رضا میرزاده | شهرآرانیوز؛ اگر این شبهاگذرتان به حاشیه بوستان ملت افتاده باشد، این بازار و بازارچه را حتما دیده اید؛ بازارچهای خاص که فروشندههایی ویژه دارد و اجناسی که در آن به فروش میرسد اجناسی است که با دستهایی خاص ساخته و پرداخته شده است؛ اجناسی که گویای توانی بلند و ارادهای راسخ است.
یک عینک آفتابی درشت روی صورتش دارد و پشت میز نشسته است. روی همه عروسکها برچسب قیمت زده است. معصومه نابیناست، ولی از آن دختران توانمندی است که نه تنها برای خودش بلکه برای عدهای از خانمها که مثل خودش نابینا و یاکم بینا هستند دارند درآمدزایی کرده است.
او که ۲۸ سال سن دارد و دیپلم شیرینی پزی و آشپزی گرفته است، تولیدات دستی و خانگی خانمهای نابینای منطقه شهرک رضویه را به بازارچهها میآورد و میفروشد. معصومه کرمی از پدر، برادر و همسر برادرش که نابینا هستند هم مراقبت میکند. او سال هاست که مادرش را از دست داده است و بخشی از درآمد او با فروش محصولات خانگی در بازارچههای طهورا تأمین میشود.
روی میزش پر از اسکاچهای ظرف شویی و لیفهای حمام است. علی خردمند هم بیستودوساله است. تا دوم دبیرستان درس خوانده، اما به دلیل مشکل شنوایی ادامه تحصیل نداده است. دلیل ترک تحصیل او برخورد بد معلمها و دانش آموزان در مدارس تلفیقی است؛ مدارسی که بچههای کم توان با بچههای عادی در آن درس می خوانند. علی هم از آن بچههای اهل کار است که با دستگاهی که پدرش با وام برای او خریده است در خانه اسکاچ درست میکند و در بازارچهها میفروشد.
کمی آن طرفتر غرفه تازه دامادی است که یکی دوهفتهای از ازدواجش میگذرد. محمدجواد شریفی معلول جسمی حرکتی و سیوچهارساله است. او دیپلم انسانی دارد و حسابداری هم خوب بلد است. محمدجواد با حضور در بازارچهها فرصتی برای فروش تولیدات دیگر معلولان فراهم میکند. سخت صحبت میکند، اما میگوید: «این دستگیرهها را بچههای استثنایی و کم توان با مشکلات ذهنی، دوخته اند. هشت نفر هستند و من کارهای آنها را برای فروش میآورم.
این دستگیرههای سادهتر را هم بچههای ناشنوای مدرسه دخترانه باقرزاده درست میکنند. این لیف و اسکاچها را هم خانواده بچههای کم توان با آموزشی که دیده اند درست میکنند و من همه را برای فروش به بازار میآورم. بعضی از اجناس را هم برای به روز بودن و تنوع اجناس از بازار میخرم و میآورم.»
همسر محمدجواد هم یک کم توان جسمی است که خیلی از شبها در کنار او در بازارچه حضور دارد.
اینجا علاوه بر بچههای توان یاب بخشی از بازار را به خانمهای سرپرست خانوار اختصاص داده اند. فاطمه خانم یکی از آن هاست. سال هاست که همسرش فوت کرده است و دختری نوزده ساله دارد که با چرخ خیاطی چرخِ زندگی را چرخانده است. انواع وسایل آشپزخانه را در غرفه اش دارد که کار دست خودش است. او به قیمتی مناسب کالاها را میفروشد؛ چیزی در حد قیمتهای تولیدی و ارقامی که برای خرید هر مشتری را جذب میکند.
اما قصه سلیمه خانم کمی متفاوت است. میگوید یک فرزند دارد که به تازگی او را روانه خانه بخت کرده و به فکر یک بچه دیگر است. تعجب میکنم. میخندد و میگوید: «من شوهر ندارم. اصلا ازدواج نکرده ام. چند سال پیش یک دختر را به فرزندی گرفتم و حالا او را روانه خانه بخت کرده ام. اگر اوضاع اقتصادی ام بهتر شود، یک دختر دیگر هم میآورم و بزرگ میکنم. راستش کرونا حسابی اوضاع مالی ما را به هم ریخت.»
او کارهای جهادی هم زیاد کرده و به خانمهای زیادی خیاطی یاد داده و برای نوعروسان نیازمند زیادی سرویس آشپزخانه دوخته است. در ایام کرونا هم با آموزش دوخت ماسک و تولید ماسک رایگان به کمک مردم آمده است. هرچه از خیاطی بگویید از دست سلیمه خانم برمی آید. او در این بازارچه انواع سرویس خواب، روبالشتی و کوله را برای فروش آورده است.
گوشه گوشه این بازارچه زنان و مردانی هستند که پرتوان، بر ناتوانی غلبه کرده اند و «می توانیم» را شعار خود کرده اند. همه جور محصول هم دارند، از آش داغ در این شبهای گرم گرفته تا لواشکهای ترش، آلوچه، ادویه جات، شربتهای خانگی، عسل، میوههای خشک، حوله و پتو و دست بافتههایی که به فرت معروف است. بازارچه به همت مؤسسه «امید دست آفرین طهورا» راه اندازی شده است. این مؤسسه مردمی از آذرماه ۱۴۰۰ فعالیت خود را شروع و تاکنون دوازده دوره نمایشگاه بازارچه برگزار کرده است؛ بازارچههایی که میزهای آن به توان یابان و زنان سرپرست خانواده اختصاص دارد.
زهرا مهرابی که خودش با تجربه مادریِ دختری توان یاب پا در این عرصه گذاشته است و مؤسسه را مدیریت میکند، درباره فعالیتهای آن میگوید: «من با تجربهای که از زندگی با یک بچه کم توان داشتم و آسیبهایی که دیدم، وارد عرصه خدمت به معلولان شدم. این مؤسسه را از سال ۱۴۰۰ با هدف حمایت از این بچهها و زنان خودسرپرست راه انداختیم. اولویت ما حمایت از این دو گروه با ایجاد اشتغال است. میخواهیم به جای بسته حمایتی به آنها کار یاد بدهیم تا ماهیگیری بیاموزند و وابسته نباشند.»
این مؤسسه برای ۳۶ معلول جسمی و ذهنی دختر و پسر اشتغال ایجاد کرده است. در یکی از کارگاهها هشت دختر معلول با سرپرستی یکی از مادرها سرویس آشپزخانه میدوزند، گروهی دیگر زیورآلات درست میکنند و دیگر بچهها برای فروش این محصولات در بازارچهها فعال اند. البته که فعالیت آنها به مشهد محدود نیست و به شهرهای اطراف هم برای عرضه محصولات خود سفر میکنند.
این سفرها تنها به خاطر فروش نیست، بلکه میخواهند به دیگرانی که با تمسخر به آنها مینگرند در عمل بگویند که میتوانند. علاوه براین در این مؤسسه از ۴۵ خانم سرپرست خانوار حمایت میشود و در کنار آن زوجهای جوان و آقایانی را که مشکل کار دارند در بازارچهها حمایت میکنند تا کاری برای تأمین معاش داشته باشند. آنها در این مؤسسه سعی میکنند تکیه گاه خانوادههای آسیب پذیر باشند.
خانم مهرابی درباره دیگر فعالیتهای مؤسسه میگوید: «می خواهیم که بچهها رشد کنند؛ برای همین همه مراحلی را که برای گرفتن مجوز -چه فنی و حرفه ای، چه صنعت و معدن و چه مجوز بهداشت- لازم است، به آنها یاد میدهیم و حمایتشان میکنیم تا به نتیجه برسند. برای آنها دستگاه کارت خوان میگیریم و از همه مهمتر اینکه همه آنها را از یک فیلتر اخلاقی رد میکنیم. برای ما مهم است که افرادی که در بازارچهها هستند اخلاق مدار باشند؛ زیرا ما یک خانواده ایم و باید مراقب رفتار و کردار خود باشیم.»
استانداری، فرمانداری، کمیسیون بانوان شورای اسلامی شهر، معاون خدمات شهری، مدیریت سازمان میادین و دیگر ارگانهای حمایتی به این مجموعه کمکهای زیادی کرده اند. اگر قصد دیدار از این بازارچه و بچههای پرتوان آن را دارید از ساعت ۱۶ تا ۲۲ هرشب به مدت یک ماه میتوانید سری به حاشیه امامت بوستان ملت بزنید.