صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

بازتاب اندیشه اسلامی در منظومه فکری سعدی

  • کد خبر: ۲۲۲۹۲۹
  • ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۱
۲ سعدی‌شناس از بن‌مایه‌های اندیشه‌ای شیخ شیراز و تبلور آن در آثار او می‌گویند.

به گزارش شهرآرانیوز، سعدی شیرازی، استاد مسلم سخن، شاعری اخلاق‌مدار است که با اندوخته‌های حکیمانه و واژه‌های پرنغز و دلنشین، توانست بنای استوار زبان فارسی را مستحکم کند و با سرودن شعر‌های ناب و خلق شاهکار‌هایی همچون گلستان و بوستان، خدمتی ارزنده به ادب و فرهنگ این مرزوبوم برساند.

سعدی نیز همانند دیگر شاعران فارسی‌زبان در کلام و آراستگی گفتار خویش، از مضامین دینی و قرآنی برای تعلیم، تربیت و پرورش قوای ذهنی و روحی انسان‌ها بهره برده است. تسلط سعدی بر آیه‌ها و حدیث‌ها عامل دیگری بر رویکرد قرآنی آثار وی به‌شمار می‌رود. در اندیشه سعدی، فرهنگ مدارا با همنوعان و حتی مخالفان وجود دارد که این امر در قرآن کریم ریشه دارد. 

تبیین رسالت دینی با شعر‌های موزون و مهیج شاعران به‌صورت ساده و روان انجام گرفته است و بسیاری از آثار آنها، آکنده از معارف دینی است.
برای بازخوانی هرچه بهتر اندیشه‌های سعدی در پرتو اشعارش، گفتار‌هایی از دو سعدی‌شناس برجسته کشورمان دراختیارتان قرار می‌دهیم.

دکتر مهدی محقق، استاد بازنشسته ادبیات فارسی دانشگاه تهران، باتوجه‌به تأثیرپذیری سعدی از فرهنگ‌های گوناگون زمان خود، معتقد است که او آشنایی بسیاری با منابع مکتوب فرهنگی به زبان‌های مختلف داشته است. همچنین دکتر حسن بلخاری، عضو هیئت‌علمی دانشگاه تهران، در این گفتار معتقد است که تسلط سعدی بر مضامین قرآنی و روایی، این فرصت را دراختیارش گذاشته است تا دورنمایه اشعارش، حکمی و معرفتی باشد.

سعدی بر فرهنگ‌های گوناگون زمانه‌اش تسلط داشت

توجه ما به سعدی از این نظر است که او گلستان و بوستان را برای ما به یادگار گذاشت و ما درحقیقت می‌گوییم آنچه سعدی گفته است، ترجمان دل ما ایرانیان است. یکی از امتیاز‌های فرهنگ اسلامی، این بوده است که این فرهنگ، فرهنگی یک‌بعدی نبوده است، بلکه فرهنگی چندبعدی و چندسویی بوده است و علل دوامش هم همین است. فرهنگ محدود یک‌بعدی خودش را نمی‌تواند نگه دارد، چه رسد به اینکه بقای کلیت یک ملت را تضمین کند. ما اگر دقت کنیم، فرهنگ اسلامی همه‌چیز را در خود دارد. 

سعدی از زاویه‌ای، یکی از مشایخ صوفیه محسوب می‌شود و از زاویه دیگر، می‌توانیم او را یک فیلسوف و یک حکیم نیز بدانیم.
پس اگر تنوعی را در شخصیت سعدی ملاحظه می‌کنیم، همه منتسب به فرهنگی است که برای رشد عقل و اندیشه و علم، شرایط را مهیا ساخته است.

مسلمانان هیچ‌وقت در صدر اسلام محدودیتی در علم‌آموزی قائل نبوده‌اند و کتاب‌های یونانی و سریانی و هندی و پهلوی را ترجمه کرده‌اند؛ یعنی دروازه اندیشه و تفکر در آغاز کاملا باز بود و بعد‌ها اندیشه و عقل مسلمانان به بندوزنجیر کشیده شد. وقتی فرهنگ اسلامی با روح ایرانی‌بودن دراختیار سعدی است، سعدی اگر هم در مدرسه نظامیه درس خوانده است، به آن قشریتی که فارغ‌التحصیلان آنجا بودند، مسلما نرسیده است. درست است که بعضی‌ها انتقاد می‌کنند، ولی وقتی جای توجیه وجود دارد، نباید تسلیم منتقد شویم.

بسیاری از حکایاتی که سعدی نقل کرده، برای خودش رخ نداده است. او داستان‌ها و حکایاتی را در جا‌هایی دیده و بعد به‌صورت نظم یا نثر نقل کرده است؛ به این دلیل می‌بینیم حوادث و وقایع و داستان‌هایی را که سعدی به خودش نسبت می‌دهد، در کتابی که قبل از خودش نوشته شده بود، موجود بوده است، ولی آنچه مسلم است، این است که بازهم نکته‌هایی هست که ما باید در توجیه آن بکوشیم و ببینیم اگر سعدی واقعا در مدرسه نظامیه درس خوانده، این اثر مدرسه نظامیه است، بنابراین کسی که در مدرسه نظامیه بغداد نبوده است، آن تفکر را ندارد.
ما وقتی می‌بینیم مثلا سعدی می‌گوید:‌ای کریمی که از خزانه غیب/ گبر و ترسا وظیفه‌خور داری
دوستان را کجا کنی محروم/ تو که با دشمن این نظر داری؟

همه دانشمندان این‌طور نبوده‌اند که بگویند هر مسیحی و زردشتی، دشمن است بلکه فقط کسی دشمن است که به روی آدم شمشیر بکشد. ناصرخسرو که در چنین محیط محدودی نبوده است، می‌گوید:
فضل تو چیست، بنگر، بر ترسا؟ / از سر هوس برون کن و سودا را
تو مؤمنی گرفته محمد را/ او کافر است گرفته مسیحا را
ایشان پیمبران و رفیقانند/، چون دشمنی تو بیهده ترسا را؟
قرآن که با زبان احترام از عیسی (ع) و با زبان پاکی از مریم (س) یاد می‌کند، تـو چـرا دشمن اینان شدی؟

آنچه مسلم است، لطافت روح ایرانی که در سعدی وجود داشت، او را مانند دیگر فارغ‌التحصیلان نظامیه پرورش نداد. آن مدرسه، تفکر اشعری را شرط ورود به مدرسه می‌دانست و مهم‌ترین اصل اشعری، این است که «لیس فی الامکان حسن بماکان». به عقیده آنها، خدا خواسته است که آن ملت بدبخت باشد، خدا خواسته است که آن پادشاه ظالم بر ملت مسلط باشد، برخلاف تفکر معتزلی که می‌گوید خدا بدی را برای بندگان خود نمی‌خواهد «ان‌ا... لا یغیر بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم».

سعدی به تمام عناصر فرهنگی که در فرهنگ اسلامی بود، اعم از قرآن، حدیث، ضرب‌المثل‌ها و کلمات مشایخ، مجهز بود. قرآن کریم به شیوه‌های گوناگون در آثار سعدی حضور دارد. از همان اول شروع می‌کند به گفتن: «منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکراندرش مزید نعمت» که اشاره‌ای است به «لئن شکرتم لازیدنکم» تا جای‌به‌جای آثارش که آیاتی از قرآن را تنظیم می‌کند یا اجزای آیه را می‌آورد. آنجا که می‌گویـــد: «بیت‌المال، لقمه مساکین است، نه طعمه اخوان‌الشیاطین»، تعبیر «اخوان‌الشیاطین» را از قرآن می‌گیرد یا با احادیثی که از پیغمبر (ص) نقل می‌کند، درحقیقت عــالم انسانیت را معطر می‌سازد.
بی‌تردید سعدی تمام ترجمه‌های یونانی را که در عالم اسلام وجود داشته، آورده است؛ چون بسیاری از آنچه در آثار فلاسفه یونانی بوده است، در آثار سعدی هـم دیده می‌شود.

عده‌ای نیز معتقدند که سعدی مضامین بیانات خود را از اعراب گرفته است. تمام مضامینی را که درمیان مسلمانان بوده، سعدی دراختیار داشته است، پس چه دلیلی دارد که آنها را از اعراب بگیرد؟ او در جایی می‌گوید:
از ملامت چه غم خـورد سعدی/ مـرده از نیشتر، مترسانش.

عده‌ای می‌گویند سعدی این شعر را از «متنبی» گرفته؛ چون او گفته است: «اگر به مرده زخم بزنید، دردش نمی‌گیرد»، بنابراین سعدی به فرهنگ‌های زمان خود، اعم از فرهنگ ایرانی، سریانی، سانسکریت، پهلوی و... تسلط داشته است و در مجموعه‌ای آن را تدوین کرده که درحقیقت فرهنگ جامع اسلامی بوده است و علت اینکه سعدی باقی مانده است و هیچ‌وقت هم کهنه نمی‌شود، این است که فرهنگی جامع‌الاطراف و چندبعدی را به‌وجود آورد، چون فرهنگ یک‌بعدی نتیجه‌ای جز زوال ندارد. سعدی، تجربه جامعه انسانی خود را در کتاب‌هایش آورده است و ما هم نیازمندیم که آن تجربه‌ها را مغتنم بشماریم و از آن استفاده کنیم.

قرآن و حدیث در اندیشه‌های سعدی، متجلی است

جناب سعدی علاوه‌بر دو اثر درخشانش، بوستان و گلستان، و همچنین غزلیات فوق‌العاده عالی‌اش، ۲۳مجموعه نثری هم دارد؛ مثل مجالس پنجگانه، نصیحت‌الملوک و البته رساله‌هایی در عقل و عشق. درحقیقت ما علاو‌ه‌بر بوستان و گلستان به وجوه دیگر آثار سعدی هم باید بنگریم و درباره آثار دیگر او نیز بحث و تأمل و تحقیق کنیم.

هنگامی که شما این متون نثری جناب سعدی را می‌خوانید -و البته لذتی عظیم را در قلمرو گلستان و بوستان نیز چشیده‌اید- با قدرت نثر عظیم او آشنا می‌شوید و از خداوند می‌خواهید که ای کاش سعدی در قلمرو نثر بیش از آنچه امروز از او داریم، مطالبی را می‌نگاشت و، چون زبان او در اوج فصاحت و بلاغت است، وقتی در قلمرو معنا ظهور پیدا می‌کند، تلائم (سازگاری) حضرت معنا می‌یابد و این زیبایی کلام را فوق‌العاده افزایش می‌دهد و به یک متن عالی تبدیل می‌کند.

در مجالس پنجگانه، سعدی متعرض برخی مفاهیم عرفانی شده است و در این ورود به مباحث عرفانی به‌صورت بسیار جدی نشان داده است که متأثر از آن مشربی در عرفان است که شریعت‌محور و شریعت‌مدار است؛ ارجاعات دائم او به آیات قرآن، همچنین احادیث و روایات، یکی از موادی است که می‌تواند ثابت کند او تا حد زیادی متأثر از طریقت شیخ‌شهاب‌الدین سهروردی، ملقب به شیخ‌الاسلام، یعنی صاحب عوارف‌المعارف است؛ همین مسئله رعایت شریعت در بیان طریقت به‌خصوص در متون نثری او به‌خوبی آشکار است.

اندیشه سعدی در این متون، علاوه‌بر آن اتقان و استحکام و جمال و جلالی که دارد، نشانگر آن است که او «طریقت» را از منظر «شریعت» می‌بیند و به لزوم تلائم دوسویه شریعت و طریقت اعتقاد دارد.

سعدی در مجلس سوم، بعد از مسئله نسبت دنیا و آخرت و اینکه جمع این دو با هم ممکن نیست، به‌سراغ عاشقی موسی (ع) و داستان بسیار مهم «رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ؛ آیه۱۴۳ سوره اعراف» می‌رود و تفسیر و تأویل بسیار زیبایی که او از این موضوع دارد، در نوع خودش بی‌نظیر است.

این آیه یکی از آیاتی است که معرکه آرای مفسران و حتی عرفا و محدثان است؛ هم محدثان سعی کردند با استناد به احادیث، این آیه را شرح دهند و هم مفسران بر بنیاد تفسیر عقلی و روایی، تلاش کردند آن را تفسیر کنند و هم عرفا وارد این مسئله و معرکه شدند؛ مثل شمس تبریزی که در مقالات خود، بحثی در این‌باره دارد و البته سعدی هم یکی از تأویل‌ها و تفسیر‌های زیبا در این‌باره را بیان کرده است.

سعدی درباره این داستان می‌گوید: «عشق بر موسی (ع) تاختن آورد، بر طور برآمد و به قدم صدق بایستاد و گفت: ارنی. خطاب آمد که:‌ای موسی! خودی خود با خود داری که اضافه خود می‌کنی «ارنی»؟ این حدیث، زحمت وجود تو برنیابد؛ یا تو خود را توانی بود یا ما را. لن‌ترانی سلطان شهود ما بر نهادی سایه افکنَد که او نیست‌شده باشد و در کتم عدم خود را جای داده، پس از آن ما خود تجلی کنیم. یا موسی! خود را بگذار و ما را هم به ما ببین که هرکه ما را بیند، هم به ما بیند. از امیرالمؤمنین علی (رضی‌ا‌... عنه) پرسیدند که: «بم عرفتَ ربک؟» قال: عرفتُ ربی بربی: او را بدو شناختم و دانستم که اگر نه بدو شناختمی، هرگز به سُرادقات مجد و معرفت او راه نیافتمی. اتقوا فراست المؤمن فانه ینظر بنور ا...».

درحقیقت این بیان سعدی شامل شرح یک آیه با استناد به مبانی عرفانی و روایی است که بسیار مهم و درخورتوجه است و بازمی‌گردد به اینکه ارجاع اصلی سعدی در مسائل عرفانی، به کتاب و سنت است.

شیخ شیراز در اینجا با استناد به کلام مولی علی (ع) که پیش‌تر ذکر کردم و با رجوع به یکی از روایات عرفانی-به نقل از بایزید بسطامی- وارد یک بررسی تطبیقی میان دو قول و قرائت می‌شود؛ قولی که در آن خداوند به موسی (ع) می‌گوید: رَبِّ اشْرَحْ لِی صدری وَیَسِّرْ لِی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَه مِنْ لِسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی... در مقایسه با قولی که می‌فرماید: أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ وَ وَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ وَ رَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ... درحقیقت این نکته بازمی‌گردد به عشق بی‌حدوحصری که سعدی به ساحت پیامبر مکرم اسلام (ص) دارد:
چه غم دیوار امت را که دارد، چون تو پشتیبان؟
چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان؟

سعدی در جای‌جای غزلیات خود، عشق وافرش به پیامبر اعظم (ص) را نشان داده است و در مجلس سوم از مجالس پنجگانه، یک بحث تطبیقی درباره «الم تر...» و «رب ارنی...» به راه می‌اندازد.
سعدی می‌گوید: موسی و غیرموسی را باید از تو عشق آموختن،‌ای محمد! که گوید «ارنی» تا گویند تویی ِتو، همراه توست...، چون دور دولت به تو رسد که سرور کائناتی و سرور موجودات، گویی اما: انا فلا اقول انا... من کسی هستم که هرگز نگویم، «من» با وجود محبوب...، چون هستی او را باشد، ما را جز نیستی رخت فروننهد.

شیخ اجل در اینجا نکات ظریفی را بیان می‌کند: وقتی موسی (ع) به حق می‌گوید «رب ارنی انظر الیک...»، خود را در مقام حاکم قرار می‌دهد و به حق حکم می‌کند و کدامین عاشق است که معشوق را محکوم به حکم خود نماید؟ محمد (ص) به شرط ادب در درگاه خداوند آمد و بی‌استحقاقی خویش بدید... طغیان ننمود... افتادگان وادی محبت این فریاد کنند: یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاه فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنَا إِنَّ ا... یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ.

اجتماعیات سعدی

سعدی را به‌حق «شاعر همه زمان‌ها»، «شاعر جهانی» و نیز «شاعر انسانیت» خوانده‌اند. این عنوان‌ها به‌راستی شایسته سعدی است؛ زیرا اندیشه‌های والا و انسانی او نه به زمان و دوره‌ای خاص اختصاص دارد و نه به مکان و سرزمینی معین و نه به قوم یا ملتی مشخص. کلام شیرین و آکنده از حکمت و معرفت سعدی، خیلی زود مرز‌های زمان و مکان را درنوردید و به‌سرعت به افق‌ها و خطه‌های دوردست راه یافت. درباره سعدی و آثار ماندگار او ده‌ها و بلکه صد‌ها کتاب، مقاله، رساله، منظومه، پایان‌نامه، 

پژوهش‌نامه و امثال آن به زبان فارسی و نیز به زبان‌های زنده دنیا نگاشته شده است. در این نوشته‌ها، ابعاد گوناگون شخصیت این سخنور بی‌همتا و وجوه متفاوت سخنان منثور و منظوم او، مشمول بررسی‌های گسترده و تحلیل‌های دقیق و گاه موشکافانه قرار گرفته است. سعدی افزون‌بر منزلت والای ادبی، اندیشمند و صاحب‌نظر بزرگ اجتماعی نیز هست و این کتاب با هدف شناسایی و بررسی این ابعاد، در قالب چهار مقاله به شرح زیر تنظیم شده است: 

۱. «مدارا و سعه صدر از دیدگاه سعدی» باتوجه‌به موضوعات و مقولاتی که زمینه‌ساز و مشوق «مدارا» یا مانع و محدودکننده آنند.

۲. گرایش‌های نوع‌دوستانه و انسان‌گرایانه سعدی.

۳. اندیشه‌های استبدادستیزی و ستم‌نکوهی سعدی که در حاشیه آنها، به برخی مسائل سیاسی و به‌ویژه آیین کشورداری مطلوب پرداخته شده است. 

۴. اندیشه‌های اقتصادی سعدی که از میان آنها، پنجاه مدخل مربوط‌به «اقتصاد» که در گذشته مشمول عنوان «تدبیر منزل» بود، انتخاب و تحلیل شده و در زمینه‌هایی، با مفهوم‌های مطرح در دانش نوین اقتصاد، مقایسه و مطابقه شده است. کتاب «سعدی و مسائل اجتماعی؛ چهار مقاله درباره مدارا، نوع‌دوستی، استبدادستیزی و اقتصاد» نوشته دکتر احمد کتابی را نشر اطلاعات در سال۱۳۹۶ منتشر کرد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.