صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

چند سطر از انتخابات

  • کد خبر: ۱۸۶۱۵
  • ۰۴ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۱:۰۶
معصومه فرمانی‌کیا دبیر شهرآرامحله
قبول دارم تحلیل‌گر خوبی نیستم، اصلا و ابدا نمی‌توانم ژست تحلیلگر را به خود بگیرم، اما هر سوژه دیگری که بخواهم مطرح کنم، بی‌وجه است.  وقتی حکایت روز‌های انتخابات با روز‌های پایانی سال و التهاب لحظه‌هایی که نام شب عید را یدک می‌کشند یکی می‌شود، فضای عجیبی را در رگ و ریشه‌های شهر ایجاد می‌کند.  

خودتان را جای کسی بگذارید که قبل از انتخابات بامردم همکلام می‌شود، ولی می‌بیند برخی‌هایشان مدام غر می‌زنند و از همه‌چیز گله دارند. اینکه بی‌هیچ فکر و اندیشه‌ای دهان باز می‌کنند و همین یک عبارت را تکرار می‌کنند که «همه سر و ته یک کرباس‌اند» و رأی بدهیم که چه بشود؟ آخرش معلوم است چه اتفاقی می‌افتد خواهر. آن‌هایی که یک‌جوری با یأس حرف می‌زنند و انبوهی از اتفاقات ریزودرشت را فهرست می‌کنند و در صورتمان می‌کوبند، انگار که در جهنم و دوزخی سخت روزگار می‌گذرانند و طاقت التهاب و گرمای آن را ندارند و قرار نیست هیچ‌وقت چیزی درست شود.  

 همیشه در این میان، اما کسی هست که قانعمان کند. فراتر از انتظارمان حرف می‌زند و خوب حرف می‌زند. پیرمرد یکی از کوچه‌های فرعی محله قربانی، راحت و بی‌تکلف حرف می‌زند، صمیمی و خودمانی. برخلاف خیلی‌ها از همه‌چیز راضی است. اولش فکر می‌کنیم به شوخی می‌گوید، اما قاطعیتش را که تا آخر می‌بینیم، امیدوار می‌شویم.

«مدام می‌خواهیم عیب سر کوچه، محله، شهر و کشورمان بگذاریم. بزرگ‌ترین عیب را خودمان داریم که هیچ‌وقت شاکر نیستیم. چرا این‌همه نعمت را نمی‌بینم؟ ما آدم‌های ناسپاسی هستیم. هیچ‌کس لذت شیرین امکانات را جز ما قدیمی‌ها نمی‌فهمد. سن‌وسالی از ما گذشته است. من را که می‌بینید نزدیک به ۸۰ سال دارم. از آن‌هایی بودیم که با اسب و قاطر رفت‌وآمد می‌کردیم. مجبور بودیم آب از چاه بکشیم و در برف و بوران و بدترین شرایط کار کنیم. چه کسی به درس و دانشگاه فکر می‌کرد؟ دکتر کجا بود که دردمان را درمان کند و این‌همه خورد و خوراک را کدام سفره و خانه داشتند. ما آدم‌های ناسپاسی هستیم خانم. دیروز عمل چشم داشتم که یک‌ساعت هم زمان نبرد. در گذشته کجا این‌همه امکانات و تجهیزات بود؟ این‌قدر ناشکر نباشیم.»

 وقت نماز بود و مرد برای رفتن عجله داشت، وگرنه برای ایستادن در این سرما پر انرژی بود. باز هم حرف می‌زد تا قانع‌ترمان کند. کاری به حرف‌های این یکی نداریم و به غرولند‌های دیگران هم. بیا باهم روراست باشیم.

‌ نمی‌خواهم از چیزی دفاع کنم. نمی‌خواهم بگویم حق با من، با تو یا دیگری است. اصلا حرف چه کسی درست بوده و هست؟! می‌خواهم آدم برحقی باشیم. همه سختی‌ها و تلخی‌ها قبول و به کنار.

این حرف‌ها چقدر وقت و انرژی‌مان را به هدر برده است؟ کار‌های خوبی را به لطف انتخاباتمان در محله شروع کرده‌ایم. در همین محلات حاشیه‌ای و دورافتاده که به‌قول خودتان تا سال‌ها قبل، پرنده هم در آسمانش پر نمی‌زد، حالا به این خوبی در کنار هم زندگی می‌کنید و برای محله‌تان طرح و برنامه می‌ریزید و مطالبه‌گری دارید.

مدیران شهری دست‌کم در همین محدوده‌ای که محله زندگی من و شماست، تمام تلاششان را می‌کنند که ما را راضی نگه دارند. همه جای دنیا انتخابات برگزار می‌کنند. همه جای دنیا ممکن است آدم‌ها با هم اختلاف نظر و درگیری داشته باشند. همه جای دنیا  خاک کشورشان برای خودشان مقدس است و ما همه بی‌شک و تردید محله زندگی‌مان را دوست داریم و ایران و پرچم سه‌رنگی که قرار است روی دوش من و تو بالا برود، اما گاه حرف‌هایمان با قلب‌هایمان هم‌خوانی ندارد. دروغ می‌گویم؟
برچسب ها: یادداشت
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.