صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

فیلم سازی در مشهد جاده یک طرفه است | گفتگو با سعید ولی زاده، فیلمساز مشهدی

  • کد خبر: ۲۲۳۶۲۲
  • ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۳:۳۲
سعید ولی‌زاده به‌تازگی مرحله پیش‌تولید فیلم‌کوتاهی به‌نام «دِلِلّول» را به‌عنوان نویسنده و کارگردان و به‌سفارش مؤسسه آفرینش‌های هنری آستان‌قدس‌رضوی با بهره‌گیری از مضامین رضوی و دفاع مقدس به پایان برده است.

الهام ظریفیان | شهرآرانیوز؛ سعید ولی‌زاده کار هنری جدی را از دوره دانشجویی با بازی در سریال «قدرت» در سال ۱۳۸۲ (پخش از شبکه ۲) شروع کرد. پیش از آن و در دوره دانش‌آموزی از طریق بازیگری با تئاتر آشنا شده بود، اما در ادامه، دیگرعرصه‌های فیلم و سینما مانند منشیگری، دستیاری و مدیریت صحنه، مدیریت تولید، تهیه‌کنندگی، بازی‌گردانی، ساخت مستند، دستیاری کارگردان، گویندگی، مجریگری، نویسندگی و کارگردانی را نیز تجربه کرد.

او در مدت بیش از بیست‌سال حضور در عرصه تئاتر، تلویزیون و سینما در آثار زیادی مانند تله‌فیلم‌های «مسیر روشن»، «کبوتر با کبوتر»، «کاوشگران» و «مسافر شب» و فیلم‌های سینمایی مانند «آسمان هشتم» و «به‌کبودی یاس» بازی کرده است.

 او همچنین کارگردانی بیش از ۳۰ فیلم‌کوتاه، ۱۰ مجموعه مستند و ۷ فیلم‌تئاتر و نویسندگی ۵ فیلم‌نامه سینمایی، سریال، تله‌فیلم و فیلم‌کوتاه را در کارنامه دارد. در افتخارات او بیش از پانزده رتبه برتر در جشنواره‌های داخلی و چهارده رتبه منتخب در جشنواره‌های بین‌المللی دیده می‌شود، ازجمله منتخب در «فرست‌تایم فیلم میکر» انگلستان، منتخب نیمه‌نهایی در «ایندیپندنت‌فیلم» فستیوال یونان و تنها فیلم ایرانی منتخب در افتتاحیه فستیوال «تورنتو مولتی‌کالچرال» کانادا در سال ۱۴۰۱.

او به‌تازگی مرحله پیش‌تولید فیلم‌کوتاهی به‌نام «دِلِلّول» را به‌عنوان نویسنده و کارگردان و به‌سفارش مؤسسه آفرینش‌های هنری آستان‌قدس‌رضوی با بهره‌گیری از مضامین رضوی و دفاع مقدس به پایان برده است. «دِلِلّول» عنوان نوعی لالایی بومی شهر‌های عرب‌زبان جنوب ایران است که در مراسم تولد و عزا خوانده می‌شود. به همین مناسبت گفت‌وگویی با این هنرمند مشهدی ترتیب دادیم که در ادامه می‌خوانید.

شما در ابتدای کار جدی بازیگری به تهران رفتید، اما بعد از چند سال در مشهد کارتان را با فیلم سازی و بازیگری در کنارش ادامه دادید. چه شد که برگشتید؟

فعالیت بازیگری روندی پیچیده دارد؛ با اینکه از دور ممکن است خیلی ساده به نظر برسد. آثارم خیلی جایزه بگیر بودند. سال ۱۳۸۲ بعد از چند جشنواره دانشجویی پیشنهاد بازی در سریال «قدرت» به من داده شد و برای آن با من قرارداد ماهانه ۲۵۰ هزار تومان بستند. این اولین حقوق بازیگری ام محسوب می‌شد و من به تهران رفتم. بااین حال، بعدش کار به سختی و به ندرت پیش می‌آمد. 

طوری نبود که امورات زندگی ام بگذرد. برای همین جذب پشت صحنه شدم، اما بعد از مدتی از پشت صحنه بودن خسته شدم. با خودم گفتم من نیامده ام دستیار صحنه باشم. از یک طرف دیدم دیگر دلم نمی‌خواهد منتظر بمانم کسی به من زنگ بزند که پاشو بیا بازی کن. با همین ذهنیت شروع کردم به فیلم سازی با محتوا‌های ساده و ارزان تر. نتیجه نسبت به هزینه‌هایی که کرده بودم، بد نبود. 

اولین فیلم کوتاهم را با ۴۰۰ هزار تومان ساختم که به چند جشنواره خوب راه یافت و ۷ میلیون تومان جایزه به من برگرداند. کم کم متوجه شدم این بخش برایم جذاب‌تر است. الان اگر هم بازی کنم، وقتی است که کسی یا دوستی از من بخواهد یا احساس کنم از نظر مالی برایم خوب است، وگرنه دیگر برایم جذاب نیست.

خیلی از هنرمندان مشهدی می‌گویند وضع فیلم سازی در مشهد خوب نیست و برای پیشرفت باید حتما به تهران بروند. به نظر شما که تجربه رفتن به تهران و کارکردن و بعد برگشتن به مشهد را دارید، این دیدگاه چقدر درست است؟

کاملا درست است، چون ما در مشهد بازاری برای فیلم سازی نداریم. در تئاتر وضعمان بهتر است. به هرحال بازاری برای آن ایجاد شده است و عرضه و تقاضایی وجود دارد؛ اما برای فیلم سازی چنین وضعی در مشهد نیست. اقتصاد ما فقط با ساختن فیلم داستانی نمی‌چرخد. کار‌های دیگری مثل مستند، برنامه تلویزیونی و تیزر تبلیغاتی هم می‌سازیم تا خودمان را در این کار حفظ کنیم. در تهران واقعا چرخه اقتصادی وجود دارد و این شهر تقریبا بیشتر اسباب و لوازم ساخت فیلم را دارد.

یعنی اگر کسی می‌خواهد فیلم سازی کند، حتما باید به تهران برود؟

فیلم ساختن در مشهد خیلی کم و به ندرت پیش می‌آید. در مشهد کمتر مدیر دل سوزی داریم که سرش درد کند برای اینکه بخواهد فیلم کار کند و سینما برایش اهمیت داشته باشد. لفظ سینما در مشهد منحصر است به چند اکران جشنواره فجر یا دعوت از چند بازیگر که فیلم هایشان درحال اکران است. سینما در مشهد در حد آموزشگاه‌های بازیگری مانده است. اینکه چرخه اقتصادی آن راه بیفتد و فیلمی ساخته شود، خیلی بعید است.   

شما دارید در همین وضعیت در مشهد فیلم می‌سازید.   

بله، ولی خیلی به سختی و با چنگ ودندان.

بااین حال توصیه شما به همکاران جوان خودتان که اول راه هستند، چیست؟‌

می‌گویم بروید تهران بمانید و پای خیر و شرش بایستید. پای بیکاری و گرسنگی و دربه دری اش بایستید. چون اگر قرار باشد در این کار نتیجه بگیرید، باید در تهران به دنبالش باشید.

اگر بخواهند مانند شما ماندن در مشهد را انتخاب کنند، چطور؟

حکایت فیلم سازی خودم و فیلم سازی در مشهد، حکایت دیالوگی از فیلم «کندو» ست. یک جایی شخصیت اصلی فیلم می‌گفت «من هرچه کتک می‌خورم، پرروتر می‌شوم». قضیه من هم همین است. من یک جایی که «نه» می‌شنوم، اتفاقا شاخک هایم تیز می‌شود که آن «نه» را «بله» کنم. یک جور چالش درونی با خودم دارم، وگرنه حتی بعد از این همه سال کارکردن هنوز هیچ تضمین شغلی وجود ندارد که بتوانم روی تخصص خودم بمانم.

تهِ فیلم سازی در شهرستان این است که به جایی می‌رسی که‌ می‌گویی «خب الان دیگر بس است و از لحاظ بار علمی، محتوایی و هنری چیزی به من اضافه نمی‌شود». من دست کم بیست کیلو لوح‌های تقدیر در بازیگری و فیلم سازی و رشته‌های مرتبط دارم. این بیست کیلو را به چه دلیل می‌گویم؟ یک بار همه این لوح‌ها را برده بودم که ترجمه کنم. دم در یک نفر نشسته بود و ترازویی جلویش بود که آدم‌ها را وزن می‌کرد و بابتش پول می‌گرفت. من لوح‌های توی دستم را که گذاشتم زمین تا بتوانم زنگ در را بزنم. آن فرد گفت: بیا پولش را بده! نگاه کردم دیدم لوح‌ها را گذاشته روی ترازو و وزنش هم بیست کیلو شده است!

 هر فیلمی که ساختم، جایزه گرفته است؛ از جشنواره‌های داخل استان تا کشوری و بین المللی. خداراشکر فیلم بی جایزه نداشتم، ولی به جایی رسیده ام که فکر می‌کنم خیلی وقت است دارم درجا می‌زنم. شاید کسی که سابقه خیلی کمتری دارد، اما در تهران مانده، جایگاه اجتماعی بهتری داشته باشد و خیلی راحت‌تر بتواند زندگی و کار کند.   

اینکه شما همین جایگاه را در مشهد حفظ کردید، ارزشمند نیست؟ اگر نصف آن آدم‌هایی که به رفتن فکر می‌کنند، بمانند و جا را خالی نکنند، فکر نمی‌کنید فضای فیلم سازی مشهد بهتر و آن وضعیت مطلوب ایجاد شود؟ یعنی وقتی تقاضا بیشتر شود، به نظرتان می‌توانیم آن اوضاع را کم کم ایجاد کنیم؟   

راستش نه! حتی اگر تقاضا هم در مشهد زیاد شود، لزوما عرضه را زیاد نمی‌کند. من سال‌ها پیش فکر می‌کردم خیلی از مدیران دولتی که تصمیم گیر هستند، اگر دوره شان تمام شود و بازنشسته شوند، اوضاع تغییر می‌کند. فکر می‌کردم نسل جوان تری از مدیران می‌آیند که جنگجوترند و دلشان می‌خواهد کار‌های متفاوتی انجام دهند؛ ولی با اینکه خیلی از هم نسل‌های ما سرکار آمدند، آن چرخه معیوبی که در سازمان‌های دولتی وجود دارد، از بین نرفت و قضیه اش شد هرسال دریغ از پارسال.

من در این سال‌ها خیلی معدود مدیرانی را دیدم که برخلاف این رویه بودند. البته مدیران خوبی هم داشته ایم که به نظرم اگر الان جایگاهی از فیلم سازی در مشهد وجود دارد، مدیون همین آدم هاست، کسانی مانند جواد رفاهی و مجید عسکری. من درباره شهر خودم اتفاقا خیلی متعصبم و عرق دارم. بله، ما سعی کردیم بمانیم، چون به شهرمان عرق داشتیم، اما انگار فیلم‌سازی در مشهد، یک جاده یک طرفه است. یعنی از آن طرف حمایتی از فیلم‌ساز نمی‌شود.

 اثر جدیدتان با عنوان «دِلِلّول» در حوزه فیلم سازی رضوی تولید شده است. چه شد که به سمت تولید این فیلم رفتید؟

ساخت این فیلم خیلی اتفاقی شد. من سال‌ها با مرکز آفرینش‌های هنری آستان قدس کار می‌کردم. چند سال قبل یک فیلم برای آن مؤسسه ساختم، ولی آن قدر اذیت شدم که گفتم دیگر به آنجا برنمی گردم. بعد که مدیر عوض شد، از طریق یکی از دوستان با مدیر جدید آن، یعنی امیرمهدی حکیمی، آشنا شدم. او نه تنها نگاه من را به آن مؤسسه، بلکه به سیستم مدیریتی عوض کرد. اینکه می‌گویم تملق و چاپلوسی نیست. 

من این فیلم نامه را برای هادی حاجتمند نوشته بودم. به من گفته بود قلمت را دوست دارم. چند کلیدواژه به من داد، مانند «شهرک عرب ها» و براساس آن‌ها فیلم نامه را نوشتم. ولی حاجتمند به دلایلی نتوانست آن را بسازد و موضوع مسکوت ماند. من فیلم نامه هایم را مثل بچه‌های نداشته ام دوست دارم و این یکی را خیلی دوست داشتم. حس می‌کردم یک تکه از روحم را کنده اند و یک جایی گذاشته اند که به آن دسترسی ندارم. 

قضیه مال سه سال پیش است. به این فکر می‌کردم که اگر او‌ نمی‌سازد، خودم بسازمش. آن موقع در یکی از شبکه‌های اجتماعی عکس خانم بازیگری به نام ابتسام بغلانی را دیدم. وقتی داشتم فیلم نامه را‌ می‌نوشتم، تصویری که از شخصیت اصلی در ذهنم داشتم، شبیه آن خانم بود. با خودم گفتم اگر خواستم این فیلم را بسازم، شماره همین خانم را پیدا کنم و از او بخواهم در آن بازی کند. 

من در این سال‌ها فیلم در حوزه رضوی زیاد ساخته بودم. بعد از ارتباط دوباره‌ای که با آفرینش‌ها گرفتم، حکیمی به من گفت: فیلم نامه داری؟ گفتم: یکی دارم، ولی امام رضایش آن شکل کلاسیک و مرسوم نیست که برخی آدم‌های گرفتار می‌آیند از ایشان کمک می‌طلبند. من این شکل از فیلم سازی رضوی را خیلی دوست ندارم. سال‌ها تلاش کردم کمی این نگاه تغییر کند. گفتم شخصیت‌هایی دارم که یکی از آن‌ها سال هاست به مشهد آمده و همسایه امام رضا (ع) شده است. 

درخواستی از او ندارد و همین که همسایه امام رضا (ع) شده، برایش بس است. حکیمی این ایده را پسندید. چند جلسه‌ای گپ زدیم و،  چون خودش هم با فیلم سازی بیگانه نیست و مستندساز است، نکاتی را گفت و من طبق آن‌ها فیلم نامه را بازنویسی کردم. درنهایت که بازنویسی تمام شد، به من گفت: بازهم اگر فکر می‌کنی آن اولی بهتر است، همان را بساز. درحالی که من اصلا با اصلاحات مخالف نبودم. این حرف خیلی برایم دل چسب بود. 

ماجرای انتخاب بازیگر هم جالب بود. من وقتی در سریال «بیست کووید» بازی می‌کردم، یک روز خیلی اتفاقی همان خانم بازیگری را دیدم که‌ می‌خواستم شماره اش را پیدا کنم. با او صحبت کردم و گفتم من فیلم نامه‌ای با این مشخصات دارم. دست برقضا هر چیزی که در شخصیت فیلم نامه بود، این خانم داشت. 

شخصیت فیلم نامه ما خرمشهری است، خانم بغلانی هم اصالت خرمشهری دارد. شخصیت ما بر اثر انفجار گوشش سنگین می‌شود و سمعک می‌گذارد، او هم همین طوری بود و آسیب اساسی از جنگ داشت. قصه را که تعریف کردم، گفت: از روی چی نوشتی؟ نگاه کردم دیدم اشک هایش دارد می‌ریزد. گفت: این خیلی منم! همان جا با خودم گفتم حتما او باید این نقش را بازی کند.

وقتی هم که داشتم با مرکز آفرینش‌ها قرارداد می‌بستم، گفتم: اگر این خانم وقتش اقتضا کرد و توانستیم سر این کار بیاوریمش، من این قرارداد را‌ می‌بندم و فیلم را‌ می‌سازیم، وگرنه اجازه بدهید کار نکنیم. چون آن موقع خانم بغلانی در سریالی با آقای میرباقری کار می‌کرد. یعنی همه چیز دست به دست هم داد که ماجرا آن طور که‌ می‌خواستیم، پیش برود.

بازسازی لوکیشن خرمشهر در مشهد سخت نبود؟ به صرفه‌تر نبود که به جای بازسازی، می‌رفتید جنوب؟

لوکیشن خرمشهر را در روستای سنگ بست مشهد بازسازی کردیم. فیلم مثل یک بچه نوزاد است که هرلحظه ممکن است نیاز‌های جدیدی برایش پیش بیاید. بعد این همه سال کارکردن، اگر یک وسیله‌ای خراب شود، وقتی در شهر خودمان باشد، می‌دانیم کجا برویم درستش کنیم.

 اسکان، حمل ونقل و همه این‌ها هزینه دارد و بودجه این فیلم آن قدر نبود که بخواهیم برویم خرمشهر. همان لوکیشن را هم سعی کردیم کمی نزدیک‌تر به لوکیشن‌های واقعی دربیاوریم. نخل از طبس خریدیم و با پرچین، حیاط خانه را به سبک خانه‌های خرمشهر ساختیم. قرار شد بخشی را هم در پساتولید درست کنیم، اما بازهم هزینه‌ها آن قدر زیاد شد که مجبور شدیم تعداد روز‌های فیلم برداری را کم کنیم تا هزینه اضافی جبران شود. دوست نداشتم تعداد پلان‌ها را کم کنم، برای همین بیشتر کار کردیم و همه مایه گذاشتند.

به نظرتان به فیلم سازی رضوی می‌توان به عنوان یک ظرفیت بالقوه و برند فیلم سازی مشهد نگاه کرد؟

البته، همین طور است. وقتی تاریخ می‌خوانید، می‌بینید هم جواری با امام رضا (ع) که فلسفه ایجاد و توسعه شهر بر همین مبنا بوده، فرهنگی را در مشهد ایجاد کرده و حالا نیاز است که این فرهنگ گفته شود. البته دراین باره گفتن، نیازمند به روزرسانی هم هست. باید قبول کنیم رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی سلیقه مخاطب امروز را تغییر داده اند؛ درحالی که در این بخش ما خیلی خودمان را به روزرسانی نکرده ایم. یعنی همچنان محتوا‌ها در همان شکل سنتی تولید می‌شوند.

پس فکر می‌کنید از این ظرفیت به اندازه‌ای که باید، استفاده نشده است؟

نه واقعا! نه تنها آستان قدس و حرم، بلکه خود مشهد هم ظرفیت خوبی برای فیلم سازی دارد. ما در بخش عوامل فنی اصلا چیزی از تهران کم نداریم. این را در فیلم هایمان ثابت کرده ایم. فیلم‌هایی در مشهد با بودجه کمتر با عوامل مشهدی تولید کرده ایم که در برابر فیلم‌های تهرانی در جشنواره‌ها جایزه گرفته اند و اتفاقا از آن‌ها بهتر شده اند. ما سعی کرده ایم از همین امکان کم استفاده کنیم. اگر حمایت بیشتری داشته باشیم، استاندارد فیلم سازی در مشهد بهتر می‌شود.

چه شرایطی باید باشد برای اینکه به قول خودتان، فیلم سازی مشهد جاده یک طرفه نباشد؟ آیا به ظرفیت فیلم سازی رضوی می‌توانیم به عنوان راه حلی نگاه کنیم که فیلم سازی مشهد را نگه دارد و آن را به جلو ببرد؟

منحصرا درباره فیلم سازی رضوی اگر صحبت می‌کنیم، شرایطش این است که هنرمندان اصلا بدانند چه شکلی باید فیلم رضوی بسازند و مدیران تصمیم گیر را چطور می‌توانند پیدا کنند. من خیلی از دوستان را دیده ام که فیلم نامه دارند، ولی نمی‌دانند چطور باید یک مدیر را پیدا کنند. مدیران باید در دسترس‌تر قرار بگیرند و کمی هم گاردشان را نسبت به سوژه‌ها و مضامین جدید باز بگذارند. باید بدانند که‌ می‌شود نوآورانه‌تر نگاه کرد و امام رضا (ع) فقط گنبد و گلدسته نیست. امام رضا (ع) در زندگی مردم در جریان است.

قصد ساختن فیلم بلند ندارید؟

به شدت علاقه مندم که بتوانم فیلم بلند صددرصد بومی بسازم. چند فیلم نامه بلند و سریال هم دارم، ولی واقعا پیداکردن سرمایه گذار در مشهد خیلی سخت است. فیلم بلند مناسبات خودش را دارد که بخشی از آن به دلیل اوضاع بد اقتصادی است. کارفرهنگی کردن دل گنده‌ای می‌خواهد و آدم‌های «بیزینسی» با عدد و رقم سروکار دارند نه با دلشان مانند ما. با وجود این، آسیب دیگری هم وجود دارد. متأسفانه کسانی هستند که در اسم، خودشان را همکار ما می‌دانند، اما در رسم، سوءاستفاده گرند. 

از بخش‌هایی که ما در آن‌ها ضعف داریم، یعنی پیداکردن سرمایه گذار، سوءاستفاده می‌کنند و‌ می‌روند آدم‌هایی را پیدا می‌کنند و با رقم‌های خیلی کمتر فیلم‌های بی کیفیت می‌سازند. نتیجه این می‌شود که سرمایه گذار می‌بیند انگار پولش را در چاه ریخته است. این افراد چشمه‌ها را کور می‌کنند. آن سرمایه گذار بعد که خروجی را‌ می‌بیند، می‌گوید اصلا اینجا کسی بلد نیست فیلم بسازد. متأسفانه در این بخش هیچ نظارتی وجود ندارد.

و بعد، آن سرمایه گذار اگر هم بخواهد سرمایه گذاری کند، ترجیح می‌دهد به فیلم ساز‌های تهرانی پول بدهد. درست است؟

بله، خیلی وقت‌ها فیلم ساز‌ها از تهران برای پیداکردن سرمایه گذار به مشهد می‌آیند. گویی اینجا حیاط خلوت سینمای تهران شده است. هرکسی می‌خواهد کار ارزان تری بیرون بدهد یا بودجه دولتی بگیرد، به مشهد می‌آید. فیلم را هم یک جوری به امام رضا (ع) وصل می‌کند. چند سکانس در حرم می‌گیرد و کلی پول از ادارات می‌گیرد، ولی عملا نه فیلمی برای مشهد ساخته می‌شود و نه آن فیلم در حوزه فیلم سازی رضوی است.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.