مرضیه ترابی | شهرآرانیوز یلدا سنت دیرپای ایرانی است؛ سنتی که مزین به صفات حمیده ملت ماست؛ مجالی برای دورهم نشستن، گل گفتن و گل شنیدن و هنگامی برای ارتباط دوباره با ستونهای فرهنگ و ادب این مرزوبوم؛ حافظ، فردوسی، سعدی، نظامی و.... قرنهاست که ایرانیان آغاز چله بزرگ را جشن میگیرند؛ نخستین شب زمستان را.
انقلاب زمستانی آغاز میشود تا همهچیز را برای شروع سالی پربار و پررونق فراهم کند؛ به امید آنکه آسمان با ما مهربان باشد و پیدرپی ببارد و زمین را با نقشی فرخنده و پربرکت بیاراید. قبل از آنکه بخواهم درباره سنتهای یلدایی مشهدیها چندکلمهای برایتان بنویسم، اول باید کمی درباره تاریخچه یلدا و پیشینه فرهنگی آن بگویم که شاید شما عزیزان کمتر درباره آن شنیده باشید.
سنت جشن گرفتن آغاز زمستان، به ایران باستان بازمیگردد. اجداد فرهنگدوست و باریکبین ما، در تقویم سالانه خودشان، آیینها و جشنهایی را پیشبینی کرده بودند که به شکلی متمایز، با تغییرات اقلیمی، اساطیر باستانی و نیازهای جامعه ایرانی، هماهنگ بود. تاآنجاکه میدانیم، ایرانیان فرارسیدن انقلاب زمستانی را با نام «آذرجشن»، به سرور میگذراندند.
طبق نوشته ابوریحان بیرونی در «آثارالباقیه»، «آذرجشن»، جشن آتشافروزی در خانههای مردم بهمناسبت فرارسیدن زمستان بود. براساس روایت بیرونی و دیگران، مردم ایران، یعنی آنان که به فرهنگ ایرانی پایبند بودند -صرفنظر از مرزهای سیاسی و جغرافیایی- نخستین روز از زمستان، در خانههای خود آتشهای بزرگ میافروختند.
این مراسم همراه با برگزاری آیین ستایش خداوند و شکرگزاری از نعمات سرشار و بیپایان او و البته چاشنی آن، گردهم آمدن مردم و بهویژه خانوادهها برای گذراندن روز و شبی فرخنده و شاد بود. پذیرایی به بهترین شکل ممکن انجام میگرفت و ایرانیان، میهمانی را نیکو برگزار میکردند.
آنها بر این باور بودند که افروختن آتش، سرما و خشکی زمستان را که باعث خسارت به کشاورزی و تنگی معیشت سال بعد میشود، دور میکند. ابوریحان این جشن را با نام «آذرجشن» ثبت و ضبط کرده است، ولی بهنظر میرسد که مراسم شب و روز نخست زمستان، نامی دیگر درمیان ایرانیان قدیم داشته است که از آن بیخبریم.
در همین حال، آنچه بیرونی درباره مراسم این جشن نقل میکند، با تغییرات و کموبیش تا روزگار ما دوام آورده است و ما این مراسم را با نامهای متفاوت از گذشته میشناسیم. اصل مراسم جشن، در روزگار ما با نام رایج «شب چله» شناخته میشود، با این حال درکنار نام «شب چله»، ما برای این مراسم نام «یلدا» را هم بهکار میبریم؛ واژهای اصالتا «آرامی» (زبان قدیم مردمان میانرودان که زبانهای سامی مانند عربی، مشتق از آن هستند) و به معنای میلاد یا ولادت.
این واژه درمیان مسیحیان میانرودان و غرب آسیا، برای شب میلاد مسیح (ع) کاربرد داشته و در ابتدا سنخیتی با ایرانیان و فرهنگ آنان نداشته است، اما بهتدریج از قرن پنجم هجریقمری، واژه یلدا به متون ادب فارسی راه یافت؛ هرچند که تا قرن ششم، از آن برای نشان دادن میلاد مسیح (ع) استفاده میکردند. تقریبا مقارن همین دوره بود که برخی شاعران و ادیبان، از یلدا در معانی مجازی استفاده کردند. برخی معتقدند که نسلهای بعد ادیبان ایرانی از معنای لغوی یلدا و محل اصلی کاربری آن، اطلاعی نداشتند.
بهتدریج، مفهوم مجازی این واژه در زبان فارسی، هویت پیشین آن را از یادها برد و از قرن هفتم به اینسو، واژه «یلدا» در معنای ثانویه آن کاربرد پیدا کرد و ایرانیان، ضمن پذیرش این واژه در مفهوم بومی و ملی خود، معنای اصلی آن را کاملا به فراموشی سپردند و کنار گذاشتند. به اینترتیب، معنای یلدا در مفهوم میلاد مسیح (ع)، بهطورکلی درمیان فارسیزبانان، منسوخ و این واژه به جشن آغاز زمستان و مراسم شب چله، اطلاق شد.
جالب اینجاست که در ۱۰۰ سال گذشته، درباره معنای واقعی یلدا، اظهارنظرهای عجیبوغریبی شده است و برخیها این واژه را در مفهوم «زایش خورشید» و «ایزد مهر» (میتره یا میترا) صحیح دانستهاند، درحالیکه ریشه آن، اصولا دخلی به ادبیات غیرسامی و احیانا آریایی ندارد. این رویکرد باعث شد حتی بعضی پژوهشگران تصور کنند سنت دیرپا و کاملا ایرانی شب چله، با فرهنگ ایرانی ارتباط چندانی ندارد و اصالتا رومی است! دلیل آنها هم رواج «مهرپرستی» و آیین آن در قلمرو روم باستان اعلام میشود؛ موضوعی که به قول علما، باید آن را «سالبه به انتفای موضوع» بدانیم و از کنارش بیسروصدا بگذریم.
مشهدیها مانند دیگر ایرانیان، در این شب به «هندوانه» ارادتی خاص میورزند، بنابراین فرهنگ هندوانه شب یلدا در مشهد، فرهنگی وارداتی نیست؛ یعنی اینگونه نیست که ما از اهالی تهران یا دیگر نقاط این سنت را پذیرفته باشیم؛ نهخیر! اهالی مشهد بهعنوان بخشی از جامعه فرهنگی ایران، معتقد بودهاند که هندوانه باعث از بین رفتن «گرمیّت مغز» و «سوزندگی جگر» میشود و به قول معروف، با کاهش دمای بدن، عطش را کم میکند. مادربزرگ خدابیامرزم معتقد بود که این کار باعث میشود در ماه رمضان آینده تشنه نشویم. مرحوم شکورزاده بر این مطالب، تأثیر دیگری را که مشهدیها برای هندوانه قائل هستند، برمیشمرد و مینویسد:
«[مشهدیها معتقدند که اگر شخصی هندوانه بخورد و]روده او کرم داشته باشد، کرم رودهاش دفع میشود. بنا به همین ملاحظات و تصورات، میگویند در شب چله باید هندوانه خورد و پوست آن را به پشتبام همسایه انداخت تا اگر او استطاعت خریدن هندوانه را نداشته باشد، پوست هندوانه را بتراشد و بخورد و از خواص آن بهرهمند گردد و او نیز بهنوبه خود، پوست تراشیده را روی بام همسایه بیندازد... همینطور تا بام هفتم... تا اینکه هفت همسایه از آن پوست استفاده کنند!».
این سنت عجیب، البته روایت مرحوم شکورزاده است و احتمالا مربوطبه یک قرن قبل بوده است؛ چون هرچه درباره آن از مشهدیهای قدیمی پرسیدیم، چیزی یادشان نیامد، بنابراین حواستان باشد که پوست هندوانه شب یلدا را روی پشتبام همسایه نیندازید که این سنت، منسوخ شده است.
از دیگر آداب و رسوم قدیمی و غذایی مشهدیها در شب چله، خوردن هویج، گلابی، انار و اگر دردسترس بود، چند دانه زیتون است. با خوردن این اقلام، طبق باور مشهدیهای قدیم، تا سال بعد از گزش عقرب در امان خواهند بود؛ بهخصوص خوردن هویج ایرانی یا همان «زردک» مشهور، اهمیت خاصی دارد و اگر نشد بقیه میوهها را بخورند، باید زردک را میوه، حساب و میل کنند.
بعد از این مقدمه مفصل، حالا وقت آن است که بهسراغ سنتهای خودمان برویم؛ سنتهایی که طی قرنها در روح زندگی ایرانی ریشه دوانده و آن را هر روز بارورتر از گذشته کرده است. روانشاد دکتر ابراهیم شکورزادهبلوری، استاد فقید دانشگاه فردوسی، در کتاب بسیار خواندنی «عقاید و رسوم عامه مردم خراسان» مینویسد: «از گذشته، شب مزبور بلندترین شبهای سال است و در این شب نهتنها زود خفتن جایز نیست، بلکه گذراندن چنین شبی بیتنقلات هم روا نمیباشد، از اینرو از قدیمترین زمان در خانوادههای ایرانی رسم شده است که در این شب، اقسام میوه و تنقلات را تهیه کرده، به خانه برند و دورهم جمع شوند و ضمن گفتوشنودهای خانوادگی، از هریک از اقسام میوه، مختصری میل کنند تا هم از خواص آن بهرهمند گردند و هم [بهدلیل فرارسیدن زمستان]با آنها وداع گویند».
مردم مشهد مانند دیگر مردم خراسان از دیرباز اعتقاد دارند که خوردن هر میوه در شب یلدا، خاصیتی مخصوص به خود را دارد و اگر کسی در این شب، میوهای را بخورد، تا شب یلدای بعد، خاصیت و تأثیر آن میوه در وجود وی باقی خواهد ماند. اینکه چطور خاصیت میوه تا سال بعد دوام میآورد و از بدن بیرون نمیرود، البته از اسرار است و پرداختن به آن، جز منقص کردن عیش شب چله، فایده و اثری ندارد.
آداب خراسانیها و مشهدیها در شب چله، فقط به خوردوخوراک منحصر نبود؛ آنها علاوهبر دورهم نشستن و از گرمای کرسی لذت بردن و تنقلاب خوشمزه خوردن، معتقد به انجام برخی رسوم خاص دیگر نیز بودند؛ مثلا اعتقاد داشتند که اگر در شب چله، صاحب خانه، «پیه شتر» و «شیر مادیان» را مخلوط کند و حرارت بدهد و بخار آن را در خانه منتشر کند، دیگر از آن اتاق، حشرهای عبور نخواهد کرد.
شاید در نگاه اول، این آداب کمی عجیب و آمیخته با خرافه به نظر آید، اما اگر دریابیم که در ایران باستان، اموری مانند بیماری، حشرات موذی، مار و عقرب و... از نیروهای اهریمنی فرض میشد و آداب خاصی برای دور کردن آنها وجود داشت، میتوان پیوستگی فرهنگی دیروز و امروز ایرانیان را در قالب سنتها مشاهده کرد.
از دیگر سنتهای بسیار جذاب شب چله که در روزگار ما برخیها با ریختوپاش بیخود و اسرافهای آنچنانی، اصالت آن را از بین برده و به سنتی دستوپاگیر تبدیل کردهاند، فرستادن خوانچه یا سینی میوه از طرف داماد به خانه عروس است. در این شب، خانواده داماد، خوانچه یا سینی یا دوری پر از میوه را با آدابی خاص و البته همراه با جشن و پایکوبی، درکنار هدیهای مختصر مانند یک قواره پارچه، به خانه عروسخانم میفرستد. در گذشته اگر دست آقاداماد باز بود و گرفتار معذوریت نمیشد، معمولا خانوادهاش در سینی هفت نوع میوه میگذاشتند تا زیبایی خاص خودش را داشته باشد و البته شگون عدد هفت، همراه میوهها باشد.