ورزش، بانوان یک محله را به هم نزدیک میکند. حالا فرقی نمیکند حرفهای باشد یا همان ورزش صبحگاهی که بانوان محله ما در بوستانهای منطقه روزشان را با آن آغاز میکنند. راحتتان کنم، هیچچیز مثل ورزش نمیتواند یک جمع را با نشاط کنار هم جمع کند و بخنداند و سرگرم کند.
فاطمه سیرجانی
معصومه فرمانیکیا
اینکه خیلی از بانوان در همین جمعهای ورزشی قرار گردش میگذارند، به خانه هم میروند و برای دختر و پسرهای جوان محله آستین بالا میزنند، نشان میدهد این جمعها چیزی بیشتر از یک تفریح و سرگرمی است؛ فرصتی است برای آزادسازی تمامی احساسات فشردهشده و بستری است برای اینکه با علاقه داد بزنند «من هم هستم؛ پرانرژی و با نشاط».
آغاز یک روز خوب با ورزش چه کارهایی که نمیتواند بکند. شاید اول باورش برای مادرهایی که جایی برای ورزش در زندگیشان باز نکردهاند، سخت باشد، اما آنها که صبحبهصبح در سالنهای ورزشی روزشان را آغاز میکنند، خیلی بانشاطتر میتوانند یک زندگی را راه ببرند و مدیریت کنند. کنار آنها قهرمانان زیادی شانس ورود به رقابتها را پیدا میکنند. حالا دیگر زمانه فرق کرده است.
فاتح جامهای ورزشی
دختران و مادران قهرمان امروز، ستارههایی که فاتح جامهای مختلف ورزشی شهری و کشوری میشوند، همانهایی هستند که همپای مردان تلاش میکنند روزی بر بام آسیا و حتی دنیا بایستند و با افتخار سرشان بالا بگیرند. نه اینکه فکر کنید همهچیز برای آنها مهیا بوده است و فقط برای قهرمانی به میدان آمدهاند، نه. پشت پرده زندگی آنها هم دغدغههای زیادی است، اما همه سختیها را برای درخشیدن تحمل میکنند تا جام طلا را لمس کنند. آنها به این باور رسیدهاند که با کمترین امکانات هم میتوان به بالاترین مقامها رسید.
آنها اعتراف میکنند ورزش را جور دیگری دوست دارند و بهعلت همین دوستداشتن است که همه سختیهایش را متحمل میشوند. کمبود امکانات و اعتراضها و گلههایی که در زمینه تبعیض جنسیتی هست، هیچوقت ناامیدشان نکرده است. آنها از همه تحقیرها عبور کردهاند، از همه نگاههای تلخ و تیز و تند و میدانند هنوز هم کارهای بزرگی پیشرو دارند و نباید خسته شوند، نه امروز و نه هیچوقت.
مقدمه خیلی بلند و طولانی شد. شاید برای اینکه تلاش کردیم به بهانه روز زن با بانوان و مادرانی که ساعتهایی از روزشان را به ورزش در بوستانهای منطقه میگذرانند همکلام شویم و بعد سراغ مربیانشان برویم، اما آنها همینها را گفتند و نخواستند تا گفتوگویشان اختصاصیتر آورده شود. میخواهند اعتراف کنند که اوایل همهچیز برایشان تفریحی و تفننی بود، اما بهلطف مربیان حالا دیگر همهچیز فرق کرده است. کوتاهی زمان باعث شد نتوانیم پای حرفهای تمام مربیان باشیم و به نمایندگی ۲ گزینه را از سالن بهشت و بوستان بسیج انتخاب کردیم، اما این قول را میدهیم که سراغ دیگران هم برویم تا ببینیم بهجز همراهی با بانوان هممحلی چه فاکتور دیگری باعث شده است کارنامه افتخاراتشان کامل شود. گفتوگوی «نفیسه غلامی» و «الناز احمدی» را در زیر مرور میکنیم:
قهرمان کاراته، بسکتبال و قایقرانی
پیشینه خانوادگیاش را که کنار بگذاریم، کافی است فعالیتهای دوره دانشآموزی و دانشجوییاش را مرور کنیم تا دستمان بیاید در کجای دنیای پر تبوتاب ورزشی قرار دارد.
الناز احمدی متولد ۱۳۶۵ کارشناس تربیتبدنی و مدیر سالن بهشت، قهرمان در رشته کاراته و بسکتبال و داور و مربی این رشتههاست البته مدتی هم در رشته قایقرانی فعالیت داشته و نایبرئیسی هیئت این ورزش نیز به او سپرده شده است.
حتی اگر خودش هم نگوید، خودتان در برخورد اول میفهمید که با یک ورزشکار طرف هستید؛ ورزشکاری با شانهای صاف و سر و گردن روبهبالا و لبخندی که گوشه لبهایش جا خوش کرده است و هیچ نشانهای از آدمهای خموده و کسل دوروبرمان ندارد. الناز احمدی با ورزش بزرگ شده است.
قهرمان استانی و کشوری در رشته بسکتبال و بینالمللی در رشته کاراته به گذشتهاش برمیگردد و میگوید: متولد شهر زنجان هستم. بعد از ازدواج به مشهد آمدم و ۱۰ سال همسایگی با امامرضا (ع) به این شهر و بهویژه اهالی این محله پایبندم کرده است.
میگوید اگر بخواهیم جریان را از اول تعریف کنیم، باید برگردیم به سالهای نخست زندگی و تعریف میکند: از بچگی علاقهمند به ورزش بودم و شاید برای همین است که این روزها کار و ورزش زندگیام را با هم گره زده است. پنجم دبستان کاپیتان تیم بسکتبال مدرسه بودم. دوره راهنمایی بازیها جدیتر و علاقه و انگیزه من هم بیشتر شد. یادم هست در آن دوره تیم بسکتبال مدرسه در مسابقات استانی و کشوری شرکت کرد و مقام آوردیم. این موضوع انگیزه و اشتیاق من را بیشتر کرد. در مسابقات استانی تیم ناحیه ما همیشه اول بود، همچنین در رقابتهای دیگر هم مثل مسابقات کشوری هلالاحمر که صاحب مقام شدیم.
یکی از شیرینترین خاطرات آن دوره رقابت المپیاد دانشآموزی بود که در همدان برگزار میشد. یادم هست ۱۰ روز در این اردو بودیم. کنار دوستان و مربیان و ورزشکاران روزهای خاطرهانگیزی بود. دوره متوسطه وقت انتخاب رشته بود، خانواده اصرار داشتند بین رشته ریاضی یا تجربی یکی را انتخاب کنم. خودم تربیتبدنی را دوست داشتم، اصرار من نتیجه داد و در تربیتبدنی ادامه تحصیل دادم و خیلی هم راضی بودم. همیشه فکر میکنم در رشتهای که فرد علاقهمند به آن هست، موفقیت خیلی بیشتر است. بعدها در دانشگاه هم رشته تربیتبدنی را ادامه دادم. کاردانی را در دانشگاه آزاد اردبیل و کارشناسی تربیتبدنی را در مشهد خواندم. در دوره دانشجویی به اقتضای رشتهام باید همه ورزشها را انجام میدادم، اما ورزشی که حرفهای آن را دنبال میکردم، همان بسکتبال بود.
عضو تیم بسکتبال دانشگاه بودم و باز هم مقام آوردم. تیم بسکتبال دانشگاه یک مقام اول و چند مقام دوم و سومی را به دست آورد. در تمام این مدت در پستهای ۴ و ۵ بازی میکردم. بعد از دوره کاردانی حس کردم باید رشتههای ورزشی دیگر را امتحان کنم و سراغ کاراته رفتم و با جدیت آن را ادامه دادم همچنین موفق شدم مدرک مربیگری ایروبیک را هم دریافت کنم.
پیروز در میدان بینالمللی
البته این را هم نگفتم که کاراته را از نوزدهسالگی شروع کردم. سبکی که در آن کار میکردم «جوکایدو» نام داشت. از همان سال اول برای حضور در مسابقات کشوری انتخاب شدم. همان سال برای مسابقات ایرانیان انتخاب شدم و مقام سوم را کسب کردم. نفرات اول تا سوم رقابتها بدون کنکور به دانشگاه میرفتند.
البته من آن زمان دوره کاردانی را میگذراندم. در انتخابی تیم ملی کاراته موفق به کسب مقام اولی در کشور شدم و همراه با ۳ تن از دوستانم برای حضور در مسابقات بینالمللی کاراته سبک جوکایدو انتخاب شدم. اردوی یکماهه این مسابقات در مشهد و تهران بود و مسابقات در سوریه با نام «جام بشارالاسد» برگزار شد. در آن رقابتها موفق به کسب مقام اول شدم.
راهاندازی باشگاه در منزل
حالا در خودم میدیدم که چیزهایی را که آموختهام، میتوانم آموزش دهم. در ادامه فعالیتهای ورزشی طبقه پایین منزلمان را باشگاه کردم؛ رزمی، ژیمناستیک، ایروبیک و ...
ورزش معجزه میکند
برخلاف تصور برخیها استقبال خانمها از ورزش در این منطقه زیاد است. الان که زمستان است و فصل سرما، صبحها بیش از ۶۰ نفر برای انجام حرکات ورزشی به سالن میآیند. موضوع دیگر که من را تشویق به ادامه کار میکند، انسجام و همدلی میان بانوان علاقهمند به ورزش است. بیشتر گروهی میآیند و نوعی رفاقت و محبت خاص بین آنها دیده میشود که فضا را صمیمانه و دوستانه میکند و این موضوع برای من هم لذتبخش است. یکی از خاطرات خوب و بهیادماندنی من حضور خانمی سالمند، اما بسیار بانشاط و پر انرژی در برنامههاست. با اینکه بیش از ۷۰ سال سن داشت، هر روز بموقع سر تمرینات حاضر میشد و جالبتر اینکه حرکات آموزشی را بهخوبی یاد میگرفت و تمرین میکرد. تا اینکه چند روزی غیبت داشت و همگی نگران سلامتشان شده بودیم.
با چند نفر از خانمهای سالن که همسایه ایشان بودند به منزلشان رفتیم. همانطور که حدس میزدیم، سکته کرده بود و در بستر افتاده بود. تصمیم گرفتیم تا زمان بهبود به خانه آنها برویم. رفتوآمد به منزلشان از طریق دوستان شروع شد و ادامه یافت و خوشبختانه آن خانم بهقدری روحیه گرفت که هنوز ۲ هفته نشده بود، از بستر بلند شد و به سالن آمد. این خاطره را گفتم تا ببینید معجزه ورزشکردن تا چه اندازه است.
تقویت خودباوری
این حرفها را شاید خیلی گفته باشند و شنیده باشید، اما ورزش به بانوان اعتمادبهنفس و خودباوری میدهد. اینکه بدن آماده و ورزیده داشته باشی، اینکه روحت خموده و بیمار نباشد، اینکه در مراوده با ورزشکاران و ورزشدوستان روابط اجتماعی خوبی داشته باشی، همه و همه برای یکنفر بهویژه خانم امتیاز به شمار میرود. معمولا بانوان ورزشکار شاداب و پرانرژی هستند. این انرژی مثبت در محیط اطراف تأثیرگذار است. مادر یا دختری که چند ساعت از روزش را در چنین محیطی سرکند، این حال خوب را میتواند در محیط خانه یا محل کار نیز انتقال دهند. بعد شما ببینید چقدر محیط پیرامونیتان تغییر خواهد کرد. حس میکنم ورزشکاربودن ولو پرداختن به یک ورزش ساده، سبب میشود نوع نگاه اطرافیان به شما هم فرق کند. بهعنوان مثال با اینکه خیلی از همسایههای ما شاید ندانند من حرفهای در سطح کشوری و بینالمللی ورزش میکردهام و میکنم، اما همینکه میبینند جمعهها قبل از ساعت ۶ با همسرم از خانه بیرون میرویم، احترام ویژهای برای ما قائل هستند. بهنظر من کسی که میخواهد مستقل باشد، اعتمادبهنفس داشته باشد و خودباوری را تجربه کند، بهویژه برای خانمها، باید ورزش کند.
حرف برای گفتن زیاد دارد، اما میخواهد اعترافی کند و صحبت را تمام کند: اگر اعتقاد به کارت نداشته باشی، همیشه یک قدم عقب هستی. اگر یک مربی هستی که میخواهی دیگران پیرو و دنبالت باشند، باید شجاع باشی. اگر مربی شجاع نباشد و به اندازه کافی به خودش اعتماد نداشته باشد، تیم هم آن تیم دلخواه نخواهد بود.
تشکیل تیم والیبال بانوان مهاجر
نفیسه غلامی، مربی بوستان بسیج، رشته ورزشیاش آمادگی جسمانی است، دارای مدرک مربیگری درجه یک، داوری درجه ۲ و درجه ۳ آمادگی جسمانی و جزو کادر فنی آکادمی ستارگان جوان و صاحبمقام در مسابقات استانی و کشوری است. او اولین گام برای تشکیل تیم ورزشی بانوان مهاجر در منطقه را برداشته است. غلامی متولد ۱۳۶۶ در قوچان است و بعد از ازدواج به مشهد آمده است.
داستان اصلی زندگیاش را خیلی کوتاه از همان دوران ابتدایی تعریف میکند: رشته آمادگی جسمانی را انتخاب کردم و حس میکردم در این زمینه موفق هستم و درست هم فهمیده بودم و تا یکی، دوسال در همان رشته در مسابقات حاضر شدم. حتی سال اول و دوم راهنمایی در رشته آمادگی جسمانی بودم. سال اول در این رشته قهرمان قهرمانان استان شدم و به مسابقات کشوری هم راه پیدا کردم. در کل توانایی بدنی خوبی در این رشته داشتم، اما سال سوم رشتهام را تغییر دادم و در والیبال شرکت کردم. در مسابقات آمادگی جسمانی حتی تا سطح کشوری هم پیش رفتم، اما به دلایلی دوستداشتم مسابقات تیمی و گروهی را امتحان کنم و ادامه دهم.
آن زمان فقط رشته بسکتبال و والیبال در مدارس بود. به گفته مربی تیم مدرسه، هوش بالایم و آمادگی جسمانی باعث شد انتخاب شوم. در هر ۲ رشته والیبال و آمادگی جسمانی همیشه اول بودم و همین بیشتر به من انگیزه ادامه این راه را میداد. بعد از پایان دوره راهنمایی با آنکه خیلی دوست داشتم تربیتبدنی را ادامه دهم، اما، چون این رشته در شهر قوچان نبود و باید به مشهد میآمدم، خانواده موافقت نکرد. این شد که در دبیرستان رشته انسانی را ادامه دادم. در مقطع متوسطه جدیتر از گذشته در تیم والیبال مدرسه در مسابقات استانی و کشوری حضور داشتم. سال اول دبیرستان برای حضور در مسابقات کشوری پذیرفته شدم. در این مسابقات، چون زمان تمرین کوتاه بود، موفق به کسب مقامی نشدیم. یک ماه بعد، مسابقات کشوری هلالاحمر برگزار میشد.
مربی آن تیم را به مسابقات هلالاحمر برد و تیم موفق به کسب مقام اول استان شد. دانشگاه دوره اول کاردانی رشته تربیتبدنی را برگزار کرده بود، کسانی که در دوره متوسطه رشته تربیتبدنی را گذرانده بودند، همراه المپیادیها و ورزشیها در اولویت بودند. من رشته الهیات پیامنور را ادامه دادم. در مسابقات دانشگاهی استانی که بین تمام دانشگاههای استان برگزار شد، تیم والیبال پیامنور مشهد موفق به کسب مقام اول شد. بعد از آن هیئت والیبال چند دوره مسابقات برگزار کرد که باز هم تیم ما اول شد. در این مسابقات بود که از سوی هیئت والیبال استان بهعنوان بهترین پاسور تیم انتخاب شدم. اکنون عضو تیم آکادمی ستارگان جوان هستم. این آکادمی مجموعهای ورزشی است که بهصورت تخصصی و حرفهای کار میکند. در این آکادمی کنار بازی در تیم، مربیگری هم میکنم؛ یعنی مربی-بازیکن هستم. البته قد بلند برای حضور در تیم والیبال امتیاز است و من بهعلت اینکه این شاخصه را ندارم، از حضور در تیم ملی والیبال محرومم، اما در تیم لیگ دسته اول کشور برای تیم یزد بازی کردهام. همکاریام با تربیتبدنی شهرداری منطقه از سال ۹۳ است. تا سال گذشته در سالن بهشت بهعنوان مربی والیبال تمرین داشتم، اما امسال به سالن بوستان بسیج آمدم و مجوز آکادمی را گرفتم. سعی میکنم آموختهها و تجربیات ورزشیام را خیلی حرفهای به علاقهمندان این رشته ورزشی آموزش دهم. دوست دارم حتی اگر کسی برای تفریح و گذران وقت به این سالن میآید، او را علاقهمند به ورزش کنم تا وقتی وارد زمین میشود با تمام وجود بازی کند.
اخلاق مهمتر از ورزشغلامی مثل خیلی از مربیها از آدمهای تکبعدی نیست که ورزش آنقدر غرقش کرده که بیخیال همهچیز شده باشد و زندگیاش را به همان تمرینات و مسابقات محدود کند. او میگوید: مهمتر از ورزش، اخلاق و رعایت آن است. این را هم به بچههای تیم گوشزد میکنم که اگر اخلاق نباشد، بهترین ورزشکار هم که باشید، در نظر مردم اعتباری ندارید. از همینرو مجموعهای اصول و چهارچوب تعیینشدهای از ورزش و اخلاق در کارم دارم که باید رعایت شود. در بوستان بسیج ۲ زمان تمرین دارم. زمان تمرینی اول بچهها مختلط ایرانی و مهاجر هستند، اما زمان دوم بیشتر بچههای تیم مهاجر هستند. تیم والیبال بانوان متشکل از مهاجران که زیر نظر آکادمی ما تمرین کرده است و در مسابقات حاضر میشود، تیم شناختهشدهای در هیئت والیبال است. البته در ورزش ایرانی و مهاجر نداریم. ما یک هدف داریم آن هم حرفهای کارکردن است.
هیچ تفاوتی هم بین ایرانی و غیرایرانی برای من وجود ندارد، اما با توجه به بافت محدوده که مهاجرپذیر است و بانوان علاقهمند به ورزش زیاد دارد، این تیم تشکیل شد و خیلی هم موفقیتآمیز عمل کرده است. تیم مهاجران ۲ دوره در مسابقاتی که از طرف هیئت والیبال استان برگزار شد، شرکت کردند. این تیم بهتازگی در مسابقاتی که به مناسبت دهه فجر در گلبهار برگزار شد، حاضر شده و موفق به کسب مقام سومی این مسابقات شده است. برخی از دختران مهاجر به لحاظ روحی در وضعیت خوبی قرار ندارند. آمدن به سمت ورزش و حضور در مسابقات، سبب شده است کمی به خودباوری برسند و اعتمادبهنفس از دست رفتهشان را به دست آورند.
هوادار تیمهای محلی باشیم
رابطه او با بچههای تیم فراتر از رابطه شاگردی و استادی است و خودش اعتقاد دارد اینها در بخش دیگر زندگی او تأثیرگذار است. تعریف میکند: من یک مادر هستم و وظیفه سنگین تربیت ۲ فرزند را بر عهده دارم. همه میدانند مادربودن کار سادهای نیست و سختیهای خاص خودش را دارد، اما من همیشه سعی کردهام از ورزش در این زمینه کمک بگیرم. اینکه یک مادر ورزشکار به لحاظ جسمی و روحی از سلامت بالاتری برخوردار است و پرانرژیتر است و بهتر میتواند فکر کند و تصمیم بگیرد، خیلی در بعد تربیتی مؤثر است.
به نظر من اگر ورزش نباشد، اصلا نمیشود زندگی کرد. درباره خودم این موضوع به اثبات رسیده است که اگر ورزش نکنم، روحیه شاداب و پرانرژیای را که یک مادر یا یک همسر باید داشته باشد، ندارم. اگر از صبح تا عصر در سالن و سر تمرین باشم، شب که به خانه بروم باز انرژی دارم. این را بدون هیچ اغراقی میگویم و به همه خانمها توصیه میکنم حتی از سر تفریح هم که شده است، در هفته چند ساعت ورزش کنند.
ترویج ورزش بین خانوادههای اهالی وظیفه ماست. بیشتر در مراکز بهداشت و مساجد درباره بیماریهای آنها حرف میزنیم، اما کم پیش میآید به ورزش تشویقشان کنیم. اینکه وقتی را برای ورزش بگذارند، حتما به نفع زندگی خود و خانوادهشان است و البته استقبال بانوان نسبت به گذشته خیلی بهتر شده است. قبلا تا این اندازه استقبال نمیکردند، ولی حالا خودشان تأثیرات آن را فهمیدهاند.
او در پایان میخواهد میدان را برای ستارههای نوظهور در محلات آماده کنیم و هوادارشان باشیم تا ورزش بانوان در استان و شهر و بعد هم کشور بیشتر مطرح شود.