علیرضا سپهوند | شهرآرانیوز؛ کنسرت نمایش «کلنل» اثری موزیکال است که با روایت روان و پرداخت درست، نغمات عارف را به اسطورگی کلنل محمدتقی خان پسیان گره میزند. این اثر به کارگردانی امیر بشیری، هنرمند مشهدی، روایتی از زندگی و زمانه محمدتقی خان پسیان است که عاشقانهای گم شده در تاریخ معاصر ایران را روی صحنه به نمایش میگذارد.
کلنل محمدتقی خان پسیان از نظامیان اواخر دوره قاجار، فردی با احساسات قوی ملی گرایانه بود که از ابتدای تشکیل ژاندارمری ایران تا ۹ سال بعد در این نهاد خدمت کرد. او در سال ۱۳۰۰ پس از شورش علیه دولت مرکزی به نخست وزیری احمد قوام السلطنه، در جریان درگیری با عشایر کرد در قوچان جان خود را در راه وطن نهاد. پسیان در سال ۱۲۹۹ قدم به مشهد گذاشت، اما متوجه شد که قدرت ژاندارمری در حال نابودی است و بین قوام السلطنه و مدیر بلژیکی خزانه خراسان، مُسیو دوبوا، کشمکش مالی مداوم و تلخی در جریان است، به نحوی که نیروهای ژاندارمری مشهد ماهها بود که حقوق نگرفته بودند.
پسیان به حمایت از دوبوا، قوام السلطنه را مقصر بحران اقتصادی در خراسان دانست و علنا او را به اختلاس وجوه دولتی متهم کرد. شرایط حساس مشهد در دل بحرانی ملی قرار داشت که با وقوع کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ به دست سیدضیاءالدین طباطبایی و رضاخان به نقطه اوج خود رسید. در نهایت تلاشهای قوام السلطنه و تحریک اشرار و دشمنان در نبردی نابرابر به مرگ کلنل محمد تقی خان پسیان، یک ایرانی وطن پرست و آزاده، انجامید تا از آن پس رضا خان در سالهای آتی برای به دست گرفتن قدرت تام ایران زمین خود را بی رقیب بداند.
کنسرت نمایش «کلنل» از منظر زیبایی شناسی و اسطوره شناسی قابل بحث است. با اینکه معمولا اسطورهها را کهن میپنداریم، در دوران معاصر نیز اسطوره کم نداریم و بحق میتوان پسیان را اسطورهای شایسته قلمداد کرد. درهم آمیختگی روایت در آنچه که در کلنل میتوان آن را تراژدی نامید، دلیلی است بر مرگ قهرمان در پایان داستان و بسط و گسترش مفاهیمی که فردی را به عنوان اسطوره برای بیننده پذیرفتنی میکند، تا جایی که در میانه داستان با غم او غمناک و با اشک او گریان میشود.
شوپنهاور تراژدی را یک شوربختی بزرگ میپندارد و به راستی شوربختی را میتوان در دوران کلنل، در دوران سیاه ایران دید؛ تنهایی و بی همراهی انسانهایی که برای عدالت، شرف و مردم میجنگند و همیشه در اقلیت هستند؛ همچنان که کلنل با صلابت دست آخر با دسیسه قوام فاسد از پا درمی آید.
«کلنل» تقابل و تلفیقی از درام و موسیقی است که این فرم تماما معطوف به اثرگذاری و بیان حال بیوپیک حماسه یک سلحشور و وطن پرست است که تا پای جان در راه آرمانهای میهنش ایستادگی میکند. نمود شخصیت کاریزماتیک کلنل پسیان در این نمایش با تناسب موسیقی نوشته شده برای آن و تصانیف برجسته موسیقی عارف قزوینی، از همان دقایق آغازین، بیننده را با خود همراه میسازد. «از خون جوانان وطن لاله دمیده»، از شناخته شدهترین تصانیف تاریخ موسیقی، اثر عارف قزوینی، در دستگاه دشتی است.
اجرای این تصنیف در نمایش «کلنل»، با تنظیم و ارکستراسیون جدید، به دلیل سازگاری با داستان، تأثیرگذاری میزان به میزان و دیالوگ به دیالوگ «کلنل» را دوچندان کرده بود. در این بین، اجرای شاخص محمد معتمدی، خواننده پرآوازه و توانمند موسیقی ایرانی که اتفاقا برای اولین بار توأم با خوانندگی، نقش آفرینی شخصیت عارف قزوینی را عهده دار شده بود، درک فضای داستان و هم ذات پنداری با این شخصیت برجسته تاریخ موسیقی را دوچندان کرده بود. آنچه بیش از همه موجب تعلق خاطر بیننده «کلنل» در ارتباط با بخش موسیقایی اش میشود، توسعه تماتیک و «بسط و گسترش» در نمایش برای ایجاد تنوع به ایده خاص داستان آن است.
در این فرایند، ایدههای مرکزی خاص در زمینههای مختلف به صورت تغییریافته تکرار میشوند تا ذهن شنونده آگاهانه یا ناخودآگاه، تجسمهای مختلف این ایدهها را مقایسه کند. نمایش «کلنل» دارای یک راوی اسطوره میهن پرست، سربلند و دلیر است، اما به این دلیل که پسیان نیز در نهایت با دسیسههای دیگران نتوانست به تحولات اجتماعی خود تداوم بخشد، غمی را در روایت موسیقایی اثر احساس میکنیم که این غم غمی از سر استیصال نیست، بلکه غمی است با شکوه و سربلندی که در دل خود حماسه هم دارد. این اثر از این رو بیان حال دلِ کلنل محمدتقی خان پسیان و تماشاگرانی است که پس از یک سده، همچنان با او و برای میهن گریستند.