صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

یک یلدا و این همه خنده | روایتی از یک دورهمی خودمانی دو خانواده به مناسبت شب چله

  • کد خبر: ۲۰۱۲۷۳
  • ۳۰ آذر ۱۴۰۲ - ۱۰:۰۰
قرار می‌شود به یکی از همین خانه‌های روی باز به مناسبت شب یلدا برویم و از سبک میزبانی و مهمان‌نوازی آن‌ها بنویسیم.

فاطمه تکلو | شهرآرانیوز؛  مادربزرگ خدابیامرزم همیشه می‌گفت: «مهمون به درباز نیست به روی بازه!» تا کوچک‌تر بودم خیلی معنی حرفش را نمی‌فهمیدم و همیشه از اینکه باید اسباب‌بازی‌هایم را با بچه‌های فامیل به اشتراک بگذارم شاکی بودم، البته که از یک چیز دیگر هم شاکی بودم، آن هم میهمانی‌های کوتاه در خانه‌های اعیانی بود. من دوست داشتم تا ساعت‌ها لابه‌لای مبل‌ها و تیروتخته‌های شیک بگردم، ولی او چای خورده و نخورده بلند می‌شد. سال‌ها طول کشید تا فهمیدم در و رو با هم چه تفاوتی دارند. حالا نوبت من شده که به دخترم بگویم: «مهمون به درباز نیست به روی بازه!»

قرار می‌شود به یکی از همین خانه‌های روی باز به مناسبت شب یلدا برویم و از سبک میزبانی و مهمان‌نوازی آن‌ها بنویسیم.
در را یکی از بچه‌ها برایم باز می‌کند. مادر خانه به استقبالم می‌آید و دوتا از دختر‌ها با بپر بپر سلامم می‌کنند. انگار نه انگار که این اولین بار است که هم را می‌بینیم؛ تازه توی بغلم هم می‌پرند و حسابی تحویلم می‌گیرند.

از همین دم در، پذیرایی نمایان است. سروصدای پسر‌ها که سرگرم بازی هستند می‌آید. البته که پدر‌ها هم همراه بچه‌ها شده و مشغول بازی هستند. یکی‌شان مشغول بادکنک باد کردن است و یکی دیگر داور فوتبال دستی شده است. آن‌قدر روی زمین اسباب‌بازی زیاد است که من هم هوس بازی می‌کنم، از توپ و تور گرفته تا آجر‌های خانه‌سازی روی زمین پخش است، باید حواسم باشد که پایم روی اسباب‌بازی‌ها نرود.

بدون اینکه قانونی باشد بچه‌ها گروه گروه و مشغول بازی می‌شوند. کوچک‌تر‌ها باهم، دختران نوجوان با هم و این وسط پسر نوجوان خانواده که سن‌وسالی ندارد گاهی با کوچک‌تر‌ها بازی می‌کند، گاهی کمک مادرش می‌رود و گاهی هم خبری از او نیست و دنبال درس و مشق خودش است.

آقایان یا همان پدران خانواده حرفی از اقتصاد و بازار و داروندار نمی‌زنند و گوشی به دست نیستند، خانم‌ها هم حرفی از قیمت طلا و مد و لباس نمی‌زنند. همه مشغول هستند؛ مشغول به یک شادی که این دورهمی آن را خلق کرده است. مشغول به گذراندن یک شب طولانی...

خانواده میزبان

حسین ابراهیمی پدر خانواده است. او ۳۸ سال دارد و طلبه سطح ۴ حوزه است. حاج‌آقا مدرس دانشگاه و فعال فرهنگی هم هست.
نرگس سلمان رودمعجنی، مادر خانواده است. او ۳۴ سال دارد. خانه‌دار است، ولی فعال اجتماعی و فضای مجازی است.
محمدمهدی، پسر بزرگ خانواده، حدود ۱۵ سال دارد و کلاس نهم است.
فاطمه‌یاس ۱۳ سال و کلاس هفتم می‌رود.
محمدهادی ۹ سال دارد و کلاس سوم است.
فاطمه‌یاسمین هفت ساله است و کلاس اول.
فاطمه یاسمن شیرین زبان خانواده سه ساله است.
فندق خانواده هم که حدود ۲ ماهه است؛ محمدحسن نام دارد.

خانواده میهمان

امیردلربا، پدر خانواده است. او ۴۳ سال دارد. باغدار است و مغازه میوه‌فروشی دارد.
اکرم جواهری، مادر خانواده است. او ۴۲ ساله و خانه‌دار است، اما هنرمند است و ترشی‌های خوبی هم آماده می‌کند.
فاطمه‌زهرا، دختر بزرگ این خانواده و کلاس دوازدهم است. او متولد سال ۸۴ است.
نگار کلاس هفتم و متولد سال ۸۹ است.
نرگس متولد سال ۹۴ است و کلاس سوم.
تنها پسر خانواده هم محمدامین است که متولد سال ۹۵ و کلاس اولی است.

+فوت وفن
چه می‌کنند تا هزینه‌های میزبانی بالا نرود؟

قبل از اینکه وارد میهمانی شویم می‌خواهیم یک سوال و دغدغه مشترک را پاسخ دهیم آن هم هزینه و مخارج است شاید شما هم این سوال را داشته باشید که با این خرج و مخارج بالا چطور می‌شود میهمانی داد! آقای ابراهیمی که زیاد اهل مهمان دعوت کردن است در این سال‌ها فوت و فن‌هایی را یاد گرفته است. او می‌گوید:

حواس خانمم به تخفیف‌های فروشگاه‌ها هم هست و از آن‌ها استفاده می‌کند.

با دستورالعمل‌های همسرم خرید می‌کنم. ویژگی میوه‌های خوب را می‌گوید و من براساس آن‌ها انتخاب می‌کنم. مثلا می‌گوید بادمجان باید مشکی باشد یا پیاز خیلی بزرگ یا کوچک نباشد. البته که من با این توضیحات همیشه به فروشنده می‌گویم یک چیزی بده که خانمم از خانه بیرونم نکند!

خیلی حوصله مقایسه کردن و بازار گردی ندارم، ولی خانمم برای خرید کردن چند مغازه می‌رود و مقایسه می‌کند و در نهایت جنسی را می‌خرد که مناسب‌تر است.

خرید‌های ما معمولا کلی و عمده است تا به‌صرفه باشد. از مواد خوراکی بگیرید تا لوازم بهداشتی همه را عمده می‌خرم.

من با لباس طلبگی هم خرید می‌روم. بعضی‌ها گاهی تخفیف هم می‌دهند، ولی بعضی‌ها هم جواب سربالا می‌دهند و مثلا جنسی که دارند و جلوی چشم هم هست، می‌گویند نداریم. من ناراحت نمی‌شوم و با خنده رد می‌کنم. می‌خواهم که تصویر خوبی از روحانیت در ذهن آن‌ها ایجاد کنم.

خانمم به مسائل اقتصادی خیلی توجه دارد. مثلا لباس‌های بچه‌ها را به صورت جینی می‌خرد که هم قیمت مناسب است و هم جنس خوبی دارد. هزینه خرید جینی چیزی حدود خرید پنج لباس تکی و به‌صرفه است.

خانمم لباس‌های بچه‌ها را به‌خصوص لباس‌های نوزادی که کم استفاده می‌شود برای بچه‌های بعدی نگه می‌دارد. البته این‌طور نیست که برای آن‌ها لباس نخریم، ولی تا حد امکان از قبلی‌ها استفاده می‌کند و این کار را بد نمی‌داند و اتفاقا به‌نظر من هم این موضوع باید فرهنگ‌سازی شود.

+مهمانی
چه می‌کنند تا به مهمان خوش بگذرد؟

اینجا ودر این میهمانی اینطور نیست که همه در فضای پذیرایی بنشینند و یک گوشی در دست بگیرند و منتظر میوه و شیرینی باشند، پذیرایی یک بخش کوچک از این میهمانی است و بیشتر میهمانان و میزبان مشغول به یک مراوده خانوادگی هستند، کار می‌کنند تا به همه خوش بگذرد و کمک می‌کنند تا فشار کار‌ها فقط روی دوش میزبان نباشد. می‌گویند و می‌خندند و واقعا خوشحال اند.

  • خانه هم دست خالی نمی‌رویم. مثلا مهمان امشب ما برایمان چند مدل ترشی و چند کیلو انار آورده است.
  • می‌گوییم و می‌خندیم و نمی‌گذاریم مهمان در خودش باشد.
  • در جمع با آقایان نوبتی آواز می‌خوانیم. هرکسی که نخواند جریمه دارد و همان جمع دفعه بعد خانه او می‌روند.
  • فیلم طنز دانلود می‌کنیم تا با مهمانان ببینیم.
  • پانتومیم بازی می‌کنیم.
  • شطرنج و فوتبال‌دستی بازی می‌کنیم.
  • اگر تعدادمان زیاد باشد، اسم‌وفامیل بازی می‌کنیم.
  • لطیفه می‌گوییم.

در جمع‌های زنانه بیشتر درباره اینکه چه هنری داریم و قرار است چه کار‌هایی انجام دهیم صحبت می‌کنیم، ولی میهمانی‌ها و دورهمی‌های ما با هدف حل مشکلات خانوادگی است. یک‌وقت‌هایی فکری، یک‌زمان‌هایی اقتصادی و گاهی هم یدی به هم کمک می‌کنیم. حتی اگر در بازار، کالایی با قیمت مناسب پیدا کرده باشیم درباره آن صحبت می‌کنیم که بقیه هم بروند.

در خانه ما مهمان آزاد است. ما، چون بچه داریم کلا خانه جمع‌وجوری داریم و شکستنی دم دست نداریم، اما در بعضی از خانه‌ها، چون وسایل شکستنی زیاد است میزبان مدام نگران است، البته که ما هم وسیله شکستنی مثل بوفه داریم، اتفاقا یک بار هم توپ بچه یکی از مهمانان به آن خورد و شکست، ولی مشکلی نداشتیم، پیش می‌آید. یا حتی بچه کوچک داشتند و روی فرش خراب‌کاری کرد، ولی، چون خودمان بچه داریم، درک می‌کنیم و به مهمان سخت نمی‌گیریم.

کلا دور هم که جمع می‌شویم کمک‌حال هم هستیم. با هم همه کار‌ها را انجام می‌دهیم تا روی یک نفر فشار نباشد.

چون تعداد بچه‌های ما زیاد است به بچه‌های مهمان خوش می‌گذرد هم‌بازی می‌شوند.

کاری می‌کنیم که مهمان احساس راحتی کند. مثلا در کار‌ها او را مشارکت می‌دهیم. دوست داریم احساس کند در خانه خودش است، البته این مشارکت دادن در حدی است که خودش بخواهد و اذیت نشود.

همه حتی مهمان‌ها کمک می‌کنند تا همه چیز جمع‌وجور شود بعد بروند.

یکی از برنامه‌های ثابت خانه ما این است که هرچه از بشقاب بچه‌های مهمان زیادی بیاید در یک ظرف می‌ریزیم و به مهمان می‌دهیم تا با خودش ببرد. ضمن اینکه هرچه غذا و میوه هم زیاد بیاید، چون فضای یخچال کم است، در ظرف می‌گذاریم و بین مهمانان تقسیم می‌کنیم تا به خانه خودشان ببرند.

+سبک زندگی

بعد از چند ساعت میهمانی در خانه آقای ابراهیمی بد نیست که کمی هم از سبک و سیاق زندگی کردن آن‌ها بنویسیم خانم ابراهیمی می‌گوید:

قوانین خانه آقای ابراهیمی

  • رسیدگی به درس کوچک‌تر‌ها با فاطمه‌یاس است.
  • خرید‌ها و کار‌های فنی با پسر بزرگ خانواده است.
  • محمدهادی مسئول آب گذاشتن روی بخاری برای تعادل هوای خانه، آب گذاشتن داخل یخچال و بردن زباله‌هاست.
  • یکی از قوانین خانه آقای ابراهیمی، قانون هواخوری مامان است. او هرازگاهی همسر خود را بدون بچه‌ها بیرون می‌برد تا دوتایی دوری بزنند و هوایی عوض کنند.
  • حواس خانم ابراهیمی به تاریخ‌های خاص هست. سالگرد ازدواج یکی از آن مهم‌ترین‌هاست.
  • آقای ابراهیمی یک قانونی دارد که بی‌دلیل و بی‌بهانه برای خانم خانه گل بخرد و او را غافل‌گیر کند.
  • سوره حفظ کردن در این خانه جایزه دارد و اگر بچه‌ها براساس برنامه عمل کنند و منظم باشند هم جایزه می‌گیرند.
  • مسئولیت‌ها در این خانه تقسیم شده و بردوش یک نفر نیست. مثلا نگهداری از محمدحسن که نوزاد خانواده است فقط با مادر نیست و همه بچه‌ها در نگهداری از او سهیم هستند به ویژه دختر بزرگ خانه.
  • بچه‌ها باید خودشان گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند، اگر نشد سراغ خواهر و برادر بزرگ‌تر بروند و اگر نشد سراغ پدر و مادر می‌روند.
  • من همه وسایل چوبی مثل تخت، مبل و میز ناهارخوری را فروختم تا بچه‌ها راحت باشند.
  • ما خودمان دوست داشتیم در منطقه توس و حاشیه شهر زندگی کنیم. اتفاقا دنبال این بودیم که سمت روستا‌های نزدیک مشهد برویم، اما یک واقعیت هست که ما اجاره‌نشین‌ها با آن درگیر هستیم، آن هم اجاره ندادن خانه به خانواده‌های پر بچه است.
  • من و شوهرم مهمانی دادن را خیلی دوست داریم و عقیده من این است که هرچه در توان دارم باید برای مهمان بگذارم چه از نظر مالی و چه از نظر رفتاری.
  • مهمانی تجملاتی نمی‌گیریم. من عادت دارم که چند مدل غذا درست کنم و سفره‌ام رنگی باشد، ولی از نظر ریالی این چند مدل غذا با یک مدل غذا چندان تفاوتی ندارد، چون زیاد درست نمی‌کنم. با خودم می‌گویم اگر مهمان یک غذا را دوست نداشت از آن یکی دیگر بخورد.

  • دختر بزرگم یک کپی از خودم است و وقتی مهمان داریم خیلی کمکم می‌کند. کلا در کار‌های خانه کمک‌دستم است، ولی من از بچه‌ها خیلی توقع ندارم. سعی می‌کنم از خواب و استراحت خودم کم کنم. البته کلا کم می‌خوابم و سعی می‌کنم شب‌ها به کار‌های عقب‌مانده بچه‌ها رسیدگی کنم یا کتاب بخوانم.
  • بچه‌های کوچک‌تر هم، چون میهمان‌دوست هستند، ریخت وپاش‌ها را جمع می‌کنند.
  • مراعات میهمانان کم جمعیت را می‌کنم، چون تعداد ما زیاد است آن‌ها را چندبار دعوت می‌کنم، بعد خودمان می‌رویم.
  • قبل از اینکه مهمان بیاید کار‌هایی مثل چیدن میوه، آماده کردن سالاد و ... را انجام می‌دهم تا بیشتر همراه مهمان باشم.
  • برای اینکه فرصت‌های دوتایی را از دست ندهیم با هم کتاب می‌خوانیم یا فیلم می‌بینیم و بعد درباره آن با هم صحبت می‌کنیم.
  • وقتی در خانه ما کاری هست همه با هم آن را انجام می‌دهیم.
  • قطعا میهمانی دادن من را خسته می‌کند، ولی، چون آن را دوست دارم شادم و از مهمان روحیه می‌گیرم.
  • حسین‌آقا خیلی دوست دارد کمک کند، ولی وقت آن را ندارد. صبح می‌رود و شب می‌آید. البته که خرید‌های عمده روی دوش اوست. یک اخلاق خوبی دارد که خسیس نیست و ان‌قلت در خرید کردن ندارد. باب میل خانواده خرید می‌کند.
  • حسین‌آقا حواسش به من هست. بعضی وقت‌ها جلسه یا نمازجماعت که می‌رود من را هم با خودش می‌برد. دوتایی می‌رویم، البته الان این آخری که شیرخوار است هم با خودمان می‌بریم. این‌طور وقت‌ها بچه‌ها تا ما برگردیم همه کار‌های خانه را انجام می‌دهند.
  • وقتی بیرون می‌رویم حسین‌آقا یا برایم خرید می‌کند یا مجبورم می‌کند که برای خودم چیزی بخرم.
  • ما با ظن خوب زندگی می‌کنیم.

+ کارشناسانه

کارشناس: مریم احمدزادگان، مشاور خانواده

  • در خانواده‌های پرجمعیت باید تقسیم‌کار انجام شود و بچه‌ها برای انجام دادن یا ندادن وظایف خود تشویق یا تنبیه شوند. این سیستم هم برای خود بچه‌ها خوب است و هم روی بقیه تأثیر می‌گذارد.
  • پدر و مادر باید وقت‌هایی برای خلوت و رسیدگی به هم داشته باشند، حضور بچه‌ها نباید مانع باشد.
  • در خانواده‌های چند فرزندی به دلیل مشغله اقتصادی پدر، مدیریت خانه بردوش مادر است. این واقعیت را بپذیریم که بار بیشتری در خانه به دوش مادران است و لازم است که پدر خانواده به این موضوع توجه و تفریحات و دل‌خوشی‌هایی برای مادر داشته باشد.
  • درست است که بچه‌های بزرگ‌تر در تربیت بچه‌های کوچک‌تر کمک می‌کنند، ولی اصل کار را به آن‌ها نمی‌شود سپرد.
  • به خانواده‌های پرجمعیت پیشنهاد می‌شود که برنامه‌های تیمی و خانوادگی داشته باشند، مثلا تیمی بازی کنند، تیمی بیرون بروند، تیمی تفریح کنند و تیمی کار‌های خانه را انجام دهند.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.