به گزارش شهرآرانیوز، به دست آوردن اولینها همیشه از اهمیت بالایی برخوردار است به ویژه اینکه این نخستینها به تاریخ بپیوندند. اسم فاطمه توانایی به عنوان نخستین پرستار زن ایرانی نیز از همین قسم است که قطعا در زمانی که جامعه، شغل پرستاری را برای زنان کم ارزش میدانست و بیمارستانها به شکل فعلی نبودند و درمان بیماران با محدودیتهای زیادی روبرو بود انتخاب چنین شغلی برای دختری جوان تصمیم بزرگی است و توانایی بالایی میخواهد.
در سال ۱۳۱۰ در چنین فضایی که مخالفتهای زیادی برای ورود زنان به رشته پرستاری وجود داشت، دختری جوان و باذوق پا پیش گذاشت و در آموزشگاه پرستاری شهر رشت ثبتنام کرد به نام فاطمه توانایی.
حسی که فاطمه توانایی در دل خود داشت در روزهایی که اولین مدارس پرستاری در کشور شروع به کار کردند، انگیزه او شد تا در این راه قدم بگذارد، حسی مثل عاشق شدن، حسی که هرچند همه مانع شوند، باز هم اصرار داشته باشید انجامش بدهید و به آن برسید.
او که ۴۰ سال از زندگی خود را دایماً به شغل پرستاری پرداخته در تنها مصاحبهای که از وی وجود دارد میگوید: «من عاشق این حرفه هستم و فقط بهخاطر علاقه به پرستاری بود که این کار را دنبال کردم نه به سبب احتیاج.»
توانایی در همان مصاحبه که در دههی پنجاه در شمارهی ۸۴۶ مجلهی «اطلاعات بانوان» منتشر شده است، در خصوص اینکه چطور وارد حرفه پرستاری شده است میگوید: در همسایگی ما یک خانم اروپایی زندگی میکرد و، چون علاقهی مرا به ادامهی تحصیل و عشق مرا به حرفهی پرستاری دید، مرا نزد خانم نیکلسن راهنمایی کرد.
خانم نیکلسن با من مدتی صحبت کرد و از مشکلات کار پرستاری از قبیل بیخوابیهای شبانه، تحمل نداشتن بیماران و همچنین نظافت کردن مریضها و لزوم فداکاری و ازخودگذشتگی پرستار حرفها زد.
او گفت که یک پرستار باید تفریح و معاشرت خود را فراموش کند و موقع انجام وظیفه هرگز به خانوادهی خود نیندیشد حتی اگر برای آنها حادثهی ناگواری روی بدهد.
پرستار باید مهربان، صبور و متحمل باشد و بداند که او متعلق به خودش نیست بلکه به بیماران تعلق دارد. آنگاه خانم نیکلسن دو هفته به من فرصت داد که خوب دربارهی آنچه که گفته بود فکر کنم و اگر تصمیم خود را گرفتم برای نامنویسی نزد او بروم و دو هفته بعد من در دفتر او نشسته بودم که نام مرا جزء شاگردان ثبت کند.
توانایی ادامه میدهد: «البته این تصمیم را به آسانی هم نتوانستم بگیرم. در آن زمان حرفهی پرستاری یک شغل حقیر و پایین شمرده میشد و خیلی کم بودند کسانی که به آن روی میآوردند.
قبل از من فقط دو سه نفر دختر مسیحی در آموزشگاه خانم نیکلسن نامنویسی کرده بودند که آنها نیز وسط کار از ادامهی آن منصرف شده بودند. تنها کسی که با نظر من موافق بود مادرم بود.
اما او هم بهخاطر حرفهای مردم و اینکه پرستار را با نظر تحقیر نگاه میکردند، ناراحت بود و در اعلام موافقت خود تردید داشت؛ ولی من به او اطمینان دادم که این موانع هیچیک در تصمیم من اثری نخواهد داشت؛ و بهخاطر حرف مردم از موقعیتی که برای من پیش آمده است دست نخواهم کشید.»
فاطمه توانایی در راهی پا گذاشت که کسی تا آن زمان به آن ورود نکرده بود و بالأخره در سال ۱۳۱۴ به عنوان اولین پرستار زن از این مدرسه فارغالتحصیل شد. او با وجود همه سختیها، اول در بیمارستان دکتر فریم آمریکایی و سپس در بیمارستان پورسینا مشغول به کار شد.
فاطمه توانایی در بخش دیگری از گفتگویش با اطلاعات بانوان به نگاه تحقیرآمیز جامعه حتی خانواده خود به شغل پرستاری اشاره میکند و ادامه میدهد: البته همه قبول داشتند که پرستاری یک نوع نیکوکاری و کار خیر است و ثواب دارد، اما هیچکس حاضر نبود فرزند خودش را برای تحصیل در این رشته بفرستد.
حتی عمهی من میگفت این شغل مناسب خانوادهی ما نیست و بهتر است دنبال آن نروی. در یک مجلسی که چند سال بعد از آن، او را دعوت کردم، به دلیل آنکه چند نفر از پرستارهای همکار من نیز دعوت داشتند، حضور نیافت و گفت: شأن من نیست که با پرستارها در یک مجلس بنشینم!
در بالای این تصویر عکس فاطمه توانایی، در سمت راست، نشان آموزشگاه پرستاری رشت که مربوط به سال۱۹۳۷ میلادی (۱۳۱۶ شمسی) و سمت چپ هم یکی از نسخههای بیمارستان آمریکایی مسیحی رشت با تاریخ آوریل ۱۹۵۱میلادی (فروردین ۱۳۳۰شمسی) دیده میشود.
خانم توانایی در بخش دیگری که نشان میدهد بعد از دوران بازنشستگی این گفتگو انجام شده است میگوید: «شما نمیدانید من در دوران چهلسالهی خدمت پرستاری خودم چه مشکلات و ناراحتیهایی داشتم.
خوشبختانه امروزه با وسایل جدید و داروهای مؤثر، کار پرستاری کمی سبکتر شده است، اما در آنزمانها که هنوز پنیسیلین کشف نشده بود و مرگ و میر در میان بیماران زیادتر از حالا بود و یا وسایل جراحی بهخوبی و مجهزی حال نبود، دردسر داشتیم.
در واقع اگر عشق و علاقهی من به حرفهی پرستاری نبود هرگز نمیتوانستم آن را با آنهمه مشکلات و دشواریها، ادامه بدهم. من بهراحتی میتوانستم تحصیلات خود را دنبال کنم و طبیب بشوم. ولی این کار را نکردم، چون میدیدم که در کار پرستاری خدمت مؤثرتری میتوانم به بیماران بکنم.
در نظر بیاورید که وقتی یک لیوان آب به دست بیماری بدهید و او از شما تشکر میکند، چه لذتی به شما دست میدهد. این را باید بگویم که گاه بین پرستار و بیمار علاقه و دلبستگی خاصی ایجاد میشود که بریدن آن ناگوار است و برای من بسیار اتفاق افتاده که به کودکانی که از آنها پرستاری کردهام علاقهمند شدهام و وقتی از بیمارستان مرخص شدهاند دچار ناراحتی گردیدهام.»
این مجاهدتهای فاطمه توانایی نخستین بانوی پرستار ایرانی که اهل رشت است آغاز یک اتفاق بزرگ و تحولی در عرصه پزشکی و درمان در ایران بود. تلاشهای چنین افرادی امروز زمینه پیشرفت هرچه بیشتر این رشته را در ایران فراهم آورده است.
تدریس پرستاری که روزگاری از یک آموزشگاه کوچک آغاز شد، امروز از رشتههای مهم دانشگاهی در مقاطع کارشناسی تا دکتراست. امروزه دختران این مرز و بوم برای انتخاب این رشته نهتنها با امری نابهنجار روبهرو نیستند، با تحسین و مدحهای اخلاقی در زمینه کمک به همنوع و بیماران تحسین و تمجید میشوند.
براساس نوشته زنده یاد دکتر سید حسن تائب در کتاب بیمارستانهای رشت، اولین بیمارستان رشت بیمارستانی بود که مسیونرها و مبلغان مذهبی آمریکایی آنرا به سال ۱۲۹۴ خورشیدی در محله چهل تن خمیران در خیابانی موسوم به چراغ برق (هفده شهریور فعلی) در یک ملک استیجاری که مالکش یکی از خوانین دوره قاجار شفت به نام علی خان شجاع نظام بود راه اندازی کرده بودند.
این بیمارستان آمریکایی مسیحی تا آذر ماه سال۴۲ فعالیت داشت، تا اینکه در این سال تعطیل و تجهیزات آن به بیمارستان پورسینا (تاسیس ۱۳۰۳) منتقل شد.
امروزه جایگاهش مرکز درمانی امیرالمومنین علیه السلام شده است. ریاست آن بر عهده دکتر ج. د. فریم آمریکایی بود که عاقبت در سال ۱۳۲۰ خورشیدی درگذشت و در گورستان ارمنی بولاغ رشت مدفون شد. این بیمارستان در کنار خود یک آموزشگاه پرستاری هم داشت که در سال ۱۳۱۰ خورشیدی تاسیس شده بود.