زهرا شریعتی | شهرآرانیوز؛ هفته گذشته نشست اندیشه ورزی مشهد با تاکید بر هویت شهر در منطقه گلشهر برگزار شد. در این نشست دکتر مجید محمدی مردم شناس و پژوهشگر اجتماعی، دکتر علی محمدزاده جامعه شناس و پژوهشگر شهری و محمدجواد استادی پژوهشگر حوزه فرهنگ، با یکدیگر به بحث و تبادل نظر پرداختند.
«از دوران صفویه به بعد، به بهانههای مختلف، همواره شهر از حرم دور و به سمت غرب گسترش یافته است، درحالی که فارغ از مبانی اسلامی و مفهوم پیشرفت و بنا بر نخستین مبانی توسعه غربی، باید به سمت شرق و دال مرکزی شهر یعنی حرم مطهر توسعه مییافت و این یک دعوای جدی همیشگی در مدیریت شهری مشهد بوده است.»
این مطالب را محمدجواد استادی در زمینه تبیین ظرفیت محلات شرق مشهد در نقش آفرینی فرهنگی و هویت بخشی به شهر مطرح کرد و گفت: برخلاف دیدگاهی که معتقد است توسعه، روندی طبیعی دارد و گسترش مشهد به سمت غرب به صورت طبیعی بوده است، روند توسعه حتی با فرض پذیرش توسعه به مفهوم غربی آن، بسته به مبنای سیاست گذاریها و برنامه ریزی ها، امکان مداخله و کنترل دارد. بنابراین، پیش از هرگونه مداخله باید ابتدا آثار آن پیش بینی و برای کاهش آسیبها برنامه ریزی شود.
او با انتقاد از مداخله نکردن منطقی و روشمند در توسعه مشهد و محوریت داشتن قدرت و ثروت در آن، افزود: یکی از غفلتها و بی توجهیها در توسعه مشهد در زمینه هویت تاریخی آن و ظرفیتها و توانمندی هایش بوده است و اگر هم در مواردی توجهی به این مهم شده، از روی مطالعه و شناخت کامل نبوده است.
این پژوهشگر حوزه فرهنگ در ادامه تصریح کرد: متأسفانه مفهوم توسعه که برآمده از توسعه غربی با اهداف و غایات مادی است، در برخی دولتها اصل و اساس فعالیتها در ایران قرار گرفت، اما چالش عمده این است که همین مفهوم غربی هم درست درک و اجرا نشده است. در واقع نسخه دست چندم آن توسط جریان جهل و نفوذ وارد کشور شد، به همین دلیل حتی توسعه غربی هم در ایران اتفاق نیفتاده است.
از طرفی، از لحاظ الگو و روش نیز از خود چیزی ارائه نداده است و گرفتار تناقض هستیم؛ مثلا کره که مسیر توسعه غربی را طی کرده، در روشها و مدل سازی سعی کرده است به بوم خودش توجه کند و ابداعاتی رقم زده است، ولی ما همین کار را هم نکرده ایم. در چنین وضعی، توسعه به شکل بیمار در کشور پیش رفته است و امروز نتایج آن را در معماری و شهرسازی شاهد هستیم.
استادی، مشهد را به علت نفوذ گسترده جریان تکنوکراسی، از بی هویتترین شهرهای کشور از لحاظ هویت بصری، معماری و شهرسازی دانست و یادآور شد: در مقابل مفهوم توسعه، مفهوم پیشرفت قرار دارد که به جای رفاه مادی، سعادت را غایت انسان میداند. البته رفاه را نفی نمیکند، بلکه آن را هدف نهایی نمیداند تا برای رسیدن به آن، دست زدن به هر کاری مجاز شمرده شود، اما مشکل ما این است که معمولا مسئولان و مدیران به این دیدگاه معرفتی جمهوری اسلامی اعتقاد ندارند و گاه حتی ما را متهم میکنند که پیشرفت، یک مفهوم انتزاعی است و روش و الگویی برایش نداریم.
وی با تأکید بر اینکه توسعه غربی با همان غایت مادی اش، بنیان فرهنگی دارد و از دل فرهنگ شکل میگیرد، اضافه کرد: این درحالی است که شاهدیم اساسا توسعه در ایران و مشهد (با همان نگاه غربی) نیز ضدفرهنگ پیش میرود. به همین دلیل میتوان گفت حتی در مناطق برخوردار هم توسعهای اتفاق نیفتاده است. در توسعه شهری ما به تنها چیزی که توجه نشده، فرهنگ است.
در غیر این صورت، شرق مشهد نادیده گرفته نمیشد، چراکه با پیشینه تمدنی و فرهنگی غنی اصولا از حوزه توسعه حذف شدنی نیست؛ چنان که تمرکز جمعیت در شرق با وجود گسترش کالبدی شهر به غرب، این مهم را به روشنی نشان میدهد. جای تعجب است در شهری که فلسفه شکل گیری آن حرم رضوی و یک سرمایه فرهنگی بوده است، چگونه عنصر مهمی مثل ورود و حضور امام رضا (ع) یا مهاجرت و تنوع ادیان و مذاهب که نقطه قوت شهر است، نادیده گرفته میشود و توسعه به سمت غرب اتفاق میافتد.
ما زمانی میتوانیم از آسیب شناسی توسعه غیرفرهنگی سخن بگوییم که در حوزه برنامه ریزی و مدیریت و طراحی شهری، چیزی به نام توسعه فرهنگی داشته باشیم؛ اما اکنون نگاه سیاست گذارانه در مدیریت شهری نداریم و در واقع، منافع نظام سرمایه داری اجازه نمیدهد منافع مردمی و فرهنگی رشد کنند. نمونه بارز آن هم تخریب برگشت ناپذیر بافت پیرامون حرم و سرعت رشد بی منطق مالها در شهر است. مدیرانی که خیرخواه هستند، اما علم ندارند و سراغ متخصصان هم نمیروند، نمیتوانند برای شهر توسعهای رقم بزنند، هرچند به مفهوم غربی آن.
در ادامه این نشست، دکتر مجید محمدی، مردم شناس و پژوهشگر اجتماعی اهل افغانستان، با اشاره به اینکه ما مهاجران اثرات نگاه سرمایه داری در توسعه شهری را با همه وجود لمس کرده ایم، تأکید کرد: بخش وسیع نابرابریها و معضلات اجتماعی در همه جا به ویژه حاشیه شهر از این رویکرد غلط در ایران نشئت میگیرد که حتی غربی هم نیست. منطق سرمایه داری، سودمحوری است، ولو به قیمت له شدن و ضربه زدن به دیگران، درحالی که مهمترین هدف حکومت اسلامی، عدالت گستری است و این دو با هم جمع شدنی نیستند.
ما در ایران به دلیل ضعف در اجرای عدالت، پیشاپیش در دامن سرمایه داری غلتیده و منطق آن را در عمل پذیرفته ایم، درحالی که شعار مرگ بر آمریکا میدهیم. همه سنگینی کارها و تولیدات روی دوش کارگران به ویژه کارگران مهاجر با کمترین دستمزد است، اما سود و منفعت برای غرب و غرب گراهاست، چراکه مطابق منطق توسعه، سرمایه از منطقه بحرانی به سمت مناطق امن کوچ میکند که منطقه امن پیش تعریف جهان، غرب و آمریکاست.
نگاه سرمایه محور به ویژه نئولیبرالیسم به جای فرصت و شریک فرهنگی شمردن مهاجران فارسی زبان، صرفا درصدد سودجویی از آن هاست؛ از یک سو توسعه و توزیع امکانات حاشیه شهر را فراموش کرده ایم و از سوی قدیگر، انتظار داریم این مناطق همیشه در صحنه حاضر باشند، غافل از اینکه فرهنگ منهای اقتصاد نمیتواند رشد کند؛ به عنوان مثال منطقه گلشهر دانشجویان، شعرا، اهل قلم، هنرمندان و ظرفیتهای فرهنگی بسیاری دارد، اما به دلیل نابرابری اقتصادی ناگزیرند به جای شکوفایی استعدادها، صبح تا شب درپی تأمین معاش خود باشند.
دکتر محمدزاده، جامعه شناس و پژوهشگر مسائل شهری، نیز به عنوان دیگر صاحب نظر حاضر در این نشست، معضل اصلی مشهد را بی توجهی به فرهنگ (هویت) و عدالت در برنامه ریزی شهری معرفی و ابراز کرد: این بی توجهی از سوی برنامه ریزان توسعه و شرکتهای مشاور، آسیبهای بسیاری را برای شهر در پی داشته است؛ برای نمونه، مطالعات طرح تاش که مبنای برنامه ریزی بافت اطراف حرم بوده است، نه تنها بافت کالبدی اطراف حرم را به رسمیت نمیشناسد، بلکه کاملا آشکار از لزوم انهدام آن میگوید.
چنین دیدگاهی مبتنی بر این پیش فرض است که سنت و فرهنگ مربوط به گذشته است و قشر جوان و نسل جدید دیگر گرایشی به سنت و فرهنگ و بافتهای قدیم ندارد؛ بنابراین اگر میخواهیم حرم به حاشیه رانده نشود، باید دست به معاصرسازی بافت پیرامون آن بزنیم (آن هم معاصرسازی با فهم غلط و ناقص از توسعه غربی).
وی ضمن گلایه از نبود عقلانیت فرهنگی و اقتصادی در توسعه گران شهر، افزود: وجود این ذهنیت که سمت وسوی توسعه مشهد باید به سمت مالزی سازی و دبی سازی آن باشد، نشان میدهد معنای توسعه و ابعاد فرهنگی اقتصادی آن درست فهمیده نشده است. فرهنگ و اقتصاد دو عامل درهم تنیده هستند و بی توجهی و ازدست دادن مزیت فرهنگی برابر با ازدست دادن ورود سرمایه و مزیت و بهره وری اقتصادی است و در بلندمدت، اگر سرمایههای فرهنگی کم رنگ شوند، بعد سوداگرانه توسعه هم ضعیف میشود؛ بنابراین شهری را که مزیت نسبی اش فرهنگی است، نمیتوان صرفا سرمایه محور توسعه داد.
اگر مدیران شهری محوریت امر فرهنگی در توسعه را بپذیرند، به دلیل غنای منابع و ظرفیتهای فرهنگی شرق مشهد، هم توجهات بیشتری به این شهر جلب میشود و هم اصولا دوگانه شرق سنتی و غرب مدرن زیرسؤال میرود و در نهایت برخلاف روند کنونی که سرریز الگوهای فرهنگی غرب را در شرق شهر میبینیم، سرریز عناصر فرهنگی شرق به غرب را شاهد خواهیم بود.