات که همانند ما مخلوق و آفریده خداوند هستند حمایت کنیم.
جملات بالا بخشی از سخنان نسرین آب‌بند خراسانی است. او به عنوان یک حامی حقوق حیوانات، بیش از ۲۰ سال است که نگهداری و مراقبت از حیوانات و پرندگان زخمی و بی‌پناه را انجام داده است. در سطور بعدی گفت‌وگوی دوستانه ما را با خانم خراسانی و همسرش، یعنی علی زاهدی به عنوان زوج حامی حیوانات خواهید خواند.

در کودکی به نسرین گربه معروف بودم
نسرین آب‌بند خراسانی، از همان دوران‌کودکی به نگهداری و حمایت از حیوانات بی‌پناه می‌پرداخت به طوری که خانواده و خویشان لقب (نسرین گربه) را به او داده بودند.
او دراین‌باره می‌گوید: خانه پدری من، خانه‌ای بزرگ و حیاط‌دار بود. بر روی درختان، دیوار‌ها و گوشه و کنار حیاط می‌توانستید انواع و اقسام پرندگان، مرغ و خروس، گربه‌ها و سگ‌ها را مشاهده کنید. در آن دوران که مانند امروز وسایل و لوازم ورزشی و حتی بازی چندانی وجود نداشت، قسمتی از تفریح و بازی من با همین حیوانات و پرندگان خانگی بود. من همه این حیوانات خانگی را دوست داشتم، اما بیشتر از همه به بچه‌گربه‌های کوچولو علاقه‌مند بودم. یادم است گربه‌ای در پستوی انباری خانه ما فارغ شده بود، هر روز صبح برای بچه‌گربه‌ها شیر می‌بردم، اما بچه‌گربه‌ها چشمانشان بسته بود و من فکر کردم که چشمان آن‌ها کور است، چون در آن‌زمان نمی‌دانستم که بچه‌های گربه‌سانان در چند روز اول زندگی چشمانشان بسته است. خیلی نگران شدم، گریه‌کنان یکی از بچه‌گربه‌ها را برداشته و پیش پدرم بردم و به او گفتم: «نگاه کن پدر، چشمان همه آن‌ها کور است و هیچ چیزی را نمی‌بینند، باید آن‌ها را پیش دکتر ببریم تا مداوایشان کنند.» پدرم با دیدن بچه‌گربه‌های دو سه روزه و اشک‌های من، شروع به خندیدن کرد و به من گفت: «دخترم نمی‌خواهد نگران بینایی چشمان بچه‌گربه‌ها باشی، آن‌ها کور نیستند، آن‌ها با چشمان بسته به دنیا می‌آیند و بعد از چند روز چشمانشان باز خواهد شد.»
وی در ادامه می‌افزاید: با شنیدن این سخن خوشحال شده و اشک‌هایم را پاک کردم و دوباره بچه‌گربه را به خانه‌اش و نزد مادر و خواهر و برادرهایش بردم. حتی زمانی‌که برادرم با پسرهای‌کوچه با تیروکمان به جان گنجشک‌ها می‌افتادند و آن‌ها را شکار می‌کردند، برای آن‌ها گریه می‌کردم و تا مدت‌ها با برادرم قهر بودم، اما برادرم گوشش به این حرف‌ها بدهکار نبود و زمانی که گنجشکی را شکار می‌کرد، برای آنکه من را بیشتر ناراحت کند، گنجشک شکارشده را به خانه می‌آورد و رو‌به‌روی چشمانم قرار می‌داد، من نیز با گریه او را تعقیب می‌کردم. برادرم پسر زرنگی بود و، چون علاقه من را به حیوانات می‌دید، به دیدنم آمده و به من می‌گفت: «اگر پول توجیبی‌ات را به من بدهی، من دیگر گنجشک‌ها و بچه‌گربه‌ها را که تو خیلی دوستشان داری اذیت نمی‌کنم.» من نیز شرط را قبول می‌کردم و هر هفته تمام پول‌توجیبی‌ام را به او می‌دادم. بیشتر از همه گربه‌ها را دوست داشتم و همیشه یک بچه‌گربه مخملی همراهم بود. به دلیل همین علاقه در بین خانواده و دوستان به «نسرین گربه» معروف شده بودم و کلی با این لقب کیف می‌کردم.

نجات از بیماری خطرناک
بانوی حامی حیوانات چند سال بعد از ازدواج به بیماری خطرناکی دچار شده و بعد از کلی دوا و درمان، سرانجام به مدد زندگی خارج از شهر و نگهداری از یک حیوان خانگی عمر دوباره می‌یابد.
وی با تأیید این موضوع می‌گوید: چند سال بعد از ازدواج، به دلیل برخی اختلافات و استرس‌هایی که در زندگی متأهلی برایم پیش آمده بود، دچار حس تنهایی و گوشه‌گیری شده بودم، به همین دلیل ناخودآگاه به کشیدن سیگار روی آوردم. هر روز بر تعداد سیگار‌هایی که می‌کشیدم افزوده شد تا جایی که به یک پاکت و نیم در یک روز رسید. کشیدن بیش از اندازه سیگار سبب بیماری‌های قلبی و ریوی شدیدی شد، حتی کار به جایی رسید که دیگر توان راه رفتن را از دست دادم و خانه‌نشین شدم. برای تشخیص بیماری و درمان آن به هر دکتر و متخصصی که فکر کنید، مراجعه کردم، اما بی‌فایده بود. دیگر از همه چیز ناامید شده بودم، سیگارکشیدن را نیز دوباره شروع کرده بودم. با وجودی که می‌دانستم علت همه این بیماری‌های قلبی و تنفسی به‌دلیل استعمال دخانیات است، توان و اراده ترک آن را نداشتم. سرانجام به پیشنهاد یکی از دوستان به یک خانه ویلایی در بیرون از شهر رفتیم، تا هم استراحت کرده و هم روحیه‌ام تقویت شود. در همین زمان یکی از دوستان که قصد سفر به خارج از کشور را داشت، چون وصف مهربانی و دوستی من با حیوانات و پرندگان را شنیده بود، سگ دست‌آموز خودش را برای من آورد تا از او مراقبت کنم. در این ۳ ماه، علاوه‌بر همسر و فرزندانم، بخشی از ساعات شبانه‌روز و اوقات فراغتم را با این حیوان سپری کردم. به تدریج تحت تأثیر آب و هوای خوب بیرون شهر و نگهداری از این حیوان، روحیه‌ام بهتر و بهتر شده و نیت به ترک دخانیات کردم. وقتی هم که وسوسه رفتن دوباره به‌سراغ پاکت سیگار به‌سراغم می‌آمد، با غذادادن و صحبت‌کردن با همین حیوان، فکرم را از کشیدن سیگار منحرف می‌کردم. در طول مدت این ۳ ماه، موفق به کنار گذاشتن کامل سیگار شدم و زمانی که دوستم بعد از ۳ ماه برای بردن سگش آمد و ماجرا را برایش تعریف کردم، خیلی خوشحال شد و سگش را به‌عنوان هدیه به من داد. چند هفته بعد از کنارگذاشتن سیگار کم‌کم سلامتی جسمی خود را نیز بازیافتم و من که حتی توان برداشتن یک قدم را نداشتم و هر لحظه منتظر مرگ بودم، سالم و پرانرژی به زندگی عادی خود بازگشتم. بعد از این ماجرا و بازگشت سلامتی از دست‌رفته با خودم عهد کردم که به پاس نعمت سلامتی و عمر دوباره، نگهداری و مراقبت از حیوانات و پرندگان زخمی و بی‌پناه را تا زمانی که بتوانم انجام دهم.

نگهداری حیوانات زخمی در آپارتمان
حامی حقوق حیوانات بنابر عهد و قولی که داده بود، از ۲۰ سال قبل به نگهداری و مداوای حیوانات و پرندگان زخمی در آپارتمانش می‌پردازد، اما این‌کار دردسر‌های زیادی را برایش به وجود می‌آورد.
نسرین خراسانی در توضیح بیشتر می‌گوید: ۲۰ سال قبل در محله کوثر و خانه‌ای آپارتمانی زندگی می‌کردیم. زندگی در مجتمع آپارتمانی و فضای محدود آپارتمان، با نگهداری حیوانات و پرندگان به هیچ وجه سازگار نیست. با توجه به همین موضوع ما کارمان را به‌طور محدود شروع کردیم، به همراه همسرم به محل فروش و نگهداری حیوانات و پرندگان خانگی می‌رفتیم و به عنوان خریدار، با شناسایی پرنده‌ها و حیوانات خانگی ضعیف و بیمار، اقدام به خرید آن‌ها می‌کردیم. سپس این حیوانات را به خانه آورده و به مراقبت و نگهداری از آن‌ها می‌پرداختیم. بعد از بهبود و سلامتی این حیوانات که بیشتر شامل کبوتر، سنجاب، مرغ عشق و حتی گربه‌های مختلف بود، آن‌ها را به آغوش طبیعت برده و رها می‌کردیم. لحظه آزادسازی این حیوانات زبان بسته بسیار دیدنی و جالب است. آن‌ها که به مدت چندین ماه با ما و در کنار ما بودند، راضی به رفتن نمی‌شدند و مدام در اطراف ما می‌چرخیدند، اما چاره‌ای جز رهاکردن آن‌ها در دل طبیعت نداشتیم. مدتی بعد با انجمن حمایت از حیوانات مشهد آشنا شدم. این آشنایی باعث شد که ما به‌طور زنجیروار با دیگرکسانی که حامی حیوانات بودند، آشنا شویم. انجمن حمایت از حیوانات کلاس‌های آموزشی مختلفی در زمینه نگهداری و بیماری‌های حیوانات زخمی و بی‌پناه ارائه می‌داد. من نیز با حضور در این کلاس‌ها، تجربیات خوبی به دست آوردم، تجربیاتی که در حد کمک‌های اولیه برای درمان حیوانات زخمی مؤثر بود. با این ارتباط به‌تدریج حوزه فعالیت ما گسترش یافت و گاهی اوقات ما چندین حیوان زخمی از انواع گربه، سنجاب، پرنده و سگ را به داخل آپارتمان آورده و از آن‌ها مراقبت می‌کردیم. نگهداری این تعداد حیوان بدون مشکل نبود و گاهی اوقات سروصدای بیش از حد این حیوانات باعث کلافه‌شدن و عصبانیت همسایه‌ها می‌شد. یک شب که صدای حیوان‌ها خیلی زیاد شده بود، همسایه روبه‌رویمان زنگ آپارتمان ما را زد و با عصبانیت گفت: «خانم خراسانی این همه سروصدای حیوان از خانه شماست؟» همچنین یکی دیگر از همسایه‌ها، متوجه آوردن چند حیوان زخمی توسط همسرم به آپارتمان شده و بلافاصله به پلیس زنگ زده و به آن‌ها گفته بود که همسایه ما در کار قاچاق و فروش پرندگان و حیوانات گران‌قیمت است. نزدیک غروب آفتاب، زنگ خانه ما را زدند و یگانی از پلیس حفاظت از حیات وحش به همراه چند نفر از مأموران کلانتری محل وارد منزل ما شده و گفتند: «به ما اطلاع داده‌اند شما در کار قاچاق و فروش پرندگان و حیوانات در حال انقراض و قیمتی هستید.» من که از شنیدن این جمله بسیار جا خوردم، با تعجب و ناراحتی به فرمانده پلیس گفتم «دروغ به عرض شما رسانده‌اند، همان‌طور که ملاحظه می‌کنید اینجا هیچ حیوان گران‌قیمتی وجود ندارد. کار ما نگهداری و مراقبت از حیوانات زخمی و بی‌پناه است.» مأموران بعد از دیدن حیوانات زخمی متوجه موضوع شدند، اما بعد از این ماجرا همسایه‌ها دست‌بردار نبودند و بار‌ها و بار‌ها به دلایل بهداشتی و محیطی از ما شکایت‌کردند، تا اینکه سرانجام مجبور به ترک محل زندگی‌مان در شهر شدیم. البته خب خانه آپارتمانی هم جای این‌کار‌ها نبود و ما باید از ابتدا برای این‌کار خود فکر جا و مکان مناسب می‌بودیم. از طرفی سلایق متفاوت است و برخی با کار ما موافق نبوده و نیستند.
 

همکاری با سازمان حفاظت محیط زیست و آتش‌نشانی مشهد  
بانوی فعال در حوزه حمایت از حیوانات آسیب‌دیده از حدود ۱۱ سال قبل که آپارتمان خود را ترک کرده و در محله (چاهشک) ساکن شده است، دایره فعالیتش در حوزه مراقبت از حیوانات را گسترش داده است.
وی می‌گوید: بعد از شکایت همسایه‌های ساکن مجتمع، مجبور به فروش آپارتمان شدیم. می‌توانستم مراقبت از حیوانات را رها کنم و  آپارتمان دیگری در محله دیگری بخرم و با خوبی و خوشی در آن زندگی‌کنم، اما نتوانستم پشت پا به قولی که داه بودم بزنم و بعد از ۱۰ سال زندگی در کنار حیوانات و پرندگان و مراقبت از آن‌ها، فراموششان کرده و رهایشان کنم. از طرف دیگر مراقبت و پرستاری از حیوانات زخمی در این آپارتمان امکان‌پذیر نبود، باید در بیرون از شهر و در خانه‌ای ویلایی ساکن می‌شدم. بعد از جست‌وجو و کمی مشورت سرانجام خانه‌ای در محله چاهشک پیدا و در آن ساکن شدم. در حال حاضر ۱۱ سالی هست که در این محله ساکن هستیم. با سکونت در این خانه که دارای حیاط و چند طبقه است، فضای بیشتری برای مراقبت از حیوانات و پرندگان زخمی فراهم شد. به همین دلیل توانستیم علاوه‌بر همکاری با دوست‌داران طبیعت، فعالیتمان را گسترش داده و با سازمان محیط زیست و آتش‌نشانی نیز ارتباط خوبی برقرار کردیم تا جایی که مأموران حفاظت محیط زیست پرندگان شکاری یا حیوانات زخمی و بیماری را که در طبیعت یا از قاچاقچیان می‌گرفتند، با اطمینان کامل در اختیار ما قرار می‌دادند و ما نیز این پرندگان را به خانه می‌آوردیم و بعد از چندین ماه مراقبت و بهبودی کامل به حیات وحش برده و رها می‌کردیم.
خراسانی با بیان اینکه حیوانات به‌خوبی محبت کردن را درک می‌کنند، می‌گوید: برخی از مردم فکر می‌کنند که این پرندگان وحشی محبت‌کردن را درک نمی‌کنند، اما من این موضوع را قبول ندارم، چون با چشم و دل خودم این موضوع را درک کرده‌ام. سال اولی که به این محله آمدیم، مأموران حفاظت محیط زیست، جغد زخمی بزرگی را برای مداوا پیش ما آوردند. جغد زخمی وضعیت وخیمی داشت و بخشی از بدنش به دلیل شلیک گلوله شکارچیان دارای زخم‌های عمیق و چرکی شده بود، امید زیادی به زنده بودنش وجود نداشت، اما ما مصمم به نجاتش بودیم، درمان را شروع کردیم، چندین مرتبه پیش دام‌پزشک رفتیم، بعد از چند هفته وضعیت زخم‌هایش بهتر شد و توانست به حالت قبلی بازگردد، اما هنوز توانایی پریدن را پیدا نکرده بود. بعد از چندماه که بالأخره توانست بپرد، به همراه همسرم او را به یکی از مناطق جنگلی اطراف مشهد بردیم و رهایش‌کردیم. بعد از بازگشت به خانه، شب هنگام که همسرم به بیرون از خانه رفته بود، متوجه شد که جغدی روی دیوار خانه نشسته است. بعد از بررسی و نزدیک‌شدن متوجه شدیم که این همان جغد آزادشده خودمان است. با وجود سلامتی بازیافته این جغد وحشی به ما انس پیداکرده بود. او را به خانه آوردیم و اتاقی را در اختیارش قرار دادیم. این جغد سال‌ها درکنار ما و در همان اتاق تاریک زندگی کرد تا اینکه سرانجام چند ماه قبل به‌دلیل پیری فوت کرد. مرگ این جغد وفادار تأثیر بسیار بدی بر روحیه ما گذاشت، اما با این اتفاق به ما ثابت شد که حتی حیوانات وحشی هم قدر محبت و مهربانی را می‌دانند.

پناهگاه شبانه‌روزی حیوانات
۱۱ سال از آمدن و سکونت خانواده نسرین خراسانی در محله چاهشک می‌گذرد. جالب است که در طول این مدت در منزل آن‌ها هرگز بسته نشده و در تمام طول شبانه‌روز باز است.
علی زاهدی، همسر نسرین خراسانی که در طول سال‌ها همراه و یاور همسرش در زمینه حمایت از حیوانات گرسنه و بی‌پناه بوده است، در توضیح این موضوع می‌گوید: از زمانی که به این محله آمده‌ایم، به دلیل فضای روستایی و فضا‌های باغی زیادی که در محله وجود دارد، با حیوانات ناتوان و زخمی بیشتری روبه‌رو هستیم، حیواناتی که به دلیل پیری یا مریضی توسط صاحبانشان بیرون انداخته و بدون سرپناه هستند. ما از همان ابتدای ورود به این محله، با جست‌وجو در اطراف محل سکونتمان به جمع‌آوری حیوانات بی‌سرپرست پرداختیم و آن‌هایی را که احتیاج به مداوا و رسیدگی داشتند، در منزل نگهداری و بعد از بهبودی رهایشان می‌کردیم. تکرار این ماجرا باعث شد که مردم محله و افراد دیگر که در جریان فعالیت ما قرار داشتند، هر کجا حیوان زخمی یا ناتوانی را پیدا می‌کردند، برای ما آورده و به ما تحویل می‌دادند. این مراجعه و رفت وآمد زمان معین و خاصی نداشت و گاهی اوقات ساعت ۲ نصف شب صدای زنگ خانه بلند می‌شد، وقتی در را باز می‌کردیم، می‌دیدیم، فردی کیسه به دست پشت در منزل ما ایستاده در حالی که یک حیوان و پرنده زخمی مثل سگ، گربه، سنجاب، قمری و کبوتر را در دست دارد. حیوان را به ما تحویل می‌داد و می‌رفت. از طرف دیگر حیواناتی که قبلا توسط ما مداوا شده بودند، بر اساس حس غریزی‌ای که داشتند، هر زمان که گرسنه یا بی‌سرپناه بودند، به در منزل ما آمده و شروع به سرو صدا می‌کردند تا ما در منزل را برای آن‌ها بازکرده و آن‌ها به داخل بیایند. این موضوع در طول سال به‌طور مستمر تکرار می‌شد و علاوه‌بر مزاحمت‌هایی که برای همسایه‌ها ایجاد کرده بود، من و همسرم برای بازکردن در منزل دچار زحمت می‌شدیم. به همین دلیل چندین سال است که در حیاط منزل ما به‌طور شبانه‌روزی باز است و حیواناتی که در منزل نگهداری می‌کنیم یا در بیرون از منزل ما هستند، آزادانه به منزل ما رفت‌وآمد دارند و بعد از خوردن غذا و استراحت از منزل خارج می‌شوند، در واقع با این روش منزل ما به یک سرپناه شبانه‌روزی برای پذیرایی از حیوانات گرسنه و بی‌سرپناه بدل شد.

۳۰ سال گیاه‌خواری
نسرین خراسانی سال‌هاست که به دلیل عشق و محبتی که به حیوانات دارد، گیاه‌خوار شده است. این در حالی است که گیاه‌خواری سبب عوارضی جسمی برای او بوده است.
علی زاهدی با تأیید این مطلب می‌گوید: سال‌هاست که همسرم، خوردن گوشت هر نوع حیوانی را کنار گذاشته است و فقط از میوه‌ها و سبزیجات استفاده می‌کند. این درحالی است که این موضوع با مزاج او سازگار نبوده و باعث بروز بیماری‌ها و ناتوانی جسمی برای او شده است. گاهی اوقات که با اصرار زیادی از او می‌خواهم مقداری گوشت بخورد، ناراحت شده و به من می‌گوید: «حیوانات هم مخلوق خدا هستند و من نمی‌توانم برای آنکه شکم خودم را سیر کنم، آن‌ها را کشته و گوشتشان را بخورم، پول این گوشت را برای خرید غذای حیوانات مریض و بی‌پناه هزینه کن، این طوری خوشحال‌تر خواهم بود.» همسرم به قدری به حیوانات علاقه دارد، که اگر شاهد مرگ حیوانی باشد تا مدت‌ها افسرده و اندوهگین خواهد شد و خودش را به این خاطر که نتوانسته است جان حیوان فوت‌شده را نجات دهد سرزنش می‌کند.
وی می‌افزاید: نسرین از صبح زود کارش را با درست‌کردن غذا برای حیوانات زخمی و بی‌پناه شروع می‌کند و تا نیمه‌های شب به کارش ادامه می‌دهد. ما هر ماه قسمتی از درآمد ماهانه خود را صرف تهیه غذا و نگهداری حیوانات بی‌پناه می‌کنیم و برای این‌کار تاکنون از هیچ‌جا کمک نگرفته‌ایم. البته کسانی که با ما در ارتباط بوده و ما را می‌شناسند داوطلبانه کمک‌هایی کرده‌اند. با وجودی که همسرم سال‌هاست، عضو انجمن حمایت از حیوانات و جزو چهره‌های موفق و معروف این انجمن است و بار‌ها از وی تقاضا شده است که در مراسم انجمن حاضر شود و خودش را معرفی کند، هرگز راضی به این‌کار نشده است.


تنفر از باغ وحش
بزرگ‌ترین آرزوی نسرین خراسانی، برچیده شدن باغ وحش‌ها و زندگی حیوانات در محیط طبیعی و آزاد است، زیرا عقیده دارد خداوند حیوانات را آزاد آفریده است.
خراسانی با تأکید بر این موضوع می‌گوید: از هیچ جایی به اندازه باغ وحش متنفر نیستم. سال‌هاست که به باغ وحش نرفته‌ام. تنها مرتبه که در واقع آخرین مرتبه هم بود، وقتی به باغ وحش رفتم و حیوانات افسرده و تنهای باغ وحش را پشت میله‌های آهنی قفس دیدم، به شدت گریه کردم و از باغ وحش بیرون آمدم. ما حق نداریم برای لذت‌بردن خودمان حیواناتی را اسیر و در قفس بیندازیم. خداوند آن‌ها را آزاد آفریده است. متأسفانه اغلب باغ وحش‌های کشور ما جزو قدیمی‌ترین باغ وحش‌های دنیا و بدون هرگونه استانداردی هستند، به همین دلیل حیوانات دارای افسردگی شدید و مرگ زودهنگام می‌شوند. بهترین روش برای دیدن حیوانات، رفتن در محیط زیست آن‌هاست، البته حالا که این مورد میسر نیست، می‌توانیم فضای مشابه و طبیعی را فراهم کرده و در فضای بازتری، حیوانات را ببینیم. در بسیاری از کشور‌های دنیا به‌ویژه کشور‌های اروپایی، سال‌هاست که باغ وحش‌های بدون قفس ایجاد شده است. بزرگ‌ترین آرزویم دیدن حیوانات در باغ وحش‌های جدید و بدون قفس است. امیدوارم مسئولان مربوطه توجه بیشتری به حیوانات داشته باشند و هرچه زودتر شاهد ساخت چنین باغ‌وحش‌هایی در ایران و مشهد باشیم.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.