صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

باغ کلماتی تو بمان شهر بیارای...

  • کد خبر: ۱۶۵۷۵۵
  • ۰۳ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۵:۳۵
در مطبوعات قلم زدن، از مردم گفتن و برای مردم گفتن است. از طرفی، قلمت را سمباده می‌زنی و نرم و لطیفش می‌کنی که کسی دردش نیاید و به کسی بر نخورد و کسی از نان خوردن نیفتد و نانی هم قرض ندهی.

نوشتن در مطبوعات را دوست دارم. یکی دو دلیل عقلی دارد و هزار دلیل دلی... عقلی‌اش اینکه تو دستت خشک نمی‌شود، مطلب پَرِ شالت داری، به پدیده‌ها به چشم سوژه نگاه می‌کنی و سعی می‌کنی لایه اول اتفاق را کنار بزنی و با عینکی تمیزتر به اتفاقات بنگری. در مطبوعات قلم زدن، از مردم گفتن و برای مردم گفتن است. از طرفی، قلمت را سمباده می‌زنی و نرم و لطیفش می‌کنی که کسی دردش نیاید و به کسی بر نخورد و کسی از نان خوردن نیفتد و نانی هم قرض ندهی.

مطبوعات کاغذی را خیلی بیشتر دوست دارم، مطبوعات کاغذی، خصوصا روزنامه‌ها خیلی عزیزند و شریف، درست مثل یک عمارت قدیمی و بااصالتند با آجربهمنی‌های سرخ و حیاطی دلبر با درختان زبان‌گنجشک و خرمالو و انجیر، با سقف‌های مرتفع و اتاق‌هایی غرق نور و دل‌واز. این روزنامه‌ها را باید تنفس کنی و در تحریریه‌شان حداقل یک چای بنوشی که بفهمی چقدر شریف و مؤمنانه با حداقل‌ها دارند روزگار می‌گذرانند و از طرفی حواسشان به ساکنان یا همان مخاطب‌هایشان هست.

روزنامه‌های کاغذی در هیاهوی لایک و کامنت و فوروارد و ویو خوردن و ترند شدن، مطمئن و موقر و باصلابت دارند کار خودشان را می‌کنند و فقط خدا می‌داند چه کیفی به جانت می‌خزد وقتی توی جیب پشتی صندلی یک تاکسی اینترنتی، توی یک سلمانی، توی مطب یک پزشک یکهو روزنامه‌ای را می‌بینی که در آن می‌نویسی و بعد ذوق‌مرگی وقتی فوران می‌کند که می‌بینی یکی دارد گزارشت، ستونت یا مصاحبه‌ات را می‌خواند و از حرکت ماهیچه‌های صورتش می‌فهمی چقدر کیف کرده یا توی ذوقش خورده. در طول زیست این چندساله‌ام در عالم کلمات، شریف‌تر از بچه‌های مطبوعات کاغذی ندیده‌ام.

عموما کتف‌ها و انگشت‌ها و گردن‌هایی همیشه دردناک دارند، عموما نمره چشم‌هایشان بالا رفته و غالبا کتابخانه‌های پر و پیمانی دارند. این هفته که برای زیارت حضرت علی‌بن‌موسی (ع) به مشهد آمده بودم توفیق یار شد و بخت مدد کرد و سری به روزنامه محترم شهرآرا زدم.

با بر و بچه‌های محترم تحریریه گپی زدیم و چای نوشیدیم و وقتی گفتند سالگرد تأسیس روزنامه است و پیشنهاد دادند چیزکی قلمی کنم، با افتخار پذیرفتم. این روزنامه نبض مشهد است و پنجره‌ای است که برای تماشای مشهد باید بدان نگریست. زادروز مبارک این مطبوعه شریف را به همه خوبان و زحمتکشان این روزنامه تبریک می‌گویم و فقط یک یادگار برایشان دارم که از زبان قیصر امین‌پور بزرگ است آنجا که در بیتی از غزلی می‌گوید:
در دست خدا آینه‌ای جز دل ما نیست
آیینه شمایید... شما را نفروشید...

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.