صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

گفتگو‌ی با بانوی فعال محیط زیست :

دمیدن در ریه‌های زمین

  • کد خبر: ۱۹۹۵۴
  • ۱۵ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۱:۱۱
  • ۱
افسانه وطن پور ازغدی، معلم ۲۷ ساله ساکن محله آزادشهر، است که آن‌قدر دغدغه محیط زیست دارد که برای خدمت‌رسانی به آن، نه تنها دنبال مادیات نیست بلکه از داشته‌هایش برایش خرج می‌کند.
فهیمه شهری
خبرنگار شهر آرا محله
کاور سبز بر تن دارد و دلی آسمانی. نه به تمسخر دیگران اهمیت می‌دهد و نه تحت‌تأثیر رجزخوانی‌ها قرار می‌گیرد. آن‌قدر دل در گروی طبیعت دارد که جور همه آلوده‌کنندگانش را می‌کشد تا مبادا دامن سبزش به زردی گراید. نه پاکبان است و نه باغبان، اما بهترین یاور این دو قشر است. او با افتخار نام «فعال محیط زیست» را بر دوش دارد و در این وادی چنان متعهدانه پا گذاشته که در برهه‌ای از زمان، سلامت خودش را فدای سلامت طبیعت کرده است. افسانه وطن پور ازغدی، معلم ۲۷ ساله ساکن محله آزادشهر، است که آن‌قدر دغدغه محیط زیست دارد که برای خدمت‌رسانی به آن، نه تنها دنبال مادیات نیست بلکه از داشته‌هایش برایش خرج می‌کند. گرچه ۵ سال است که فعالیت‌های محیط زیستی‌اش را به طور رسمی آغاز کرده است، اما این دیدگاه‌های او ریشه در دوران کودکی‌اش دارد. بزرگ شدن در خانواده‌ای کشاورز، او را از ابتدا دوستدار طبیعت بار آورده است. او به خوبی ارزش خاک و نهالی را که از آن جوانه می‌زند، می‌داند. قدر قطره قطره‌های باران را با جان و دل احساس کرده و دوستی با حیوانات را از کودکی آموخته است. او با چشمش دیده پدربزرگ دامدارش برای بزرگ کردن یک گوسفند چه زحماتی می‌کشد، ارزش دام را می‌داند و بیراه نیست اگر بگوییم با همه حیوانات دوست است. برای همین هم معتقد است وقتی می‌شود از گیاهان تغذیه کرد، چرا باید به این راحتی، هر روز آمار ذبح دام افزایش یابد. او از کودکی مانع ذبح دام می‌شد و به همین دلیل پدرش هیچ وقت او را در موقعیت‌های ذبح نمی‌برده است. کودکی مظلوم بود که ارزش شاخه درخت و میوه‌هایی که از آن رشد می‌کند، می‌دانست و هیچ وقت شاخه‌ای را نشکسته است.
 
خانوده او با گل و گلدان انس دارند و همیشه در خانه‌هایشان سبزی گیاه سایه دارد. وقتی افسانه وطن‌پور در دانشگاه سبزوار رشته مدیریت شهری قبول می‌شود، به دلیل ارتباطی که این رشته با شهرسازی و مدیریت شهر و فضای سبز دارد، به آن علاقه‌مند می‌شود. به ویژه وقتی می‌فهمد شهردار موفق یکی از شهرستان‌ها که تغییرات چشمگیری در شهرش داده، هم رشته او است، انگیزه‌اش بیشتر می‌شود.

پول بهتر است یا طبیعت؟!
در کنار این‌ها، دوران دانشجویی و دیدن دانشجویانی که به محیط‌زیست آسیب می‌رسانند و آلوده‌اش می‌کنند، موجب می‌شود بیش از پیش دغدغه این عرصه را پیدا کند. او تحمل این را ندارد که ببیند پارک، کوه، چمن، آب و ... با زباله‌های مردم آلوده می‌شوند. دانشجویان هم استثنا نیستند؛ متأسفانه آن‌ها هم هنگام تفریح و حضور در طبیعت زباله‌هایشان را رها می‌کنند، خوراکی می‌خورند و ته‌مانده‌های غذا و پلاستیک‌ها را بر زمین می‌اندازند و ... وطن‌پور زمین را دوست دارد و آینده آن برایش مهم است. پس به جای اینکه منتظر باشد دیگری کاری کند و سرنوشت طبیعت را به دست دیگران بسپارد، خودش آستین بالا می‌زند و با افتخار کار جمع کردن زباله‌ها را شروع می‌کند.
 
از همان ابتدا بار‌ها لقب آشغال جمع‌کن را به او می‌دهند، اما وطن‌پور به رسالت خودش و هدفی که در سر دارد به خوبی آگاه است. او می‌داند که خودش، فرزندانش و خانواده‌اش هر قدر ثروت داشته باشند اگر هوایی برای نفس کشیدن و خاک و آبی برای رشد درختان نداشته باشند، هیچ ثروتی به دادشان نمی‌رسد. او آگاه است که زندگی در کنار طبیعت جریان پیدا می‌کند پس کار ندارد دیگران چه می‌کنند، به سهم خودش هر زباله‌ای را در هر جا می‌بیند جمع می‌کند. او می‌خواهد در پاسخ به آیندگان رو سفید باشد و وقتی تاریخ درباره رفتار آدم‌ها با طبیعت و نتایج آن، به قضاوت می‌نشیند، سربلند باشد و با افتخار بگوید زباله‌هایی که دیگران بی‌تفاوت بر زمین ریختند و احساس کردند چقدر با فرهنگ هستند، من جمع کردم تا طبیعت سبز بماند. در این هنگام است که همگان پی خواهند برد فرهنگ واقعی از آن چه کسانی است.

همین نیک‌اندیشی‌ها او را نیک رفتار می‌کند و باعث می‌شود جلوگیری از تخریب طبیعت را با افتخار دنبال کند. انصافا بهای بسیاری هم می‌پردازد؛ نه بهای مالی، او شخصیت و روح و روانش را سپر خود می‌کند. ابتدا که با هم دانشگاهی‌هایش به تفریح می‌رفتند و وطن‌پور زباله‌ها را جمع‌آوری می‌کرد، دوستانش او را مسخره می‌کردند. یک بار که بعد از تاسوعا و عاشورا به پارک سبزوار می‌روند و وطن‌پور انبوه زباله‌های ریخته شده در این سو و آن سو را می‌بیند، مثل همیشه شروع به جمع کردن آن‌ها می‌کند. دوستانش از او فاصله می‌گیرند و از سر خجالت می‌گویند تو با ما نیستی. بعد که کار پاک‌سازی وطن‌پور تمام می‌شود، می‌گویند پیش ما نیا و به ما دست نزن تو آلوده‌ای. اما وطن‌پور که می‌داند رفتارش درست است و روزی، دیگران قدردان او هستند، تحت‌تأثیر این فشار‌ها قرار نمی‌گیرد و باز هم راهش را ادامه می‌دهد.

آشتی دادن کودکان با طبیعت
با پایان یافتن دوره دانشجویی، او به شهرش، مشهد، بازمی‌گردد و به عنوان معلم، تدریس در مقطع ابتدایی را آغاز می‌کند. چه فرصتی هم بهتر از اینکه زین پس می‌تواند به کودکان، دوستی با طبیعت را آموزش دهد. او در کلاس درسش مفاهیم حفاظت از محیط زیست را به اشکال مختلف با کودکان در میان می‌گذارد. در کلاس او یک جارو و خاک‌انداز است و تمام امور مربوط به نظافت کلاس از سوی خود دانش‌آموزان انجام می‌شود طوری که مستخدم مدرسه کاری به نظافت این کلاس ندارد. البته همیشه هم همکارانش اذعان به این دارند که کلاس وطن‌پور از تمام کلاس‌های مدرسه تمیزتر است.
 
بیشتر والدین با این رویکرد او موافق هستند و ارزش کارش را درک می‌کنند، اما اگر گاهی پدر یا مادری مخالف باشد، وطن پور با آن‌ها صحبت می‌کند و از این می‌گوید که در کشور‌های پیشرفته دانش‌آموزان در امور مدرسه و نظافت کلاس مشارکت دارند و چنین کار‌هایی را خودشان انجام می‌دهند. او معتقد است نباید فقط دولت‌ها را با یکدیگر مقایسه کنیم بلکه خود مردم هم باید رفتارشان را با مردم کشور‌های توسعه یافته مقایسه کنند و از کار‌های خوبی که آن‌ها انجام می‌دهند الگو بگیرند. بدین طریق همه والدین با رویکرد‌های این معلم سبز همراه می‌شوند. دانش‌آموزان در کلاس وطن‌پور، به واسطه داشتن معلمی دوستدار طبیعت، نه فقط خواندن و نوشتن بلکه چگونگی کاشت نهال، تفکیک زباله، آبیاری گیاهان، ساخت کاردستی با وسایل دورریختنی و امثال آن را فرا می‌گیرند.
 
ابتدای سال که دانش‌آموزان وارد کلاس او می‌شوند برحسب ب‌ازیگوشی‌های پسرانه، ممکن است در حیاط مدرسه یا در اردوها، گلی را بچینند و شاخه‌ای را بشکنند، اما خیلی زود آموزه‌های معلمشان تأثیرش را می‌گذارد و دیگر نه تنها هیچ‌کدام از این دانش‌آموزان به طبیعت لطمه نمی‌زنند بلکه هر کدامشان سفیری سبز می‌شوند و به دیگر دانش‌آموزان و اعضای خانواده‌شان، حفاظت از محیط زیست را گوشزد می‌کنند. هم‌زمان با کار معلمی، وطن‌پور دوره‌های آتش‌نشانی را نیز می‌گذراند و اکنون به عنوان آتش‌نشان داوطلب فعال است. همچنین در یکی از انجمن‌های فعال محیط زیست استان مشغول فعالیت می‌شود و روز‌هایی که کلاس ندارد در این انجمن حضور پیدا می‌کند. او به تنهایی یا همراه با اعضای انجمن «همیاران محیط زیست و حیوانات» به حاشیه شهر، جاده‌ها و هر مکان آلوده‌ای می‌رود تا آن را پاک‌سازی کند.

رها کردن آب از چنگال زباله‌ها
روزی طی پاک‌سازی اخلمد که همراه انجمن «همیاران محیط زیست و حیوانات» رفته بودند، وطن‌پور می‌بیند آب اخلمد بسیار آلوده شده است، او شرم می‌کند از اینکه یک منطقه توریستی این‌قدر زباله داشته باشد و گردشگران، منطقه توریستی مشهد را پر از پلاستیک و زباله ببینند. دغدغه تمیز کردن آب، او را از سلامت خودش غافل می‌کند. وارد آب آلوده می‌شود و شروع به جمع کردن زباله‌های آن می‌کند. چند ساعت وقت می‌گذارد تا آب را از چنگال پلاستیک‌ها، بطری‌ها و ... آزاد کند. پس از پاک‌سازی آب، نفس راحتی می‌کشد، اما روز بعد متوجه قرمزی و تورم در پوست دستش می‌شود.
 
مدت زیادی نمی‌گذرد که این تورم و قرمزی افزایش می‌یابد و تمام بدنش را می‌گیرد. در مراجعه به پزشک متوجه می‌شود که در اثر رفتن به داخل آب آلوده، اگزمای شدید پوستی گرفته است. مطابق نظر پزشک به دلیل قابلیت انتقال این بیماری، یک ماه کامل در قرنطینه به سر می‌برد. یک اتاق مخصوص او بوده که تمام یک ماه را به تنهایی در آن بوده و اجازه تماس با هیچ کس را نداشته است. حتی غذایش را از زیر در به او می‌دادند. پس از هر بار استفاده او از سرویس بهداشتی و حمام، تمام مکان‌ها ضد عفونی می‌شدند. او در این مدت به لحاظ برنامه غذایی هم محدودیت داشته و فقط می‌توانسته هندوانه، خیار و ماهی بخورد. خارش شدید پوست، تاول‌های بسیار بزرگی که تمام بدنش حتی صورتش و بین انگشتانش را پر کرده بودند، دلواپسی‌ها و نگرانی‌های خانواده و از همه بدتر، تنهایی، روز‌های تلخی را برای او ثبت می‌کنند. در این مدت پدرش که تحمل دیدن بیماری فرزندش را نداشت، مدام ناراحت بود و می‌گفت: «این‌قدر گفتم کار به زباله‌ها نگیر آخرش به این روز افتادی.» همه گمان می‌کردند او پس از بهبودی، دیگر کار جمع‌آوری زباله‌ها را انجام ندهد، اما وطن‌پور پس از بازیافتن سلامتی، دوباره خانواده‌اش را راضی می‌کند تا اجازه دهند راهی را که به آن ایمان دارد ادامه دهد.
 
او با شروع کارش به همه نشان می‌دهد که چقدر سبز بودن طبیعت و دفاع از آن برایش مهم است. البته از این پس دیگر همیشه دستکش، ماسک و مواد ضدعفونی‌کننده همراه دارد و هرجا کار جمع‌آوری زباله را انجام می‌دهد، تمام جوانب بهداشتی را با دقت رعایت می‌کند. حتی پس از بازگشت به منزل، ابتدا تمام لباس‌هایش را در لباس‌شویی می‌ریزد و همه مسائل بهداشت فردی را رعایت می‌کند. او به نوعی سمبل برای اعضای گروه نیز شده است و همه هنگام رعایت مسائل بهداشتی، وطن‌پور را مثال می‌زنند و می‌گویند اگر غفلت کنید مانند او بیماری‌های شدید می‌گیرید. او گرچه بیماری‌اش بهبود پیدا می‌کند، اما از آن زمان تاکنون بدنش واکنش‌های مختلف حساسیتی دارد و با هر مسئله کوچکی، حساسیت، خودش را نشان می‌دهد. با این حال وطن‌پور، همچنان محکم بر سر آرمان‌هایش ایستاده است.
 
 
 
 
رساندن غذا به حیوانات وحشی
این فعال محیط‌زیست، غیر از آب و خاک و هوا، دوستدار حیوانات نیز هست و به‌ویژه در زمستان، کار غذارسانی به آن‌ها را انجام می‌دهد. او در غذارسانی به حیوانات نه فقط سگ‌ها و گربه‌ها و پرندگان بلکه حتی به حیوانات وحشی مانند شغال و گرگ هم توجه دارد و تمام هزینه این کار را به صورت شخصی می‌پردازد. به عقیده او حیوانات، حتی از نوع وحشی آن، دوست داشتنی هستند و این انسان‌هایند که گاهی به وحشتناک‌ترین موجودات زمین تبدیل می‌شوند و به هیچ‌کس رحم نمی‌کنند. به گفته خودش او قادر است با بسیاری از حیوانات ارتباط برقرار کند. همین حیوانات هم عمده تصاویر نقاشی‌های وطن‌پور را تشکیل می‌دهند چراکه در اوقات فراغت، برحسب استعداد ذاتی‌اش، طرح‌های مختلفی از حیوانات و طبیعت را به تصویر می‌کشد.
او اطلاعات مورد نیازش درباره طبیعت و حیوانات را از طریق مطالعه آزاد شخصی به دست می‌آورد. در انجمن هم یک گروه آموزشی تشکیل داده که سرپرستش خودش است و از طریق این گروه، اطلاعات مورد نیاز فعالان محیط‌زیست، نشر پیدا می‌کند. وطن‌پور در فرهنگ‌سراها، مدارس، مهد‌ها و هرجا امکانش باشد، به طور داوطلبانه کودکان و بزرگ‌سالان را با مباحث محیط زیست از جمله تفکیک زباله، نحوه کاشت گیاه و نگهداری از آن، ساخت کاردستی با زباله‌های دورریختنی و ... آشنا می‌کند. سازمان‌هایی مانند بازیافت، جنگل‌بانی، محیط‌زیست و ... که با انجمن همیاران حیوانات و محیط‌زیست آشنا هستند، هر وقت قصد دارند برنامه‌های فرهنگی انجام دهند از اعضای این انجمن استفاده می‌کنند. وطن‌پور به اتفاق دیگر فعالان محیط‌زیست انجمن، بار‌ها به منطقه همت‌آباد رفته است؛ جایی که در آن زمین و آسمان سیاه است و حجم بسیار زیادی زباله وجود دارد که سوداگران این طلای کثیف، بهره‌های مختلفی از آن می‌برند. به عنوان مثال، زباله‌ها را می‌سوزانند و بعد با آهن‌ربا، تیغ و دیگر وسایل فلزی را از آن جدا می‌کنند و به فروش می‌رسانند. زباله‌های همت‌آباد به طرز بسیار آلوده و نگران‌کننده‌ای به وسیله سودجویان تفکیک می‌شوند. وجود زباله‌های عفونی و شیرآبه، نگرانی‌های محیط‌زیستی بسیاری را در این منطقه ایجاد کرده است. وطن‌پور و دیگر اعضای انجمن برای پاک‌سازی این منطقه پیگیری‌های مختلفی انجام می‌دهند تا اینکه در زمان قاضی بخشی محبی، کال سیاسک که یکی از مناطق آلوده همت‌آباد است از بین می‌رود.

سال ۹۶ که قرار بود شمشاد‌ها و تعدادی از درختان پارک لاله را از بین ببرند، او و دوستانش دور درخت‌ها حلقه می‌زنند و مسئولان را از این تصمیم منصرف می‌کنند. آسفالت روستای گوندوک هم به همت آن‌ها انجام شده است. او به اتفاق دیگر همیاران، حدود یک ماه در روستای گوندوک که محیط بسیار آلوده‌ای داشت کار نظافت را انجام می‌دادند. ناگفته نماند که از طرفی این کار در ایام ماه رمضان درحالی‌که روزه بودند انجام شد و از طرفی دیگر به شدت در معرض خطر سالک قرار داشته‌اند چراکه در هر خانه روستای گوندوک حداقل یک نفر بیماری سالک داشت.

پاک‌سازی جاده شاندیز از دیگر کار‌های دسته‌جمعی او است. آن‌ها تاکنون حدود ۲۰ بار کار جمع‌آوری زباله‌های جاده شاندیز را انجام داده‌اند. رهگذران این جاده همیشه قدردان زحمات آن‌ها هستند، اما فقدان سطل زباله و رعایت نکردن مردم موجب می‌شود که چند روز بعد از پاک‌سازی، جاده به کثیفی قبلش شود.

وطن‌پور در این باره می‌گوید: ما در بسیاری جا‌ها از جمله جاده شاندیز با کمبود سطل زباله مواجه هستیم که جای گلایه از مسئولان دارد، اما مردم هم می‌توانند به جای اینکه زباله را رها کنند، آن را در کیف یا ماشینشان بگذارند و وقتی سطل زباله دیدند در آن بیندازند.
 

یاور پاکبانان
تاسوعا و عاشورا و چهل و هشتم هم از ایام‌هایی است که وطن‌پور در آن حضور فعالی دارد و به یاری پاکبانان می‌آید. به عنوان مثال امسال چهل و هشتم در پاک‌سازی جاده ملک‌آباد – باغچه همکاری داشته است. او ۳ سال است که تاسوعا و عاشورا به روستایشان می‌رود و کار جمع‌آوری زباله‌ها را انجام می‌دهد. در محیط بسته روستا این اقدام خیلی سخت‌تر است. سال اول او با حمایت خانواده‌اش، خودش به تنهایی زباله‌های بازمانده از نذورات را جمع می‌کند و سنگینی برخی نگاه‌ها، وطن‌پور را از کارش منصرف نمی‌کند. سال دوم خواهرزاده ۱۰ ساله‌اش همراهش می‌شود و سپس یکی از اهالی روستا هم به جمع آن‌ها می‌پیوند. امسال که سال سوم بود، این تعداد به ۷ نفر می‌رسند که موجب شادمانی وطن‌پور می‌شود. او از اینکه می‌بیند در محیط روستا توانسته است اهالی را به حفظ محیط‌زیست ترغیب کند، احساس رضایت دارد.

استفاده زیاد و غیر ضروری از پلاستیک، مسئله‌ای است که به شدت وطن‌پور را رنج می‌دهد. او در این باره می‌گوید: بسیاری از فعالان و متخصصان محیط زیست، پلاستیک را قاتل خاموش طبیعت می‌دانند چراکه پلاستیک‌ها بازیافت نمی‌شوند و سال‌های متمادی در محیط‌زیست می‌مانند. در این مدت اگر پلاستیک در خاک فرو رود، فرایند رسیدن اکسیژن به ریشه گیاهان را مختل می‌کند و اگر در دریا ریخته شود، اثرات مخربی در تغذیه جانوران آبزی می‌گذارد و سبب مرگ آبزیان و نابودی صخره‌های مرجانی می‌شود، همچنین این ذرات پلاستیکی دوباره به چرخه آب و غذای انسان‌ها باز می‌گردد و به دلیل وجود مواد شیمیایی و سمی در ساختار آن‌ها، خطر ابتلا به انواع سرطان‌ها و بیماری‌های گوارشی در افراد افزایش پیدا می‌کند.

از مهم‌ترین دغدغه‌های این روز‌های وطن‌پور، فیلتر‌های سیگار به‌ویژه در پارک ملت و کوهسنگی است چراکه هر روزه حجم زیادی فیلتر سیگار در این پارک‌ها روی زمین انداخته می‌شود.

او در این باره توضیح می‌دهد: در فیلتر سیگار بین ۲۰۰۰ تا ۴۰۰۰ ماده خطرناک اعم از فلزات سنگین وجود دارد که می‌تواند حیات انسان و حیوان را تهدید کند. این فیلتر‌ها تخریب‌پذیر نیستند و موادی بسیار سمی دارند. از طرفی هر فیلتر سیگار تا شعاع یک و نیم متری خود را آلوده می‌کند و در محیط آلوده شده یا دیگر گیاهی نمی‌تواند رشد کند یا رشدش کند می‌شود. همچنین با انداختن ته سیگار‌ها در جوی‌های آب، دغدغه ورود آن‌ها به فاضلاب و چرخه تصفیه مطرح می‌شود چراکه به طور معمول تصفیه‌خانه‌ها نمی‌توانند مواد آلی سنگین را تصفیه کنند و احتمال ورود این آلاینده‌ها به داخل آب مصرفی مردم مطرح می‌شود. افزون براین، فیلتر‌های سیگار از طریق روان‌آب‌ها و باران به جریان‌های آبی منتقل و سبب مسمومیت و مرگ موجودات آبزی، لاک‌پشت‌ها و ... می‌شوند. همه این‌ها در حالی است که هر روزه افراد سیگاری آگاهانه یا ناآگاهانه ته‌سیگار‌های خود را در خیابان‌ها و پارک‌ها رها می‌کنند و به این خطرات محیط‌زیستی دامن می‌زنند.
این فعال محیط‌زیست با ابراز تأسف از اینکه هرجا چمن و درختی است در آنجا شاهد ته‌سیگار‌های رها شده هستیم، می‌گوید: من و دیگر افراد غیر سیگاری، ریه‌هایمان را احتیاج داریم، تقاضا دارم مسئولان شهری و محیط‌زیست فکری برای فیلتر‌های سیگار بردارند و قوانینی بگذارند که دود کم‌توجهی‌های سیگاری‌ها بر چشم مردم سالم نباشد و سلامت آن‌ها را تهدید نکند.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
Mansorii
۲۱:۲۹ - ۱۴۰۰/۰۴/۰۳
دمش گرم