کانت در ترازو و ظرف داوری، «با شکوه» را آن چیزی تعریف میکند که «توانایی محض برای اندیشیدن به چیزی است که، استعداد ذهن را برای فراتر از هر حس شناخته شده و متعارف فراتر میبرد.» سالهای زیادی از بطلان تفکری میگذرد که عکاسی را یک واسطه مکانیکی برای تصویر کردن و بازنمایی امری حقیقی در نظر میگرفت. عکسها علاوه بر بازنمایی رخدادها و واقعیت، به مرور زمان ثابت کردند که این قابلیت را دارند تا پایداری چیزهایی را ویران کنند که تخیل آنها سخت به دست میآید و این خود نشانه بارز شکوه است.
این سالها و روزها که به مدد عصر دیجیتال و فضای مجازی با انبوه تولید عکس و انتشار آن روبه رو هستیم، شاخص شدن و دیده شدن یک عکس و تولید چنین عکسی به مراتب سختتر از گذشته است. وحید بیات، عکاس جوان مشهدی است که سالها در عرصه عکاسی خبری و مستند فعال است. او در چندین رسانه مکتوب و مجازی معتبر سابقه عکاسی و دبیری عکس دارد. سال ۹۸ و در پی مراسم تشییع سردار قاسم سلیمانی در مشهد و بین صدها عکس منتشر شده از این مراسم؛ عکسی از وحید بیات منتشر شد که بیشتر از بقیه عکسهای این اتفاق دیده شد.
عکسی که بعدتر معروف شد به «کهکشان سلیمانی» عکس، تعداد بالا و فشردهای از جمعیت را نشان میدهد که در تاریکی شب در حالی که نور گوشیهای همراهشان را روشن کرده اند دست هایشان را بالا آورده اند. همین اتفاق باعث شده است ما با «آشنا زدایی بصری» روبه رو شویم. اگر برگردیم به مقدمه یادداشت و موضوع «امر باشکوه»، عکس وحید بیات این قدرت را دارد که ذهن را فراتر از احساس شناخته شده و متعارف ببرد.
همان طور که در عکس مشهود است ما اثری از ماشین حمل تابوت نمیبینیم و اتفاقا همین امر باعث شده است «معنا» وجهی به مراتب پررنگتر پیدا کند. در واقع ما با غیبتی روبه رو هستیم که از حضور پررنگتر است. زیرا که غیبت بیشتر از حضور سؤال برانگیز است. نقطههای نورانی شبکه شده در تیرگی جمعیت فضایی خیال انگیز و ابزورد را در ذهن مخاطب ایجاد میکند که این کنش ذهنی در کنار آن سؤال و کنجکاوی باعث متفاوت شدن و دیده شدن و در نهایت ماندگاری عکس شده است.