صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

ناامنی، افسردگی و دوری از  اجتماع، گوشه‌ای از عواقب طلاق برای فرزندان

  • کد خبر: ۱۹۵۹۹۳
  • ۰۱ آذر ۱۴۰۲ - ۱۲:۱۷
یک کارشناس ارشد خانواده از  آثار و عواقب طلاق بر فرزندان می‌گوید.

به گزارش شهرآرانیوز مشکلات اقتصادی، بیماری‌های جسمی و روحی والدین، به هم خوردن نظم و روال عادی زندگی، تعارض و  اختلافات میان والدین و... همگی مسائلی هستند که در صورت وجود در یک خانواده، امنیت روانی فرزندان را  به مخاطره می‌اندازند. دراین میان، مشاجرات و  مجادلات و  در نهایت جدایی و  طلاق والدین مهم‌ترین مسئله‌ای است که  بیشترین تأثیر را  بر روان کودکان گذاشته است و  گاه منجر به  مسائلی می‌شود که  اثرات آن تا سال‌ها و  چه بسا تا  انتهای عمر با  آن‌ها خواهد بود.

به همین دلیل به دنبال کارشناسی رفتیم که  به سبب ارتباط با  زوج‌های متعدد و  تجارب به دست آمده از جلسات زوج درمانی، به نگاهی جزئی و  دقیق در  مسائل مربوط و طلاق رسیده باشد. حسین پیرنیا، کارشناس ارشد مشاوره خانواده برای ما از  طلاق گفت؛ اینکه آیا می‌شود با  صدور رأیی قطعی، طلاق را  در  هر شکلی مذموم دانست و  ادامه زندگی در هر وضعی را ستود؟ در این  میان سرنوشت فرزندان چه  خواهد شد؟ قربانی شدن در میانه صحنه نزاع دائمی یا  زندگی با یک والد و  پذیرفتن برچسب فرزند طلاق، کدام یک می‌تواند تضمین کننده آرامش بیشتری برایشان باشد؟

«چنانچه زن و  مردی به نقطه انتهایی زندگی رسیده باشند و  تصمیمشان را  مبنی بر پایان رابطه بگیرند، واکنش‌های هیجانی آن‌ها به این امر، تعیین کننده نوع نگاه فرزندان و  اثراتی است که  این جدایی بر روح و روان آن‌ها خواهد گذاشت. به  همه زوج‌ها توصیه می‌شود در صورت بروز اولین اختلافات و  تعارضات به مشاوره مراجعه کنند و  زندگی شان را  تحت درمان قرار دهند، اما به هرحال این احتمال وجود دارد که حتی با  جلسات درمانی متعدد در نهایت تجویز مشاور تمام کردن زندگی باشد. چه بسا که  جدایی و  زندگی کودک با  تک والد و  دورشدن او  از  فضایی که  مملو از  تنش و آسیب است، برای او  بهتر از  زندگی سراسر خشم و خشونت باشد.

البته تشخیص درمان پذیری یک خانواده یا  نبود آن درپی جلسات تخصصی متعدد و  درنهایت با  نظر چندین مشاور و  کارشناس تعیین خواهد شد. به هرحال توجه به موقعیت فرزندان و  درنظر گرفتن آن‌ها باید اولویت رفتاری والدین حتی در  مسیر جدایی باشد. کودکان از  ابتدایی‌ترین روز‌های حیات، هویتشان را  در خانواده‌ای یافته اند که  حالا در  آستانه فروپاشی  است و  باید به  آن‌ها حق داد که  در  این اتفاق بزرگ سردرگم شوند و  جایگاهشان را  در  این میان گم کنند.

اولین مسئله‌ای که  باید در نظر گرفت، این است که زندگی زیر سایه امنیت روانی حق همه فرزندان است و هرگونه خدشه به  این امنیت می‌تواند آینده و  سرنوشت آن‌ها را  دستخوش تغییر کند. هر خشونتی که در کشاکش جدایی و  طلاق از   جانب پدر یا  مادر به  کودک وارد شود، این امنیت را  تهدید می‌کند. سن فرزند و  قدرت درک موقعیت، اصلی‌ترین عاملی است که  بر اساس آن والدین باید رفتار‌های خود را مدیریت کنند.

اثر جدایی والدین بر کودکان کمتر از ۳ سال

کودکان از  همان ابتدا همه چیز را درک می‌کنند و حوادث تلخ پیرامونشان، آن‌ها را  ناراحت می‌کند. شاید کودک سه ساله دعوای پدرومادرش را  در  دوسالگی به یاد بیاورد، اما با گذشت زمان آن‌ها را فراموش می‌کند. باز  هم این به این معنی نیست که  نوزادان و  کودکان نوپا تحت تأثیر طلاق والدین قرار نمی‌گیرند.

وقتی ناگهان کودک نبود یکی از  والدین را  احساس می‌کند، بی قرارتر و عصبی‌تر می‌شود، احساس ناامنی می‌کند و  وابسته‌تر می‌شود. در نتیجه رشد کودک مختل می‌شود و  به نقطه عطف قبلی پسرفت می‌کند مثلا کودکی دوساله  که یک سال است پستانک استفاده نکرده است، دوباره به آن تمایل پیدا می‌کند. آغوش بیشتر و  انتقال حس امنیت در  این سن بسیار مهم است. اگر کودک قبل از  طلاق روال و  روزمره خاصی داشت، باید به تداوم هرچه بیشتر و  بهتر آن کمک کرد و  والدین حتی پس از  جدایی باید درباره آن صحبت کنند و  به  توافق برسند.

۳ تا ۵ سالگی، سن احساس گناه

در این سن کودکان درک بیشتری از محیط دارند، زیاد سؤال می‌پرسند و  متوجه تفاوت‌ها می‌شوند. نمی‌دانند طلاق چیست، اما به شدت به  امنیت و  ثبات حضور والدینشان متکی هستند و  به  تجربیات و احساسات ناشناخته واکنش نشان می‌دهند. کودکان زیر سن دبستان با دعوای والدین احساس گناه و  فکر می‌کنند همه چیز تقصیر آن هاست و  همین احساس گناه مشکلات زیادی مانند مشکلات خواب را برایشان به دنبال دارد. برای کاهش تأثیرات منفی در این سن تا جایی که ممکن است نباید در حضور فرزندان دعوا کرد، به ویژه دعوا‌های پرسروصدا و  حاوی الفاظ نادرست.

۶ تا ۱۲ سالگی، سخت‌ترین رویارویی با طلاق

مسلما سخت‌ترین مواجهه با طلاق والدین، برای کودکان شش تا دوازده ساله است. آن‌ها در این سن به اندازه کافی بزرگ هستند و همه چیز را به خاطر می‌آورند. احساسات آن‌ها پیچیده‌تر شده و ممکن است گزاره‌هایی این چنینی به ذهنشان برسد:

«اگه من رو دوست دارید، چرا نمی‌تونید باهم بمونید؟ مگه من چی کار کردم؟ شاید، چون کار‌هایی که خواستید رو انجام ندادم، دارید این کار رو می‌کنید! قول می‌دم بچه خوبی بشم! شاید دیگه من رو دوست ندارن و برای همین از هم جدا می‌شن!»

آن‌ها خودشان را دلیل اصلی جدایی شما می‌دانند و این احساسات می‌تواند به افسردگی کوتاه مدت یا بلندمدت منجر شود. اثرات آنچه در این سال‌ها اتفاق می‌افتد، می‌تواند بر سلامت عاطفی آینده آن‌ها تأثیر بگذارد. ممکن است گوشه گیر، منزوی و مضطرب شوند.

قطعا کودکانی که شاهد جدایی و ازهم پاشیدن رابطه پدرومادرشان هستند، بیشتر مستعد افسردگی هستند. کودکان با طلاق والدین با افت شدید تحصیلی روبه رو می‌شوند، عزت نفس کمتری دارند و در برقراری ارتباط با دیگران دچار مشکل می‌شوند، در ارتباط با هم سالان خود پرخاشگری از خود نشان می‌دهند و مشکلات رفتاری فراوانی خواهند داشت که همه این‌ها از علائم افسردگی در کودکان است.

جزئیات طلاق یا جدایی باید پشت در‌های بسته یا با کمک یک میانجی یا مشاور طلاق بررسی شود و کودک از مجادلات دور نگه داشته شود. بهترین حالت این است که والدین هر دو به عنوان حامیان بامحبت، فعالانه در زندگی او حضور داشته باشند؛ اما اگر موقعیت به شکلی است که‌ می‌توان نام خشونت خانگی بر آن گذاشت، بهترین چیز برای فرزندان ممکن است غیبت یکی از والدین باشد.

نوجوانی و نقش نامناسب میانجیگری

وقتی فرزندان دوران نوجوانی را سپری می‌کنند، درک عمیقی از آنچه در خانه در حال وقوع است دارند. به ویژه وقتی آشفتگی زندگی و خانه را دربربگیرد، حتی آن‌ها نقش میانجی را بازی و سعی می‌کنند اختلاف والدینشان را حل وفصل کنند. آن‌ها درباره طلاق والدین احساس گناه نمی‌کنند، اما به نظرشان باهم بودن به هر قیمتی بهترین راه است. نوجوانان خودمحورند و برخلاف دوران ابتدایی، زندگی آن‌ها بیشتر در خارج از خانه است. شاید آن‌ها نگران این باشند که طلاق والدین زندگی اجتماعی آن‌ها را تحت تأثیر قرار دهد و وجهه آن‌ها در میان دوستانشان خدشه دار شود.

در این سن، باید درباره افکار و احساسات نوجوان با او صحبت شود و باید بیشتر شنونده بود تا گوینده. حفظ رابطه دوستانه میان والدین و نوجوان، صرف نظر از اینکه چه اختلافات و مشکلاتی میان زن و شوهر است، از مهم‌ترین مسائلی است که باید به آن توجه کرد. درددل کردن دوطرف با فرزند نوجوان و او را در جریان دعوا و اختلافات گذاشتن، باعث ایجاد تصویری بد از والدین در ذهن او خواهد شد که ترمیم آسیب‌های روانی نشئت گرفته از این امر، بعد‌ها با سختی فراوانی همراه خواهد بود.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.