صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

به یاد فرش‌فروش مشهدی که یکی از معابر اصلی شهر به نام اوست

داستان چهارراه «زرینه»

  • کد خبر: ۱۴۹۶۲
  • ۲۶ دی ۱۳۹۸ - ۰۸:۵۳
«حاج امین زرینه» مردی که چهارراهی به نام اوست؛ فرش‌فروش با اخلاق مشهدی بود که منشش؛ نامش را برای همیشه در تاریخچه اسامی معابر مشهد ماندگار کرد،
المیرا منشادی، خبرنگار شهرآرامحله - چهارراهی که در زمان حیات «حاج‌امین زرینه» به نامش می‌شود و حال با نداشتن تابلو و تغییر اسم آن در طول دوره‌های مختلف هنوز هم مشهدی‌ها و حتی زائران در نشانی دادن از نام قدیمی و اصلی آن یعنی «زرینه» استفاده می‌کنند. این هفته در شهرآرا محله به‌یاد مرحوم «حاج‌امین زرینه» و ماندگاری نامش بر روی یکی از چهارراه‌های مهم اطراف حرم مطهر پای صحبت‌های اکبر رزازیان (نوه اول زرینه)، محمدتقی (صادق) و عارفه پیمان (نوه‌های دختری زرینه) و جواد (خلیل) اکبری‌حداد (نوه دختردایی زرینه) نشسته‌ایم تا از این بافنده و تاجر خوش‌نام فرش مشهد و رفتار او با مردم بشنویم و بنویسیم که به عقیده نوه‌ها و وابستگان او دلیل ماندگاری نامش تا امروز شده است.

کوتاه درباره «حاج‌امین زرینه»
«امین زرینه» سال ۱۲۶۵ در روستای زرینه‌رود در نزدیکی تبریز به دنیا آمد. کمی بعد به تبریز می‌رود و در آنجا به کسب‌وکار می‌پردازد. آن‌طور که نوه بزرگ حاج‌امین، اکبر رزازیان، می‌گوید، از کسب‌وکار آبا و اجدادی زرینه‌ها اطلاعاتی در دست نیست، اما آنچه مسلم است آن‌ها پشم‌فروش و بافنده فرش بوده‌اند.

البته خلیل اکبری‌حداد، نوه دختردایی حاج‌امین زرینه، درباره اینکه چطور زرینه‌های تبریزی سر از مشهد درآوردند، می‌گوید: سال ۱۲۸۵ که تبریز به‌دنبال انقلاب مشروطه در کشور محاصره می‌شود، حاج‌امین بیست‌ساله بود. در آن سال‌ها تبریزی‌ها در تنگنای آب و مواد اولیه غذایی بودند. هیچ غذایی در این شهر برای بچه‌ها و زنان پیدا نمی‌شد. آن‌قدر عرصه به تبریزی‌ها تنگ می‌آید که تصمیم به مهاجرت به دیگر شهر‌های کشور می‌گیرند. حاج‌امین و خانواده زرینه هم تصمیم می‌گیرند راهی مشهد شوند. هیئتی که همراه با خانواده زرینه به مشهد می‌آیند، شامل دایی‌ها، عمو‌ها و حتی خانواده‌های وابسته می‌شدند. وقتی به مشهد رسیدند، حاج‌امین با یکی از دختران فامیل ازدواج کرد و صاحب ۲ دختر و یک‌پسر به نام‌های عزیزآقا (فاطمه)، فخری و رضا می‌شود. تنها پسر او یعنی حاج‌رضا که از کودکی میان دست‌وپای پدر در کارگاه قالی‌بافی بود، این راه را ادامه می‌دهد، حتی در زمانی که پایش به آمریکا باز می‌شود. البته یکی ازداماد‌های حاج‌امین هم در کار فرش بود و شاگردی او را در دوران مجردی می‌کردند. محمدباقر پیمان بعد از ازدواج با دختر زرینه صاحب سبک قالی‌بافی دستی با برند «پیمان» می‌شود. البته نسل زرینه در فرش‌بافی و تجارت فرش دست‌باف به همین‌جا ختم نمی‌شود و همچنان ازسوی نوه‌های دختری‌اش (حسین و محمد‌تقی) با برند «پیمان» ادامه می‌یابد و این روز‌ها محمدتقی برند «ص پیمان» را تولید می‌کند.
 
 
 
 
فروش عتیقه یادگاری و برپایی کارگاه
خانواده زرینه وقتی به مشهد می‌رسند، در تپل‌المحله خانه‌ای اجاره می‌کنند و همراه با هیئت همراه در آن زندگی می‌کنند. خانه‌ای که بزرگ بود، اما برای هیئت همراه زرینه کمی کوچک به‌نظر می‌رسید. با این حال مردان خانواده تصمیم می‌گیرند شغل آباواجدادی‌شان یعنی پشم‌فروشی و قالی‌بافی را آغاز کنند. آن روز‌ها مشهد به‌عنوان پایتخت فرش دست‌باف ایران مطرح بوده است و زرینه‌ها در این کار بسیار تبحر داشته‌اند. قبل از آن‌ها مهاجر دیگری که آن هم اتفاقا از تبریز به مشهد آمده بود، دار‌های قالی‌اش را به راه انداخته بود و زرینه‌ها با استفاده از تجربه او تصمیم می‌گیرند کارگاه قالی‌بافی برپا کنند.

اکبری‌حداد، نوه دختردایی حاج‌امین، آن دوران خانواده زرینه را این‌گونه روایت می‌کند: بعد از ساکن‌شدن حاج‌امین و خانواده زرینه در مشهد، اوضاع اقتصادی آن‌ها خیلی روبه‌راه نبوده است، چراکه آن زمان به‌علت محاصره و قحطی به مشهد آمده بودند. آن‌ها در تبریز دارای مال و مکنتی بودند، اما برای مهاجرتشان فقط کمی از دارایی‌هایشان را با خود آورده بودند. با این حال حاج‌امین که چندسالی به بافندگی مشغول بوده و تجربیات بسیار خوبی داشت، تصمیم به برپایی کارگاه قالی‌بافی خود می‌گیرد، اما زرینه برای اجرای این تصمیم با مشکل کمبود بودجه مواجه می‌شود.
 
این تصمیم در شور خانوادگی مطرح می‌شود و درنهایت تصمیم به فروش یکی از عتیقه‌های خاندان گرفته می‌شود. قرعه به سرویس چای‌خوری نقره می‌افتد. بعد از فروش سرویس چای‌خوری کارگاهی کوچک با ۲ دار قالی در خانه مسکونی زرینه برپا می‌شود.

عارفه پیمان، نوه دختری حاج‌امین، درباره روزگار سختی که خانواده زرینه تحمل کردند تا کارگاهشان سروسامان بگیرد، می‌گوید: مادرم همیشه در داستان‌هایی که از آقاجان (حاج‌امین) و خانم‌جانم تعریف می‌کرد، این داستان را هم می‌گفت که آن زمانی که کارگاه تازه راه‌اندازی شده بود، خانم‌جان همراه با زن‌های دیگر فامیل لباس‌های پشمی بافته شده را با قیمتی اندک از بازار‌های مشهد می‌خریدند و شب در خانه لباس را باز می‌کردند و دوباره پشم آن را می‌ریسیدند و از آن برای فرش بافی استفاده می‌کردند. مادرم می‌گفت این کار به‌دلیل صرفه‌جویی و پس‌انداز پول برای رونق کارگاه بوده است.

رونق کارگاه کوچک
کارگاه قالی‌بافی زرینه‌ها هر روز بیشتر از روز قبل رونق می‌گیرد، تا جایی که مردم برای خرید فرش‌های زیبای زرینه قالی‌هایش را روی دار می‌خریدند.

اکبر رزازیان، نوه بزرگ دختری حاج‌امین، دراین‌باره می‌گوید: من در خانه حاج‌امین به دنیا آمدم و خیلی کوچک بودم که پدرم فوت کرد، به همین علت زیر دست او بزرگ شدم. آن روز‌ها که من شش‌ساله بودم (سال ۱۳۱۸ ش) حاج‌امین کسب‌وکارش خیلی رونق گرفته بود. علاوه‌بر خانه تپل‌المحله که زمستان‌ها در آنجا زندگی می‌کردیم، آقاجان خانه‌باغ ۲۰۰۰ متری دیگری به اصطلاح در خارج از شهر خریداری کرده بود و تابستان‌ها به این خانه می‌رفتیم و زندگی می‌کردیم. خارج از شهر که می‌گویم، منظورم خیلی دور نیست، پشت همین دروازه شهر جایی که الان به چهارراه زرینه معروف است. آن زمان که از شهر مشهد خارج می‌شدیم، بعد از کوچه بارو و خندق‌های اطراف آن به خانه‌های ویلایی می‌رسیدیم که هرکدام متعلق به یکی از بزرگان و ثروتمندان مشهدی بود. خانه حاج‌امین جایی که الان چهارراه شده است، یعنی تقاطع خیابان کاشانی و آیت‌ا... بهجت بود.
 
بعد از خانه ما چند خانه دیگر و بعد از آن بیابان و زمین‌های کشاورزی بود. البته من به یاد دارم که رودی هم از این خیابان و وسط باغ حاج‌امین زرینه می‌گذشت که زنان برای شستن لباس‌ها و ظرف‌هایشان می‌آمدند. آقاجان در این خانه ویلایی آن‌طرف حیاط اتاقی ساخته بود که در آن چند ده دار قالی قرار داشت. البته کم‌کم حاج‌امین با افزایش تعداد دار‌ها تصمیم گرفت کارگاه قالی‌بافی را از خانه‌اش جدا کند. زمینی پشت خانه باغ خرید و دار‌های قالی را به آنجا منتقل کرد که در بیشترین میزان به ۵۰ عدد رسیده بود و تعداد زیادی کارگر پشت آن‌ها می‌نشستند. البته یکی‌دو دار قالی هم در خانه باقی گذاشت.
 
 
 
تابلویی که نشان مردم شد
کسب‌وکار روزبه‌روز رونق می‌گیرد و کارگاه حاج‌امین هم در بین مردم بیشتر شناخته می‌شود. حاج‌امین تابلو کارگاه قالی‌بافی زرینه را بر روی دیوار کارگاهش نصب می‌کند و این تابلو سرآغاز یک تاریخ می‌شود. آن‌طور که نوه‌هایش تعریف می‌کنند، کارگاهی که حاج‌امین پشت باغش برپا می‌کند، علاوه‌بر اینکه از در اصلی خانه راه داشت، در دیگری نیز به داخل خیابان اصلی داشت، معبری که آن زمان راه خاکی برای عبورومرور درشکه‌ها و بعد‌ها هم مینی بوس‌ها و اتوبوس‌ها می‌شود. رو به همین معبر خاکی حاج‌امین زرینه برای آنکه محل کارگاهش مشخص باشد و مردم نشانی‌اش را داشته باشند، تابلویی روی دیوار این جمله «کارگاه فرش‌بافی زرینه» نصب کرده بود. این کارگاه آن زمان انتهای خیابان دریادل محسوب می‌شد و مردمی که از طرف چهارراه کلانتری یا دریادل می‌آمدند، در انتهای خط درشکه یا مینی‌بوس و اتوبوس در این ایستگاه یعنی ایستگاه زرینه پیاده می‌شدند.

البته طبق گفته‌های اکبری حداد پیمان ایستگاه را کسی به‌نام زرینه نام‌گذاری نکرده بود، بلکه به‌دلیل وجود همان تابلو فرش‌بافی زرینه، شوفر‌های مینی‌بوس و اتوبوس به انتهای خط که می‌رسیدند، می‌گفتند «آخر خط، ایستگاه زرینه. پیاده شوید.» همین اسم بر روی این ایستگاه می‌ماند. البته اینکه این اسم روی این ایستگاه می‌ماند، از نظر نوه‌هایش فقط به مردم‌داری حاج‌امین بازمی‌گردد.

بزرگ‌ترین نوه حاج‌امین اضافه می‌کند: آقاجان بسیار مردم‌دوست و خوش‌اخلاق بود. گاهی وقت‌ها هم پسر حاج‌امین یعنی حاج‌رضا به کارگاه می‌رفت و کارگاه را اداره می‌کرد. خیلی خوش‌مشرب بود. چای و توت خشکش برای رانندگان و شوفرهایشان براه بود. با آن‌ها می‌خندید و شوخی می‌کرد و وقت می‌گذراند. فکر می‌کنم این ۲ عامل باعث شد که این ایستگاه به‌نام ایستگاه زرینه معروف شود، یعنی مردم این نام را برایش انتخاب کردند و خودشان هم خواستند که این نام را تکرار کنند تا از یاد‌ها نرود.

چهارراهی به‌نام زرینه
در ابتدای دهه ۳۰ بلدیه (شهرداری امروز) تصمیم می‌گیرد به خیابان‌های شهر سروسامانی بدهد. در اولین اقدام خیابان‌هایی با وسعت زیاد در اطراف مشهد می‌کشد که دیگر محدود به برج‌وبارو‌ها نمی‌شد و با افزایش جمعیت در این دهه فراتر از دروازه‌های شهر رفته بود.
 
به‌دنبال همین از چهارراه کلانتری (حدفاصل چهارراه شهدای فعلی و چهارراه زرینه فعلی) خیابان پهنی کشیده می‌شود که خودرو‌ها راه تازه‌ای به خیابان‌های دیگر شهر پیدا کنند و بتوانند آزادانه رفت‌وآمد کنند. باغ حاج‌امین در وسط این خیابان‌کشی قرار می‌گیرد و حاج‌امین که آخرین سال‌های عمرش را می‌گذرانده است، اجازه می‌دهد که این خیابان از گوشه باغش عبور کند.
 
رزازیان، نوه بزرگ حاج‌امین، درباره این خیابان‌کشی می‌گوید: هم‌زمان با افتتاح راه‌آهن مشهد خیابان‌کشی‌های جدید و توسعه معبر‌های قدیمی اطراف آن آغاز شد. باغ حاج‌امین که روزگاری در خارج از شهر قرار داشت، محلی برای کشیدن خیابانی به‌سمت ایستگاه راه‌آهن مشهد شد و مقابل قسمت باقی‌مانده باغ و کارگاه او با این خیابان‌کشی چهارراهی ایجاد شد که مردم به عادت دیرینه خود آن را چهارراه زرینه نامیدند.

آن‌طور که نوه‌هایش می‌گویند، آن زمان حاج‌امین هنوز زنده بود که قسمتی از باغش چهارراه شد و چندسال بعد یعنی در سال ۱۳۳۵ فوت کرد، با وجود این نامش همچنان ماند. البته بخشی از کارگاه این مرد نیک‌نام به‌وسیله پسرش (حاج‌رضا) تا دهه ۴۰ باقی‌ماند و قالی‌بافی در آن ادامه پیدا کرد.

ماندگاری نودوهشت ساله نام «زرینه»
حاج‌امین زرینه کارش را در ابتدای سده ۱۳۰۰ خارج از برج‌وباروی شهر مشهد و ابتدا در منزل مسکونی و سپس در باغش آغاز کرد. ابتدا خیابان‌کشی‌های امروزی نبود و باغش به‌نوعی آخرین نقطه مشهد محسوب می‌شد، اما به‌علت تابلو کارگاهش به ایستگاه زرینه در بین مردم معروف می‌شود و بعد از خیابان کشی‌ها تا امروز که ۹۸ سال از آن روز‌ها می‌گذرد، هنوز هم به همین نام شناخته می‌شود.
 
عارفه پیمان، نوه دختری حاج‌امین، درباره دلیل ماندگاری زرینه بر روی این چهارراه معروف مشهد می‌گوید: پدربزرگم مرد بسیار متواضع و فروتنی بود و با همه مردم مهربان بود. برای صداقتی که در کسب‌وکارش داشت، در بین مردم خیلی محبوب بود. وقتی هنوز برخی از فرش‌های پدربزرگم را می‌بینم که با گذشت ۶۰ تا ۷۰ سال از زمان بافتشان در زیر پا نرم هستند و شکل و فرم خودشان را از دست نداده‌اند، به این محبوبیت پی می‌برم. به‌نظر من تنها دلیلی که این نام را بر روی چهارراه ماندگار کرده است، همین محبوبیت توأم با صداقت رفتاری آقاجان است.

اکبری‌حداد، نوه دختردایی زرینه، نیز دراین‌باره گریزی به روز‌های جوانی‌اش می‌زند و می‌گوید: امانت‌داری، صداقت و پیش‌قدم‌شدن در کار‌های خیر از خصوصیات بارز حاج‌امین بود. آن زمان اگر راسته بازار فرش‌فروشان را جست‌وجو می‌کردید، کمتر کسی را با خصوصیات حاج‌امین پیدا می‌کردید. حاج‌امین بسیار متواضع و فروتن بود. دستش به‌خیر می‌رفت و همین موضوع به‌نظرم نامش را در بین مردم ماندگار کرد تا جایی که بعد از ۹۸ سال هنوز هم مردم به‌یاد او چهارراه زرینه می‌گویند. به‌نظرم نامی که مردم بر روی خیابان‌ها می‌گذارند، بسیار ماندگارتر از نامی است که با مصوبه و صورت‌جلسه بر روی خیابانی گذاشته می‌شود.

هتاکی زن همسایه و سکوت حاج‌امین
محمدتقی (صادق) پیمان، نوه دیگر حاج‌امین، که پسر صاحب برند معروف فرش پیمان است و این روز‌ها نایب بر حق پدربزرگ و پدرش محسوب می‌شود و در کار فرش دست‌باف همچنان فعالیت دارد، درباره اخلاق و منش پدربزرگش که باعث ماندگاری نامش بر روی چهارراه شد، می‌گوید: ۳ سال بیشتر نداشتم که آقاجان از دنیا رفت. به‌همین دلیل خاطراتم به تعریف‌های پدرم که پسرعموی آقاجانم بود، برمی‌گردد.
 
از نحوه برخوردش با مردم بگیرید تا سعه‌صدری که داشت و روی خوشی که به مردم نشان می‌داد. یکی از همین خاطرات به هتاکی زن همسایه به حاج‌امین و سکوت او در برابر این بی‌حرمتی برمی‌گردد. جریان این هتاکی از بی‌احتیاطی کارگران کارگاه قالی‌بافی آقاجان منشا می‌گیرد. گویا این کارگر هنگام انداختن تنه درخت قطور که به عنوان دارقالی استفاده می‌شد از روی درشکه، تنه را پشت خانه زن همسایه انداخته و این عمل او همراه با صدای مهیبی به گوش زن همسایه می‌رسد. زن همسایه هم به خیابان می‌آید و جلو حاج‌امین را می‌گیرد و به‌قول معروف آه و نفرین می‌کند. هرچه صدای زن بالاتر می‌رود، حاج‌امین سرش را پایین‌تر می‌برد.
 
همه همسایه‌ها و بازاری‌ها دور آن‌ها جمع می‌شوند، اما حاج‌امین باز هم سکوت می‌کند و بعد از تمام‌شدن هتاکی آن زن به داخل خانه می‌رود و باز هم چیزی نمی‌گوید. بعد‌ها به پدرم می‌گوید، مقصر بودیم و باید بیشتر دقت می‌کردیم. چند وقت بعد دختر حاج‌امین یعنی مادر من با محمدباقر (پدرم) ازدواج می‌کند و مراسم عروسی در خانه‌باغ زرینه برگزار می‌شود.
 
حاج‌امین شخصا به در خانه آن زن همسایه می‌رود و او را برای عروسی دعوت می‌کند و از او حلالیت می‌طلبد. آن زن آن‌قدر شرمنده می‌شود که وقتی پدربزرگم فوت می‌کند با گریه و شیون پشت سر تابوت می‌گفت «گل محله رفت، آقای محله رفت». به عقیده من رفتار او با مردم و ادب و احترامی که برای همه قائل بود، نام او را ماندگار کرد. مردم خوب را از بد تشخیص می‌دهند و ظاهرفریبی را خیلی خوب درک می‌کنند. به‌طور حتم درک کرده‌اند که حاج‌امین با رفتارش مردم را فریب نمی‌دهد و به‌قول معروف ظاهر و باطنش یکی است و همین موضوع دلیل ماندگاری نامش شده است.
 
 
 
قالی‌های خاص در کارگاه «زرینه»
قالی‌های زرینه برخلاف قالی‌های عمو اوغلی برای دربار بافته نمی‌شد، اما پشم و رنگ بسیار مرغوبی داشت. این مرغوبیت فرشش را در بین مردم محبوب کرده بود.

صادق پیمان دراین‌باره می‌گوید: آن زمان‌ها، چون از فرشی که می‌بافتند اطمینان داشتند، حتما نام و شهرتشان را به‌عنوان نشان بر روی فرش می‌بافتند. روی تمام کار‌های پدربزرگم حاج‌امین، نشان زرینه بافته شده است، به همین دلیل اصالت دارد. حتی پدر من محمدباقر پیمان که داماد حاج‌امین بوده و با او نسبتی خانوادگی هم داشته است، وقتی کارش را زیردست حاج‌امین و عمو اوغلی شروع می‌کند، روی تمام کارهایش نشان پیمان را می‌بافد. آن روز‌ها اگر کسی این کار را نمی‌کرد و نشانش را روی فرش نمی‌بافت، می‌گفتند فرشش خوب نیست و بافنده هم شرمش آمده نشانش را روی فرش ببافد. قالی‌های حاج‌امین و پدر من علاوه‌بر نشان یک مشخصه دیگر داشت که رنگ و بافت فرش بود. وسواس و حساسیتی که این ۲ روی فرش‌بافی داشتند، تکرارشدنی نیست. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های فرش این دونفر، نخ‌هایی است که با دست ریسه می‌شدند.
 
این نخ‌ها با وسواس و نظارت ویژه ازسوی کارگران ماهر ریسیده می‌شدند و در اختیار بافنده قرار می‌گرفتند. علاوه‌بر این رنگی که برای نخ‌ها در کارگاه رنگرزی زرینه و پدرم استفاده می‌شد، بسیار خاص بود. آن‌ها هرگز از رنگ‌های آلمانی که آن روز‌ها بازار فرش مشهد را قبضه کرده بود، استفاده نکردند. پدرم که کتابی برای رنگرزی درست با گیاهان نوشته بود اعتقاد داشت رنگ‌های آلمانی بعد از چند سال پس می‌زند و فرش را خراب می‌کند. به همین دلیل تا زمانی که زنده بود، رنگ‌هایی که برای فرش‌بافی استفاده می‌کرد، ۱۰۰ درصد گیاهی بودند. این رنگ‌ها عامل استحکام و ثبات فرش محسوب می‌شوند. البته شیوه بافتن و طرح‌هایی که حاج‌امین و پدرم انتخاب می‌کردند هم در مرغوبیت فرش‌هایش بسیار تأثیرگذار بودند. حاج‌امین و پدرم همیشه سفارش می‌کردند فرشی را به مردم باید فروخت که اگر ۱۰ سال پاخورد، تازه رنگ و طرحش مشخص شود، نه اینکه رنگ ببازد و آه و نفرین به‌دنبال بیاورد. الان هم اگر فرش زرینه یا پیمان را ببینید، بعد از ۵۰ سال نه نازک شده اند و نه تغییر رنگ داده‌اند، ضمن اینکه آسیب هم ندیده‌اند. این را هم بگویم که فرش‌های حاج‌امین و پیمان به شیوه «تاباف» و «هرچین‌پود» بافته می‌شد.
 
فرش‌های «هرچین‌پود» در هر رج فرش یک پود ضخیم در اصطلاح «اَلقاج» و بعد از آن یک پود نازک در اصطلاح «سه‌پود» وجود دارد که در بهترین حالت باید در بافت هر رج «القاج» و «سه‌پود» داده شود، اما متأسفانه در بیشتر فرش‌های جدید بعد از هر ۴ یا ۵ رج یا بیشتر «سه‌پود» داده می‌شود که این نوع بافت به‌شدت از استحکام قالی می‌کاهد. در بافت «تاباف» نیز هر تون قالی یک گره می‌خورد، برخلاف فرش‌هایی که با گره جفتی بافته می‌شود و در آن یک تون گره می‌خورد و تون کناری آن نمی‌خورد. بگذریم که بعضی فرش‌ها به شکل U انگلیسی بافته می‌شود و در آن خبری از گره نیست و فرشی به‌شدت بی‌کیفیت بافته می‌شود.

صادرات فرش «زرینه» به خارج از کشور
زرینه هرگز برای دربار فرشی نبافت و فرشی را هم سفارش نگرفت، اما تمام فرش‌های دست‌بافش اکنون در کشور‌های دیگر با مبالغ بالا دادوستد می‌شود. صادق پیمان دراین‌باره می‌گوید: هر فرشی که بافته می‌شود، اقیانوسی از علم در آن نهفته است. فرش‌های زرینه در همان زمان بافتش هم فرش‌های مرغوبی به شمار می‌رفتند و در بین اشراف و ثروتمندان آن دوران بسیار خواهان داشتند. فرش‌های زرینه بعد از بافته‌شدن به تجارت‌خانه‌ای که حاج‌امین در فلکه آب داشت، برده می‌شد و خود حاج‌امین که این تجارت‌خانه را اداره می‌کرد، آن‌ها را به مردم می‌فروخت.
 
البته اگر فرشی پیدا می‌شد و روی دار قالی فروخته نشده بود! اما بعضی دیگر از فرش‌هایش که طرح و رنگ‌های خاص داشتند، به‌وسیله دایی‌ام حاج‌رضا که او هم همچون پدرش بافنده ماهر و تاجر فرش بود، به تهران فرستاده می‌شدند و بعد‌ها این فرش‌ها را خود او به خارج از کشور هم صادر می‌کرد. پدرم هم البته به این قضیه اشاره داشت که فرش‌های زرینه زمانی به آمریکا و هامبورگ صادر می‌شدند. به همین دلیل فرش‌های زرینه را اکنون می‌توان در بین فرش‌های مجموعه‌دار‌های معروف دنیا دید که برای فروش آن قیمت‌های نجومی مطرح می‌کنند.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.