صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

گفت‌وگو با فروغ رضایی، نماینده و مسئول گروه جهادی «مطاف عشق» که به زنان زندانی کمک می‌کنند

گفتگوی برتر در جشنواره بین‌المللی رسانه خورشید | رویش مهر در بند بانوان

  • کد خبر: ۱۸۸۹۱۴
  • ۲۳ مهر ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۴
گروه جهادی «مطاف عشق» در شعبه مشهد متشکل از ۶۲ نفر از بانوانی است که دغدغه‌مند هستند و بدون هیچ مواجبی برای ایجاد انگیزه و امید برای زندانیان، حل مشکلات خانواده‌های آن‌ها صرف می‌کنند.

به گزارش شهرآرانیوز، اگر نگوییم هرروز، دست‌کم هفته‌ای چند بار سر و کارشان به «سجن» یا همان زندان می‌افتد. شاید اسمش را میان خودشان این‌طور صدا می‌زنند تا کمی از بار منفی مشکلات آدم‌های ساکن این چهاردیواری کم کنند. هرهفته به صورت مستمر با هم جلسه دارند و با دستی پر از پرونده‌های مددجویانی که روز و شب‌هایشان را داخل زندان سپری می‌کنند، به این جلسات پا می‌گذارند.

گروه جهادی «مطاف عشق» در شعبه مشهد متشکل از ۶۲ نفر از بانوانی است که دغدغه‌مند هستند و بدون هیچ مواجبی، ذهن، وقت و انرژی‌شان را برای ایجاد انگیزه و امید برای زندانیان، حل مشکلات خانواده‌های آن‌ها و حمایت برای روز‌های بعد از رهایی‌شان صرف می‌کنند. این گروه نوپاست. با اینکه هرکدام از اعضای آن سال‌ها سابقه امور مددکاری، فرهنگی و ... را داشته است.

اکنون ۴ ماهی می‌شود که کنار هم قرار گرفته‌اند تا با تمرکز بر زنان زندانی، اتفاقات بهتری را رقم بزنند. آن‌ها در همین مدت کم توانسته‌اند ۳ زندانی را به آغوش خانواده‌شان بازگردانند، نور امید و ارتباط معنوی با خدا را در دل زندانیان از نو بپرورانند و بچه‌هایی را که در حال رشد در بستری نامناسب بوده‌اند نجات بدهند.

حرارت آفتاب هنوز از کوچه‌پس‌کوچه‌ها رخت برنبسته است و باد گرم با هر قدمی که برمی‌داریم، خودی نشان می‌دهد. در دل محله فلسطین مشهد، خانواده‌ای می‌خواستند در این کار خیر سهیم باشند. به همین دلیل، فضایی را برای برگزاری جلسات و رسیدگی به پرونده‌ها در اختیار آن‌ها می‌گذارند. جلسه‌‎شان ساده و بی‌آلایش پیش می‌رود، زیرا هدف چیز دیگری است و درگیر ظواهر نیستند.

هرکدام دفترچه یادداشتی به دست می‌گیرد، و برای هر پرونده، با یکدیگر هم‌فکری می‌کنند مبادا حق کسی ضایع شود یا نیت خوب نیکوکاران در راه درست به کار گرفته نشود.

مشتاق کمک‌رسانی به دیگران

فروغ رضایی نماینده و مسئول گروه جهادی «مطاف‌عشق» شعبه مشهد است. او علاوه بر این، به عنوان خادم‌یار، پشتیبان زوجین در آستان قدس رضوی و عضو ستاد امر به معروف و نهی از منکر گلبهار نیز فعالیت می‌کند.

انگار خیرخواهی برای دیگران از کودکی با وجود او رشد می‌کند، همان زمان که بخشی از هر خوراکی یا میوه‌ای را که به خانه‌شان می‌رسید در پستوی خانه پنهان می‌کرد تا به خانواده‌های بی‌بضاعت محله‌شان بدهد.

هنوز هم همین‌طور است و هر سالی که به عمرش اضافه می‌شود، بیشتر مشتاق کمک‌رسانی به دیگران است. زمانی که قرار بر این شد که این گروه را در شعبه مشهد فعال کند، تک‌تک اعضا را خودش انتخاب کرد تا مطمئن شود ویژگی‌ها و دغدغه لازم برای این کار را دارند.

خیلی زود مادری را در کنار مادر آغاز کردم

با طمأنینه صحبت می‌کند و درگیری ذهنی‌اش برای مشکلات مردم در صحبت‌های او پیداست. رضایی متولد سال ۴۶ است و در حوزه درس خوانده است. او پنجم ابتدایی درس می‌خواند و به این دلیل که خواهر بزرگش سر خانه و زندگی‌اش رفته بود و مادر دچار ناراحتی قلبی شد، ناچار بود درس را رها کند، در خانه بماند و کمک‌دست مادر در کار‌های خانه باشد، اما با پیگیری مدیر مدرسه، توانست در شیفت ظهر و عصر به درس ادامه بدهد.

«چهارده‌ساله که بودم ازدواج کردم. به‌ظاهر از درس و مدرسه دور شدم، اما به دلیل علاقه‌ای که داشتم، در خانه پیوسته مطالعه می‌کردم. از طریق تلویزیون خیاطی یاد گرفته بودم و برای اطرافیانم لباس می‌دوختم. گاهی در مراسم مذهبی دعا می‌خواندم، اما از اینکه بگویم مدرکی ندارم خجالت می‌کشیدم. همیشه دوست داشتم درسم را ادامه بدهم. همین شد که به حوزه علمیه خواهران رفتم.»

۱۶ سال مسیر مشهد-خواف برای تدریس

رضایی درس را ادامه داد و تا مقطع لیسانس در حوزه تحصیل کرد، اما مدرکش را نگرفت، زیرا او جزو مبلغانی بود که می‌خواست زودتر به نیاز جامعه درباره این مسائل، تا حدی که برایش امکان دارد، پاسخ بدهد.

«حس نوع‌دوستی و مسئولیت‌پذیری من را به سمت کار‌های خیرخواهانه و عام‌المنفعه کشاند. همیشه می‌خواستم از لحظه‌هایم بهترین استفاده را بکنم. ۱۶ سال برای تدریس و مشاوره مذهبی به منطقه خواف سفر می‌کردم و کارگاه‌های زیادی برای نوعروسان برگزار کردم و اهل تسنن هم در کلاسم شرکت داشتند.»

صندوقی برای گره‌گشایی در روزمرگی‌ها

در کودکی آرزو داشت معلم شود، اما حالا مبلغ شده است و این تدریس هم حس خوبی به او می‌دهد. رضایی معتقد است اگر میان مردم احساس مسئولیت وجود داشته باشد، خیلی از مشکلات حل می‌شود.

او ۱۶ سال است صندوق قرض‌الحسنه گره‌گشایی را راه انداخته است. رضایی، علاوه بر آموزش قرآن، پاسخ‌گوی احکام شرعی است. «تا به حال به حوزه علمیه چمن‌آباد، حوزه علمیه چناران، دانشگاه تربت حیدریه و مدارس زیادی برای تدریس رفته‌ام. حدود ۵ سال در زندان به عنوان مبلغه خدمت کردم و حالا دوباره حدود ۴ ماه است که با شروع فعالیت این گروه جهادی، برای کمک و مشاوره زندانیان می‌روم.»

فعالیت ۶ کارگروه در گروه جهادی

گروهی که رضایی در مشهد عهده‌دار آن است بر مبنای طرحی کشوری شکل گرفته است که یک گروه جهادی وارد زندان شود و در حوزه‌های تخصصی مختلف خدمات ارائه بدهد.

این گروه متشکل از طلبه‌ها و افرادی است که تحصیلات دانشگاهی دارند و به صورت مکمل هم کار می‌کنند. «کارگروه روان‌شناسی، فرهنگی، پزشکی، اقتصاد و اشتغال، مددکاری و قضایی داریم که هرکدام از این‌ها یک مسئول و زیرمجموعه‌هایی دارد. هم‌اکنون ۶۲ نفر در این گروه مشغول به کار هستند که ۴۰ نفر از آن‌ها به داخل زندان رفت‌وآمد می‌کنند و مابقی سایر امور را انجام می‌دهند.»

محرومیت در «بند»

«مطاف عشق» نام گروه آن‌ها به معنای محل طواف است. هدف آن‌ها توانمندسازی بانوان آسیب‌دیده است که رضایی اعتقاد دارد، شاید محروم‌ترین افراد، کسانی باشند که در بند هستند، زیرا به جایی یا چیزی دسترسی ندارند.

«موردی داشتیم که یکی از زندانیان با ما مشکلات زندگی‌اش را در میان گذاشت و گفت که دختر شانزده‌ساله او در خانه و با ناپدری‌اش زندگی می‌کند. وقتی به خانه‌شان رفتیم، متوجه شدیم که دایی و ناپدری این دختر اعتیاد دارند و متأسفانه به گفته همسایه‌ها، گاهی این دختر را مورد ضرب و شتم قرار می‌گرفتند. بچه کوچک دیگری نیز که گویا بچه یک خریدار موادمخدر بود در این خانه بود.

از اورژانس اجتماعی ۱۲۳ و نیروی‌‎انتظامی نیز کمک خواستیم و توانستیم آن دختر و بچه کوچک را نجات دهیم که این اقدام به همت کارگروه مددکاری اتفاق افتاد. خانم دیگری که باردار و زندانی بود، متوجه شدیم ۹ بچه کوچک‌تر از ۱۳ سال در خانه دارد. وضعیت این خانواده طوری بود که در فقر مطلق زندگی می‌کردند. خوشبختانه با کمک خیران برای آن‌ها ارزاق تهیه کردیم.»

اشتغال‌زایی برای زنان بی‌سرپرست

کارگروه اقتصادی این گروه سعی می‌کند برای زنان پس از آزادی از زندان، کاری فراهم کند تا دوباره جرمی مرتکب نشوند. برای نمونه، به دست زنان بی‌سرپرست لباس‌هایی دوخته شده است و قرار است با برپایی غرفه در باغ خاتون به فروش برسد.

علاوه بر این، آن‌ها می‌خواهند تولیدی راه بیندازند تا زندانیانی که آزاد می‌شوند، در آنجا مشغول به کار شوند. «ضمن اینکه ما در سایر کارگروه‌ها با مددجویان صحبت می‌کنیم و تغییر رفتار را در آن‌ها می‌بینیم. این تغییرات حتی اگر مقطعی باشد، در حال انجام است، اما لازم است که مسئولان در بیرون از زندان به ما بیشتر کمک کنند تا زمینه برای ارتکاب دوباره جرم فراهم نشود.»

صبوری، اولین شرط فعالیت در این گروه

خصوصیت اصلی بانوانی که برای کمک‌رسانی به زندانیان دور هم جمع می‌شوند صبوری است. آن‌ها باید روحیه‌ای قوی داشته باشند، زیرا هرروز و هر لحظه درگیر جزئیات پرونده‌هایی هستند که حتی شنیدن آن خوشایند نیست، چه برسد به پیگیری و مشاهده وضعیت آن خانواده.

«به یاد دارم که نیمه‌شب، دختری یازده‌ساله از روستا‌های اطراف خواف با من تماس گرفته بود و از پدر و مادرش گله‌مند بود که او را عروس کرده و مانع تحصیل او شده بودند. با وجود تعصباتی که درباره طلاق در خانواده‌های سنتی و قدیمی وجود داشت، صحبت با پدر و مادر این دختر و راضی کردن آن‌ها برای طلاق کار سختی بود، اما سرانجام راضی شدند و برای اولین‌بار از جدایی یک نفر خوشحال شدم، زیرا آن زندگی آینده‌ای نداشت. پس از جدایی، این دختر دوباره شروع به تحصیل کرد و راضی بود.»

روح قوی جسم ضعیف را به دنبال خودش می‌کشد

علاوه بر این، گاهی به عنوان مبلغ به سفر هم می‌رود و سختی‌های زیادی را متحمل می‌شود. او تا به حال به عراق، خواف، گلبهار و روستا‌های مختلف زیادی در مناطق محروم برای تبلیغ دین و مشاوره رفته است.

«بیشترین زمانی که تا به حال از خانواده‌ام دور بوده‌ام ۱۶ روز در سفر به عراق بود که برای تبلیغ رفته بودیم. از یک طرف، بار کمی با خود می‌بردیم که بتوانیم پیاده راه برویم و از طرف دیگر، من آسم داشتم و نمی‌توانستم خیلی بار حمل کنم. هوا هم خیلی سرد بود و در برابر سرما مقاومت کمی دارم.

جمعیت خیلی زیاد بود. آب پیدا نمی‌شد. به یاد دارم در موکب‌ها آن‌قدر جمعیت بود که نمی‌توانستیم موقع خواب از این پهلو به آن پهلو شویم. در این شرایط، بیمار شدم و فکر می‌کردم دیگر نمی‌توانم گروه را همراهی کنم، اما بعد از چند روز رسیدگی در شرایط مناسب، حالم بهتر شد.

از آن سفر که برگشتیم، همه‌جا یخ‌بندان بود. وقتی به مشهد رسیدیم و می‌خواستم از اتوبوس پیاده شوم، پله آن یخ زده بود و به‌شدت زمین خوردم. آنجا کمرم آسیب دید و هنوز هم رگه‌هایی از آن آسیب با من هست.»

رضایی با وجود همه این سختی‌ها، باز حاضر می‌شود که به چنین سفر‌هایی برود، زیرا از نظر او کاری که برای خدا انجام می‌شود سختی‌هایش هم شیرین است. «شهید مطهری گفته است اگر روح قوی باشد، جسم ضعیف را به دنبال خود می‌کشد. من هم آرزو دارم روزی که عمرم تمام می‌شود با استراحت از دنیا نروم، بلکه شهید شوم.»

این را که ذهن رضایی و سایر اعضای این گروه پیوسته در گیر و دار دغدغه‌های زندانیان و خانواده‌هایشان است نمی‌شود کتمان کرد. او معتقد است انسان نمی‌تواند با وجود اینکه می‌داند خانواده دیگری گرسنه است، راحت غذا بخورد یا اگر از درد هم‌نوع خود باخبر است، امکان ندارد که بتواند راحت به خواب برود. «اما من این موضوع را نعمتی برای خودم محسوب می‌کنم. البته از خدا می‌خواهم نه به آن شدت به من فراموشی بدهد که یادم برود به دیگران چه می‌گذرد و نه آن‌قدر من را درگیر این مسائل کند که از راه درست بازبمانم.»

دعای خیر بعد از خوشحالی محرومان

او بار‌ها برکت و دعای خیر افرادی را که به آن‌ها خیر رسانده است در زندگی به چشم می‌بیند مانند همان مرتبه‌ای که نیمه‌شب برق خانه‌شان اتصالی می‌کند، رضایی بیدار می‌شود و می‌توانند طی چند دقیقه خودشان را نجات بدهند.

«من ۳ پسر دارم که آن زمان یکی از آن‌ها کوچک بود و دیگری را باردار بودم. وقتی خانه را تخلیه کردیم، دیدم فقط شعله‌های آتش در حال زبانه کشیدن است. خانه و وسایلمان از بین رفت، اما خودمان حتی یک خراش برنداشتیم. آتش‌نشانان می‌گفتند تا به حال موردی نداشته‌اند که از چنین اتفاقی جان سالم به در ببرند. من به دعای محرومان زمانی که خوشحال می‌شوند اعتقاد دارم.»

به گفته رضایی، زمانی که آن‌ها در زندان مدتی با مددجویی صحبت می‌کنند و تغییر رفتار، تفکر و نیز اعتقادات را در او می‌بینند، شادی‌ای در دل آن‌ها جوانه می‌زند که از زمین تا آسمان با شادی‌های مقطعی تفاوت دارد. حال خوبشان مستدام!

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.