الهام ظریفیان | شهرآرانیوز؛ محمد چرم ساز نامی آشنا در بین عکاسان خبری مشهد است. چرم ساز از عکاسی آتلیهای و پرتره شروع کرد و اتفاقات انقلاب اسلامی او را به عکاسی خبری کشاند. چرم ساز سال ۱۳۲۱ در قوچان متولد شد و در نوجوانی به همراه خانواده به مشهد آمد و در جست وجوی یافتن کار، گذرش به عکاسی آیریا افتاد.
آشنایی با مرحوم آیریا که از بناهای آستان قدس رضوی و فعالیتهای آستان عکاسی میکرد، او را به عکاسی معماری علاقهمند کرد. با شروع تحولات انقلاب اسلامی به عکاسی خبری نزدیک شد. قبل از انقلاب هم البته با روزنامه اطلاعات ارتباط گرفته بود و در دوران انقلاب عکسهای زیادی از اتفاقات مشهد گرفت که همین عکاسی از انقلاب اسلامی باعث راه یافتن او به روزنامه قدس شد؛ چنانکه بعد از انقلاب به دعوت یکی از دوستانش به این روزنامه تازه تأسیس پیوست و با دنیای عکاسی خبری بیش از پیش آشنا شد.
هم زمان در اطراف حرم یک مغازه عکاسی به نام عکاسی «پیمان» داشت که از سال ۱۳۴۰ آن را دایر کرده بود و در آنجا عکاسی سنتی حرم بارگاهی و پرتره انجام میداد. با این عکاس پیشکسوت مشهدی گفت وگویی انجام داده ایم که در ادامه میخوانید.
شاید بتوانم بگویم انقلاب اسلامی بود که باعث شد تمایل من به این سمت وسو برود. دوست داشتم وقایع انقلاب را ثبت کنم. البته این طور نبود که خودم عکاسی خبری را دوست نداشته باشم. عکاسی خبری را دوست داشتم و معمولا به خاطر علاقه است که انسان به سمت چیزی کشش پیدا میکند.
خیلی از عکاسهای آتلیهای بودند که در زمان انقلاب اسلامی یک فریم هم از وقایع انقلاب عکاسی نکردند؛ چون نوع کارشان مشخص بود و در عکاس خانه و آتلیه عکاسی میکردند. این گرایش در من وجود داشت و انقلاب و وقایعی که در کشورمان به وقوع پیوست دلیلی شد برای اینکه به این سمت سوق پیدا کنم و علاوه بر عکاسی پرتره، در عکاسی خبری هم فعالیتم را ادامه بدهم.
خب، عکاسی در قدیم خیلی سختتر بود و زحمت بیشتری باید میکشیدیم. به ویژه اوایل که عکسها سیاه وسفید بودند و خودمان باید عکسها را ظاهر و چاپ میکردیم. همه این مراحل را خود عکاس باید یاد میگرفت و انجام میداد. نمیشد بگوییم من فقط عکاسم و کار آتلیه و ظهور انجام نمیدهم. عکاسی امروز خیلی سهلتر شده است. شما عکس را میگیرید و همان لحظه نتیجه اش را در دوربین میبینید. عکسهایی را که نورش یا زاویه شان خوب نیست پاک میکنید و دوباره عکاسی میکنید. ولی در قدیم عکاس باید آن قدر تبحر و تجربه میداشت که اگر ۳۶ فریم داشت، ۳۶ عکس ثبت کند.
یعنی اگر من دو دیافراگم را اشتباه میکردم، عکسم در نورسنجی و نورخوانی دچار مشکل میشد. یا اگر در جاانداختن و درآوردن فیلم یا در مراحل ظهور دقت نمیکردم و فیلم من نور میخورد، عکسها خراب میشدند. برای عکاس خبری اصلا معنا نداشت که عکس خراب تحویل سردبیرش بدهد یا در روزنامه بگوید عکسهای من نور خورده است. امروز افراد زیادی به راحتی میتوانند دوربین دستشان بگیرند و وقایع را ثبت کنند. این وسط خیلیها هم متأسفانه تاحدی جوگیر میشوند و کمتر به دنبال مطالعه و کسب تجربه میروند. میبینیم بعضی از عکاسها عکسهای خوبی ثبت میکنند، ولی اطلاعات عکاسی شان خیلی محدود است.
البته نمیشود این را به همه عکاسها تعمیم داد، ولی ما نسلی بودیم که از صفر شروع کردیم. هم زمان باید مطالعه میکردیم، کار میکردیم، شاگردی میکردیم، حتی سؤال میکردیم و تجربه میکردیم. برای ما که این تجربیات را داشتیم، وقتی دوربین دیجیتال آمد، کار خیلی سهلتر شد. ولی کار ما با عکاسان جدید متفاوت بود. شاید یک عکاس امروزی در یک مراسم دویست تا سیصد فریم عکس بگیرد و بعد از بین این همه فریم بتواند تعدادی را انتخاب کند و ارائه بدهد، ولی ما یاد گرفتیم محدود و خوب عکاسی کنیم.
تفاوت چندانی نکرده است. شاید بر اساس تعریفی که از عکاسی خبری داریم، عکاسی امروز حتی به تعریف عکاسی خبری نزدیکتر شده باشد؛ چون عکاسی خبری رابطه مستقیم با زمان دارد. به همین دلیل هم هست که الان میبینید گاهی یک شهروند عادی که با گوشی موبایلش از یک اتفاق عکس میگیرد و سریع آن را منتشر میکند، موفقتر از منِ عکاس خبری عمل میکند که سالهای سال عکاسی خبری کرده ام؛ چون در عکاسی خبری، زمان حرف اول را میزند. هرچه سریعتر عکس خبری مان را نشان بدهیم و زودتر عکس ما دیده بشود، موفقتر هستیم و ابزار امروزه ما را به سرعت عمل و این تعریف خیلی نزدیک کرده است.
در قدیم هر قدر هم که عکاس خبره، ماهر و به روزی بودی، عکاسی که میکردی، باید فیلم ظهور و چاپ میشد، بعد از چاپ تازه به دست سردبیر یا مسئول صفحه میرسید. یعنی باید این فرایند را حتما انجام میدادیم تا عکس خبری ما دیده بشود. ولی الان این مراحل حذف شده اند. بزرگترین تغییرش همین است که امروز عکاسی به تعریف عکاسی خبری خیلی نزدیک شده است.
اگر بخواهم سه ویژگی برای عکاسی خبری نام ببرم، اول سرعت است، دوم دقت و سوم صحت. یک عکاس خبری خیلی سریع باید عکس را ارسال کند تا دیده شود. همچنین باید دقت کند چیزی را از قلم نیندازد. شاید یک حاشیه در یک اتفاق خبری به مراتب از اصل خبر مهمتر باشد. عکاس خبری خیلی باید دقت کند که موقع عکاسی به همه جوانب فکر کند و آگاهی داشته باشد.
یک عکاس خبری باید سیاست مداران را بشناسد، کشورش و جغرافیا را بشناسد؛ همچنین باید ابزار را بشناسد و روابط عمومی بالایی داشته باشد و طوری کار کند که مردم و مخاطب به عکس خبری اعتماد کنند. یعنی من حق ندارم در عکس خبری دست ببرم و کاری کنم که صحت ماجرا به هم بخورد؛ یا مثلا برای اینکه عکس من به اصطلاح بترکاند یا دیده شود، عکس را دست کاری کنم. ما چنین حقی نداریم. پس صحت عکس یعنی باید چیزی را که واقعا وجود داشته است منعکس کنیم. اگر عکاس این سه عامل را در کنار گزینههایی که عرض کردم بگذارد، میتواند یک عکاس خبری موفق باشد.
نه، قطعا فقط شاتر زدن نیست و عکاس باید نگاه داشته باشد. به این معنا که بتواند متفاوت از عکسهای خبری عکاسان دیگر عکس بگیرد و آن اتفاق را بهتر نشان بدهد. پس باید حتما زاویه نگاه خاص خود را داشته باشد. چرا ما میگوییم فلانی از میان عکاسان خبری بسیار، موفقتر است؟ به خاطر اینکه نگاه دارد؛ یعنی میتواند زاویه خوبی را انتخاب کند، جانمایی مناسبی داشته باشد و از ابزار درست استفاده کند. یعنی میداند در هر لحظه چه لنزی ببندد که نتیجه بهتری بگیرد، از چه زاویهای عکس بگیرد و از فلاش استفاده کند یا نه. به همه اینها در لحظه باید فکر کند که بتواند عکس بهتری بگیرد.
ولی بخش دوم ماجرا این است که آیا یک عکاس خبری میتواند نگاه سیاسی یا نقطه نظر فکری خودش را در عکسی که میگیرد اعمال کند؟ به هیچ عنوان! مثلا فرض کنید در روزنامهای باشد که خط و خطوط سیاسی خاص خودش را دارد، آیا میتواند نگاهش را بر اساس خط و خطوط روزنامه تغییر بدهد؟ نه، نمیشود، ولی میتواند سفارشی عکاسی کند. یعنی بر اساس سفارشی که یک روزنامه با خط و خطوط سیاسی مشخص دارد، عکاسی کند.
این به معنای آن نیست که نگاه خودش را طوری تغییر بدهد که از صحتی که گفتم فاصله بگیرد، یعنی به دروغ برسد و برای خودشیرینی و برای اینکه تحسین بیشتری از سردبیر بگیرد، نوع زاویه و نوع عکاسی اش را به گونهای انتخاب کند که اتفاق را دگرگون نشان بدهد. به نظر من اینجا ایراد کار به وجود میآید. عکاس چنین حقی ندارد که واقعیت دیگری خلق کند یا از واقعیت دور شود. میتواند فقط و فقط طوری عکاسی کند که عکسش متفاوتتر و زیباتر و چشم نوازتر از عکسهای دیگر عکاسان خبری باشد.
میشود گفت که بله، تغییر کرده است. به این معنا که هر شهروندی که موبایل دارد و میتواند با دوربین موبایلش عکس بگیرد، به نوعی یک عکاس خبری است، در لحظه میتواند عکس هایش را بگیرد و برای سایتهای خبری بفرستد. یا حتی خودش میتواند سایتی در فضای مجازی ایجاد و عکس را منتشر کند. با این اتفاقی که الان به وجود آمده است میتوانیم بگوییم هر شهروند میتواند یک عکاس خبری باشد. ۲۰ یا ۲۵ سال پیش عکاسهای خبری در مشهد شاید به تعداد انگشتان یک دست نبودند و نمیتوانستیم بگوییم اغلب مردم عکاس خبری هستند.
ولی الان به واسطه فناوری و دردسترس بودن فضای مجازی، در عکاسی خبری تغییرات بزرگی به وجود آمده است. دیگر فقط منِ محمد چرم ساز نمیتوانم بگویم که عکاس خبری هستم، تک تک مردمی که تلفن همراه دستشان است میتوانند عکاس خبری باشند، به شرط اینکه در انتقال تصویر سرعت عمل داشته باشند. حتی میتوانم بگویم گاهی اوقات جسارتی که همین مردم عادی در ثبت تصاویر و اتفاقات دارند به مراتب از یک عکاس خبری بیشتر است. به این دلیل که مسئولان و نیروهای امنیتی نمیتوانند جلوی همه این دوربینهایی را که دارند وقایع را ثبت میکنند بگیرند.
گاهی اوقات میبینید شهروند رفته و به صورت جسورانه از زاویهای یک اتفاق را ثبت کرده که عکسش یک جنجال رسانهای به وجود آورده است. نمونه هایش را در سالهای گذشته زیاد داشتیم. مثلا فلان نماینده مجلس توی گوش پلیس میزند و بعد میبینیم که شهروندان از زوایای مختلف از این اتفاق فیلم و عکس گرفته اند و وقتی منتشر کرده اند عملا آن نماینده مجبور به عذرخواهی شده است. این کار همان شهروند خبرنگاری است که با گوشی تلفن همراهش دارد این کار را انجام میدهد.
دوربین دیجیتال باعث شد عکاسان خبری سریعتر به تعریف عکاسی خبری نزدیک شوند. زمان در عکاسی خبری بسیار مهم است و دوربین دیجیتال مشکل را برای عکاسان خبری حل کرد. ما در حداقل زمان میتوانیم عکسمان را ارسال کنیم و کل دنیا میتوانند آن را ببینند. مثلا در مشهد چند سال پیش برج سلمان آتش گرفت. در حین آتش سوزی دیدیم که شهروندان عکسهای خودشان را به همه دنیا ارسال کردند. این اتفاقی است که دوربین دیجیتال به وجود آورد.
میتوانیم بگوییم بله، چون مثل روزنامه است، ولی تفاوتی با آن دارد. خبر روزنامه برای همان روز است، یعنی برای روز دیگر به اصطلاح ما رسانه ایها میسوزد. ولی به جرئت میتوانم بگویم ۸۰ درصد عکسهای خبری در آینده کاربرد دیگری پیدا میکنند. شاید از طبقه عکاسی خبری خارج شوند و در عکاسی تاریخی، مستند، اجتماعی یا طبقه بندی دیگری قرار بگیرند. خیلی از عکسهایی که در زمان خودشان عکس خبری بوده اند، الان به عنوان عکسهایی مستند و باارزش از یک واقعه تاریخی، اجتماعی یا سیاسی نگهداری میشوند.
اگر بنا بود عکسهای خبری تاریخ مصرف داشته باشند و بی ارزش شوند، هیچ رسانهای آرشیو عکس نداشت؛ یعنی عکس هایشان به ویژه عکسهای خبری شان را پاک میکردند. ولی هویت یک روزنامه یا به طورکلی یک رسانه به آرشیو غنیای است که از عکسها و خبرهای مختلف دارد.
من فکر میکنم عکس، رسانهای بسیار قوی و تأثیرگذار است. حتی الان که نرم افزار فتوشاپ در دسترس است و میتوان تغییراتی در عکسها به وجود آورد، هنوز مردم عکسها را باور دارند و فکر میکنند عکس صداقت دارد. مردم نمیگویند عکس دروغ میگوید. هنوز هم شناسنامه یا کارت ملی شما بدون عکس معنا ندارد. حتی در بسیاری از موارد دیگر، از شما عکس میخواهند. پس عکس هنوز جایگاه خودش را دارد و به شما و کارت شناسایی شما و به هر اتفاقی هویت میدهد. حالا اگر بخواهیم این موضوع را به عکاسی خبری تعمیم بدهیم، هویتی که در جامعه به وجود میآورد، از این نظر است که باعث اصلاحات اجتماعی میشود.
وقتی واقعهای را عکاسی خبری میکنیم، حالا چه حادثه باشد، چه یک اتفاق سیاسی، اجتماعی یا طبیعی مثل زلزله و سیل، بحث و گفتگو درباره آن اتفاق به وجود میآید، موضوع بررسی میشود و جامعه به آن توجه میکند، حتی معترض میشود و خواستهای برایش به وجود میآید، با دیدن این عکسها به دنبال چاره جویی و عدالت خواهی میرود؛ باعث میشود تقاضای جامعه زیاد شود و این تقاضاها خودش باعث به وجود آمدن هویت میشود. هویت یعنی چه؟ یعنی اتفاقی شناسنامه دار شود.
روزنامه نگاران و عکاسان خبری نقش مهمی در این موضوع دارند و من فکر میکنم نقش عکاسان خبری حتی خیلی پررنگتر است. اگر یک عکاس خبری خودش را قبول داشته باشد و اهمیت کاری را که دارد انجام میدهد درک کند، مطمئنا خواهد فهمید که میتواند چه تأثیرات مهمی در جامعه به وجود بیاورد و با کمک به دیده شدن اتفاقات، مسئولان ارشد را وادار به چاره جویی و اصلاحات کند.
وقتی اصلاحات انجام بشود، عملا هویت جامعه شکل پیدا میکند و به سمت موفقیت و کم کردن مشکلات پیش میرود. مثالی میزنم. چند سال پیش عکاسی به روستایی رفت که دانش آموزان و ساکنان آن برای رفتن به شهر باید حتما از روی رودخانه رد میشدند. مردم روستا با سیم بکسل، کالسکه معلقی درست کرده بودند که در زبان محلی به آن «گرگر» میگفتند. توی گرگر مینشستند تا از رودخانه رد شوند.
در فصلهایی از سال که رودخانه خروشان میشد، قرقره سیم بکسل یک دفعه حرکت میکرد و انگشتان دستهای مسافران ناگهان زیر قرقره میرفت و قطع میشد. عکاس متوجه شد تقریبا ۸۰ درصد مردم روستا یک، دو یا سه انگشت ندارند. فکر میکنم آن روستا در چهارمحال وبختیاری بود. از آنچه دیده بود عکاسی کرد و وقتی عکسها منتشر شد در عرض یکی دو ماه پلی روی رودخانه زدند و مشکل به همین سرعت حل شد. هویت دهی به یک جامعه به معنای این است که جامعه را به سمت وسوی کم کردن مشکلات مردم پیش ببریم.
مهمترین رویداد، عکاسی از سخنرانیهای رهبرمعظم انقلاب در مشهد بوده است. چون من عکاس خبری بودم و در مشهد زندگی میکردم، هرساله که ایشان به مشهد میآمدند، چه زمانی که رئیس جمهور بودند و چه بعد که رهبر شدند، برای عکاسی از سخنرانی ایشان حضور پیدا میکردم؛ همچنین از مراسمی که در حرم حضرت رضا (ع) برگزار میشد، از جمله غبارروبی، سخنرانی مسئولان، اتفاقات، تشییع جنازهها و موارد این چنینی که در حرم اتفاق میافتادند، حتی در بمب گذاری عاشورای رضوی، عکسهایی تهیه کردم. در زمان تأسیس راه آهن سرخس-تجن، اگر اشتباه نکنم نزدیک به ۱۰ رئیس جمهور از کشورهای مختلف وارد مشهد شدند. افتتاحیه این راه آهن واقعه بسیار مهمی بود که عکاسی از آن برای من خاطره انگیز شد.
افتتاحیه کارخانههای پتروشیمی و سیمان بجنورد و افتتاحیه سد دوستی به اتفاق هفت رئیس جمهور و هشت وزیر خارجه از کشورهای مختلف در زمان ریاست جمهوری آیت ا... هاشمی رفسنجانی، سقوط هواپیمای ۳۳۰ کرمانشاه-مشهد در نزدیکی کوههای بینالود (که به مدت سه روز توسط نیروی هوایی به محل اعزام شدیم)، سفرهای رئیس جمهورهای کشورهای مختلف به ایران از جمله نخست وزیر پاکستان (خانم بی نظیر بوتو) و خیلی از رویدادهای دیگر که عکاسی از همه آنها برای من خاطره شده است.
خاطرات بسیاری با رهبر معظم انقلاب، مرحوم آیت ا... طبسی، حجت الاسلام والمسلمین ناطق نوری و آیت ا... هاشمی رفسنجانی دارم. از رویدادهای تلخی مانند زلزله، سیل استان گلستان و اعدامیهای دادگاه انقلاب هم عکاسی کرده ام. خاطرههایی دارم که بعضی از آنها خوشایند و بعضی ناخوشایندند و خب، یک عکاس خبری باید همه آنها را به جان بخرد و ثبت کند.
قطعا گاهی باید به گذشته خودمان برگردیم. اگر موقعیت و امکاناتش فراهم باشد، نگاتیو باشد، دوربینش باشد، امکانات ظهور و چاپش باشد، قطعا برای عکاسی با نگاتیو علاقه مندم. عکاسی با نگاتیو یک جور نوستالژی برای من است. خیلی از عکاسان دنیا -سالها بعد از آنکه عکاسی دیجیتال روی کار آمد- هنوز هم دارند با نگاتیو عکاسی میکنند و عملا فرمت دیجیتال را قبول ندارند. اگر امکانش باشد، قطعا خیلی دوست دارم گاهی اوقات با نگاتیو عکاسی کنم و مراحلش را هم خودم انجام بدهم.