۱- اضافه شدن روزی به نام «روز مشهد» در تقویم ملی ایرانیان اتفاق مبارکی است و جای تبریک دارد، اما بیاییم کمی عمیقتر به این موضوع بنگریم. شهرهای دیگری هم زودتر از مشهد برای خودشان روز مشخصی در تقویم ملی دارند. هم اکنون شیراز، ایلام، اردبیل، کرمانشاه، زنجان، همدان، گرگان، قزوین، اصفهان، تبریز و بوشهر هرکدام در سررسیدها یک روز را به نام خود سند زده اند و این فقط امتیاز مشهد نیست. اگر قرار به تصویب روی کاغذ باشد که مانند ضرب المثل «خودگویی و خود خندی» است و اسم قشنگی خواهد شد که بیشتر به کار زینت مجالس و مراسم میآید. اینکه مشهد در ذات خود ظرفیتهای ملی، منطقهای و جهان اسلامی دارد، شکی در آن نیست؛ بنابراین میتواند و باید روزی ملی به نام خود داشته باشد، اما از این مرحله به بعد کارکرد و رفتار مسئولان و نخبگان مردمی مهم است.
۲- مشکل یا خاصیت مشهد این است که خیلی در خودش فرورفته است. نوعی درخودفرورفتگی و خودمختاری شامل بیشتر ما خراسانیها میشود. حتی شکل قرارگرفتن خراسان و مشهد هم در گوشهای از نقشه کشور است که با نیمه پرجمعیت غربی ایران فاصله زیادی دارد. انگار ته یک کوچه بن بست هستیم. با این تاریخ و جغرافیا، راهبرد باید این باشد که پس از ثبت نام مشهد در تقویم ملی، برای تراز ملی مشهد کاری کنیم. زمانی از این نام گذاری خوش حال خواهیم شد که موفق شویم برایش کار مؤثری کنیم. اما نگرانی این است که مانند عنوان «مشهد؛ پایتخت فرهنگی جهان اسلام» به کلیشههایی مانند گرفتن بودجه مقطعی فکر کنیم و بعد همه ماجرا را فراموش کنیم.
۳-اگر «روز ملی مشهد» میخواهیم، باید کارهای ملی تعریف کنیم. به عنوان مثال تبریزیها روز ملی تبریز را تصویب کردند و کارهای زیاد دیگری را هم در کنارش انجام دادند؛ مثل ساخت سریال «شهریار». مطلبی خواندم که در آن نوشته بود پس از پخش این سریال، میزان ورود گردشگر به تبریز پنج برابر شده است؛ درحالی که ما یک سریال درست ودرمان از مفاخر بی شمار مشهدی نداریم.
ما هم در اندازه استاد شهریار آدمهایی داریم که میشد برایشان برنامههای زیادی ساخت. کارهایی که در مشهد انجام گرفته هم به علت همان درخودفرورفتگی در خود شهر مانده است. نهایتش این است که برای معرفی شهرمان به کارهایی با چاشنی و تم لهجه مشهدی مثل سریال «نوروز رنگی» بسنده کردیم که آن هم بیشتر در شبکه استانی پخش شد. این همه سریال و فیلم برای شهرهای دیگر در حال ساخت و پخش است، اما ما کاری برای ارائه نداریم.
۴- البته حضور و تأثیر امام رضا (ع) و تولید فرهنگی برای ایشان ماجرای جدایی دارد، اما چرا برای دیگرانی همچون «اباصلت» یا برای تمدن رضوی مشهد پس از حضور امام رضا (ع) چیزی ساخته نشده است؟ حتی برای «نادرشاه» و دوره افشاریه میتوان سریال ساخت. این به معنای رد یا تأیید کل یک دوره تاریخی نیست. سریال دوره افشاریه حتی میتواند در برخی بخشها رویکرد انتقادی هم داشته باشد، اما باز هم اثرگذار است و میتواند در خلال روایت آن دوره تاریخی حرفهای تمدنی و فرهنگی زیادی با مخاطب امروزی بزند. متأسفانه میخ سریال سازیهای تاریخی ما چه در صداوسیما و چه در شبکه نمایش خانگی روی دوره قاجاریه که دوره پایتخت شدن تهران است، گیر کرده است.
درباره دوران انقلاب اسلامی نیز ماجرا همین است. شاید برای ساخت سریال یا فیلمهای سینمایی درباره رهبر معظم انقلاب معذوریتهایی با توجه به نوع سلوک خود ایشان باشد، اما چرا برای افرادی مثل شهیدمطهری یا دکترشریعتی یا حتی شهیدهاشمی نژاد و مرحوم واعظ طبسی کاری درخور و شایسته انجام نمیشود؟
۵-حرف من این است که باید روش و رویکرد به مشهد تغییر کند و فقط در حد رزومه سازی مسئولان باقی نماند. هر برنامه و ایدهای باید روی زمین به چشم زائر و مجاور بیاید. باید تلاش کنیم به انتقادات و دیدگاههای منفی درباره شهر مشهد پاسخ بدهیم. برخی اشکالات از ما نشان داده شده که هیچ کس به آنها پاسخ نداده است. باید ببینیم چه برداشتهایی از مشهد در میان زائران و گردشگران وجود دارد و روی همانها کار کنیم. اگر جامعه شناسی و مردم شناسی دانشگاهی به درد این چیزها نخورد، پس به چه دردی میخورد؟ جایی به نقل از فرمانده انتظامی اصفهان خواندم که اجازه نداده بود یک خبر بد، مثلا فرض کنید ماجرای اسیدپاشی از اصفهان منتشر شود. زیرا تصویر اصفهان را برای مسافران مخدوش میکرد.
۶- همه کشورهای دنیا مشکل دارند، اما در انتشار اخبار بد مراقب لنز دوربینها هستند. شما مترو کثیف نیویورک را هرگز نمیبینید. به جای آن تصاویر مرتب و اتوکشیدهای از شهرهای آمریکا مخابره میشود؛ حتی در دل بحرانهایی مثل تیراندازی یک روانی در مدارس یا دبیرستان ها. درحالی که متأسفانه جریانهای مختلف سیاسی در شهر ما کنار هم نمینشینند تا درباره آن تصویری که از ما نشان داده میشود، بیشتر دقت کنند.
رسانههای کشور ما به ذات خودزنی دارند و این وضعیت در مشهد بدتر است. هرگز به فکر برند مشهد نیستیم. عدهای برای اینکه در رقابتهای سیاسی از مدیریت گروه دیگری بهانه بگیرند، همه شهر و مردمش را به چالش میکشند و نمیدانند در حال بریدن شاخهای هستند که خود رویش نشسته اند. به همین دلایل برای روز مشهد باید به توافقهای ملی و شهری فراجناحی برسیم.
۷- شهر مشهد نقاط قوت زیادی دارد که اگر از بیرون به آن نگاه کنیم، خواهیم دید که این امتیازها نسبت به شهرهای دیگر خیلی بیشتر است. یک مثال دم دستی در حوزهای غیر از فرهنگ؛ مثلا صنعت غذایی مشهد نسبت به همه ایران هم کیفیت زیادی دارد و هم قیمت کمتری. بخش خدمات مشهد خیلی قوی است و ما به برکت وجود امام رضا (ع) و مشاغلی که تاریخ دارند، در این حوزه توانسته ایم خدمات ارزانی به زائران بدهیم؛ بنابراین باید با جامعه اصناف و همه گروههایی که با سبک زندگی در ارتباط هستند، به توافق جمعی برسیم که این قدرت را حفظ کنیم و رواج بدهیم.
۸- اگر به «اسم» بسنده کنیم، کاری درست نمیشود. باید به «رسم» توجه کنیم. روز ملی مشهد وقتی است که اوضاع امروز شهر از دیروزش بهتر باشد، به ویژه مکانهایی که با زائر و مجاور ارتباط دارند. همه اصناف و نهادها و طیفهای فرهنگی و سیاسی برای این موضوع باید برنامه داشته باشند؛ نه در فضای رقابت منفی، بلکه در فضای توافق جمعی. به عبارتی، این موضوع فرصتی باشد که تصویر خوبی از خودمان به شهرهای دیگر ایران و دنیا ارائه بدهیم.