گروههای گوناگون برآمده از سلیقه و نگرههای سیاسی مختلف بر اساس نظر خویش برونداد و کنشهای مهمترین رسانه عمومی ایران را مورد بررسی قرار داده و به آن واکنش نشان میدهند. همین امر تصمیمگیری برای مدیران ارشد و میانی این مجموعه را بسیار سخت میکند. صداوسیما از یکسو با طیف وسیع مخاطبان عمومی و برخوردار از سلیقههای متنوع مردم روبهرو است، از سوی دیگر باید بتواند بهعنوان مهمترین رسانه حاکمیت، ارزشهای بنیادین انقلاب اسلامی و منافع آن را تأمین نماید و همچنین در عرصه رقابت عظیم تولیدات تصویری و رسانهای گردش کار خویش را حفظ نماید.
ادامه زیست واقعی تلویزیون به حفظ مخاطب فعال و اثرگذاری بر آن وابسته است. به همین خاطر است که یکی از اساسیترین اصول مدیران این رسانه در دورههای مختلف حفظ مخاطب با ایجاد جذابیت در تولیدهای رسانهای بوده است. این در حالی است که همه ما بهخوبی میدانیم ایجاد جذابیت در تولید تلویزیونی، نیازمند توجه به مسئله سرگرمی و برخورداری از روشهای استاندارد در تولید است. مروری بر تجربه تلویزیونهای خارجی بهخوبی نشان میدهد که چگونه توانستهاند با مخاطب-شناسی درست و در بستر سرگرمی، مهمترین و تأثیرگذارترین تولیدات رسانهای را به سرانجام رسانند.
نمود مهم این مسئله در حاشیههای ایجاد شده مربوط به برنامه پاورقی در روزهای اخیر است. واکنش و اعتراض جناب آقای شهبازی به بازگشت دو چهره رسانهای به تلویزیون دریچهای برای هجمههای تازه به صداوسیما و مدیران آن شده است؛ اما در تحلیل این اتفاق چگونه میتوان حقیقت را دریافت. مروری بر صحبتهای شهبازی نشان میدهد که بنیاد حرف او درست و نقد او نقدی اصولی است. پرواضح است که صداوسیما بهعنوان یک رسانه حاکمیتی و وابسته به جریان انقلاب و یا حتی فراتر از آن بهعنوان یک رسانه ملی که باید منافع ملی مردم و ایران را در نظر گیرد نباید از چهرههایی استفاده کند که در زمانهای مختلف ضدیت خویش با انقلاب و یا حتی ایران اسلامی را نشان دادهاند. کدام عقل سلیم تأیید میکند که با سرمایههای ایران اسلامی عزیز تریبونهایی برای کسانی که دشمنی خویش را نمایان ساختهاند ایجاد شود. البته اینیک سوی ماجرا است. به اعتقاد نگارنده بنیاد و اساس آنچه شهبازی میگوید ریشه در حقیقت دارد و باید بدان توجه کرد.
البته داستان بعد دیگری نیز دارد که غفلت از آن مرا را دچار آسیب فراوان میکند. باید سؤال کنیم چرا برنامههایی که جریان اصطلاحاً روشنفکر تولید میکند موردتوجه عمومی مردم قرار میگیرد. چرا برنامههای تلویزیونی نود، خندوانه و ازایندست با استقبال مخاطبان روبهرو میشوند؟ مهمتر آنکه چرا آثاری که اتفاقاً در مدار حقیقت و برآمده از اصول راستین تولید میگردند در بسیاری از موارد در جلب عمومی مخاطب موفق نمیشوند؟ پاسخ ساده و بسیار کوتاه است. درک درست از رسانه تلویزیون و دقت و تبحر در فرایند تولید اثر تلویزیونی. مخاطبشناسی دقیق، بهره بردن از اصول تولید رسانهای و ابزارهای درست آن است که یک برنامه موفق را تولید میکند. متأسفانه یکی از بزرگترین خلأها در جریان نیروهای انقلاب ضعف در حوزه تولید رسانهای است. این ضعف آنجا نمود بیشتری پیدا میکند که مقام معظم رهبری از لزوم جهاد تبیین سخن میگویند. مروری بر عملکرد دانشکده صداوسیما در قم تا حدودی این ضعف را نشان میدهد. اساس تشکیل این دانشکده تربیت نیروهای مذهبی و انقلابی برای تأمین نیازهای تلویزیون بود؛ اما باید دید تا چه حد مهمترین تهیهکنندههای تلویزیون برآمده از این فضا هستند.
تلویزیون نیازمند تولید حرفهای برای جذب مخاطب است و این امر جز در سایه واسپاری امور به افراد آموزش دیده و متخصص امکانپذیر نیست. مدیران صداوسیما که اتفاقاً امروز در زمره انقلابیترین جریانهای کشور هستند در یک دوراهی پرابهام قرار گرفتهاند. از یکسو وظیفه خویش را حمایت و ترویج مبانی دینی و انقلابی میدانند و از سوی دیگر نیازمند حفظ مخاطب با تولید برنامههای حرفهای هستند.
به اعتقاد نگارنده در این دعوا هم شهبازی حق میگوید و هم مدیران صداوسیما؛ اما شهبازی و امثال او باید تلاش کنند تا با ساخت برنامههایی که امکان جذب مخاطب وسیعتر و نه صرفاً طیفی، رسالت حقیقی تلویزیون جمهوری اسلامی را تحقق بخشند. در چنین شرایطی تردیدی نیست که مدیران رسانه ملی قطعاً بهطور طبیعی به دنبال جذب چهرههای خاکستری و یا مقابل افکار نظام و انقلاب نخواهند رفت.
ازاینروی باید گفت جمع این دو موضوع تنها زمانی اتفاق میافتد که تربیت نیروی متخصص به معنای حقیقی آن برای تولیدات رسانهای در بدنه نهادهای دینی و انقلابی موردتوجه قرار گیرد.
امروز لازم است تا در عرصههای تخصصی و نیمه تخصصی رسانه از تولید تا مدیریت، نیروی توانمند و متخصص و آشنا با ذائقه روز مخاطب تربیت نماییم.