به گزارش شهرآرانیوز، مهاجرت امامرضا (ع) با وجودی که به تحمیل مأمون، خلیفه عباسی رخ داد، سرمنشأ بسیاری از تحولات مثبت در جامعه ایران شد. این امر دلایل مختلفی داشت؛ ازجمله آنکه اولا: ایرانیان دوستدار اهلبیت (ع) بودند و درنتیجه با حضور حضرت علیبنموسیالرضا (ع) در کشور خود، سر از پای نمیشناختند و ثانیا: درایت و علم امامرضا (ع) بهعنوان عالم آلمحمد، چنان شرایطی را پدید آورد که بزرگان جامعه آن زمان که در رأس آنها علما و اندیشمندان قرار داشتند، هرکدام به این جایگاه والای امام اقرار کردند.
حضور پربرکت حضرت امام علیبنموسیالرضا (ع) در خراسان از همان آغاز، تغییر و تحولات سیاسی و فرهنگی عظیمی را در منطقه رقم زد و در مدتی کوتاه، دامنه آن تحولات به سرزمینهای دور و نزدیک نیز رسید، به گونهایکه از ۱۲۰۰سال پیش تاکنون، آن حضور برای روح و جان شیفتگان آلعلی (ع)، جاذبه و انگیزهای فراهم کرد تا همهروزه سیل شیفتگان و عاشقان از سراسر نقاط جهان به سر کوی دوست بشتابند و جانی تازه کنند و اکنون شاهد تجلی امامرضا (ع) و فرهنگ رضوی در جلوههایی از میراث فرهنگی ایران و خراسان هستیم.
حضرت علیبنموسی (ع) در دوران اقامت خویش در مرو، مرکز علمی و اداری خراسان، تلاش گستردهای برای ارتقای اندیشه و اعتقادات مردم خراسان کردند و با مناظرههای علمی با اهل کتاب و نحلههای فکری گوناگون، زمینه اعتلا و ترقی معرفت و بینش دینی این منطقه را فراهم کردند.
آن حضرت با تشکیل محافل علمی و کلامی و حدیثی، از اسلام و فرهنگ اهلبیت (ع) دفاع میکردند و به ایرادها و شبهههای فرق پاسخ میدادند. در ادامه، برای تبیین هرچه بیشتر جایگاه امامرضا (ع) در توسعه میراث شیعه، گفتاری از حجتالاسلاموالمسلمین دکتر محمدتقی سبحانی در اینباره، دراختیار خوانندگان قرار خواهد گرفت.
معارف حکمت رضوی، مجموعهای مستقل و ممتاز از دستگاههای معرفتی فکری بشری است. امامرضا (ع) در زمانی لب به سخن میگشایند و مجموعه این میراث را عرضه میکنند که چند ویژگی در جهان اسلام و در محیط ایشان وجود دارد؛ نخست آنکه تشیع از مراحل نخستین اعتقادی خود، گذشته و جامعه اعتقادی شیعه به دوره بلوغ رسیده است.
پس از گذر از دوران امامسجاد (ع) و صادقین (ع)، عصری ظهور کرده بود که در آن، عناوین و محورهای مباحث اعتقادی شیعه کاملا روشن شده بود؛ هم برای جامعه شیعه و هم برای مخالفان.
ویژگی دیگر جهان اسلام در عصر رضوی، شکلگیری واگراییهای معرفتی در جامعه رقیب و جریان فکری اهلسنت است. در آن دوره، مکتبها و مذهبهای کلامی بهطور کامل نمودار شده بود و آنچه بعدها، ما آنها را مذاهب اسلامی و مذاهب کلامی نامیدیم، نقطه آغاز شکلگیریاش از دوران حیات امامرضا (ع) است؛ چنانکه در درون جریانهای کلامی بهتدریج اندیشههای مختلف در حال بروز و ظهور بود. ویژگی سوم آن دوره، حضور فعال رؤسای ادیان است. زمینه عرضه اندیشههای آنان فراهم شده بود و امام در مواجهه با این اندیشهها، معارف خود را عرضه کردند.
نکته چهارم اینکه عصر رضوی، عصر ترجمه آثار فلسفی و غیرفلسفی به زبان عربی بود؛ اگر در گذشته یعنی در دوران صادقین (ع) معارف کلامی و فلسفی دیگران در قالب شفاهی عرضه میشد، در این دوره کمکم میراث مکتوب نیز به آن اضافه شد.
امامرضا (ع) در نقطه کانونی این حرکت پیچیده و درگیری توأمان فکری، اندیشههای خودشان را عرضه کردند. با این پیشینه باید گفت دستگاه معرفتی که آن حضرت با میراثبری از آبای خود و بهرهگیری از علوم قرآنی عرضه میکنند، نظام معرفتی مستقلی است.
در اثبات این استدلال باید گفت که در مکتب اسلام با ظهور رسالت نبوی، روشن است که معارف بلند اسلامی نکات تازه و عرصههای نوینی را به روی عقل بشری گشوده است و اگر فردی ادعا کند رسالت پیامبر (ص) تنها برای ابلاغ احکام شرعی بوده است، پذیرفته نیست، بنابراین نخستین رسالت پیامبر اکرم (ص) و قرآن کریم، عرضه معارف نوینی است که قرار است اندیشههای بشری را تصحیح کند و به تکامل برساند.
برهان دیگر اینکه مقایسه اندیشههای امامرضا (ع) با معارفی که در آن عصر وجود دارد، اعم از معارف اسلامی یا دیگر ادیان، نشان میدهد که امامرضا (ع) در مقابل تکتک آن اندیشهها موضعی مستقل دارند. معارف رضوی و معارف علوی، یک معرفت مستقل از دیگر گروههای فکری و اندیشههای بشری است.
ویژگی دیگر معارف رضوی، اصلمحوربودن آن است. دورانی که امام عرضه اندیشه را آغاز میکنند، برخلاف گذشته، جامعه شیعه به بلوغ رسیده است و جریانهای مقابل به دستهبندی و اصلسازی روی آوردهاند. این، دوران شکلگیری مکاتب کلامی است. امامرضا (ع) در بین معارفی که عرضه میکنند، دائم بر این نکته تأکید میکنند که من، اصلی از اصول را برای شما عرض میکنم.
لازم بود به مقتضای زمان، معارف شیعه در قالب اصول و موازین علمی محکم، عرضه میشد که این نکته را حضرت هم تصریح میکنند.
مجموعه معارف امامرضا (ع) را نباید گزارههای مختلف پنداشت؛ باید اصول بنیادین اندیشه پنداشت و آنها را استخراج کرد و نشان داد که این اصول، چگونه تبیین شده و مدلل و موجه شده است.
ویژگی دیگر معارف رضوی، دستگاهمند بودن آن است. تنها این نیست که پارهای اصل و قاعده حکمی و معرفتی ارائه شود، بلکه این قواعد در زنجیرهای بههمپیوسته در یک دستگاه هماهنگ و منسجم و مرتبط با هم ارائه شده است. این نکته را میشود از درون سخنان آن حضرت نیز استخراج کرد.
در اهمیت این نکته، همین بس که تا وقتی یک دستگاه معرفتی بهصورت یک نظام و سیستم معرفتی سامان نیابد و این عناصر گوناگون کنار هم ننشینند، نمیتواند مکتبی فکری را عرضه کند.
وقتی به مکتب اسلام و معارف اهلبیت (ع) مراجعه میکنیم، درمییابیم که در آنها، کاملا انسجام و ارتباط وجود دارد. باتوجهبه این نکات معلوم میشود که وقتی ما از میراث حکمی رضوی سخن میگوییم، باید بدانیم که یک نظام معرفتی مستقل و دارای زنجیرههای اعتقادی محکم و در یک دستگاه کاملا منسجم و هدفمند تعبیه شده است.
بر این مطلب از آن نظر تأکید میشود که بسیاری از افرادی که بهدنبال روایات اعتقادی و معارف اهلبیت (ع) رفتهاند و ازجمله در باب امامرضا (ع) شرح نگاشتهاند، دست به گزینش و اقتباس زدهاند و جمله یا عبارتی از مجموعه خطبه یا مناظره استخراج میکنند و آن را شاهدی بر ادعای خود میگیرند و این یک خسارت و خیانت بزرگ است؛ چنانکه در دنیای امروز و در عالم تفکر، هیچ فردی اجازه نمیدهد با انتخاب گوشهای از سخنان او، مطالبش را تفسیر کنند، بنابراین مجموعه معارف رضوی باید کنار هم بنشینند تا آن معرفت خود را بهخوبی نشان دهند.
امامرضا (ع) حدود ده تا دوازده قاعده اساسی را در معرفت ربوبی عرضه کردهاند که اینها از مبانی معرفتشناسی شروع میشود تا مباحث مربوطبه ذات و صفات الهی، رابطه انسان و خدا، نظام اراده، نظام هدایت و آن این. این قواعد که بهصورت گزارههای تعریفشده روشن در عبارات امام رضا (ع) آمده و گاه با تکرار و گاهی هم با بیانهای مختلف، ابعادش روشن شده است، نشان میدهد که یک ارتباط وثیق بین این مجموعه وجود دارد، بهطوریکه اگر شما یکی از این عناصر را از مجموعه بیرون بکشید و بخواهید مخالف آن را بگذارید، دستگاه حکمی بههم میریزد و سیستم دیگر پاسخگو نخواهد بود.
در دوران امامصادق (ع) و امامرضا (ع)، جامعه اسلامی با گسست و آشفتگی سیاسی، روبهرو و زمینه اختلاف در بین جانشینان و طبقات اجتماعی تقویت شد. در این دوران، التهاب جدی از شرق تا غرب، جامعه اسلامی را فراگرفته بود و امام (ع) در این دوران فرصت یافتند فعالیتهای گستردهتری را برای نشر معارف الهی انجام بدهند.
امامرضا (ع) در حوزه بسط معارف، رسالتهای اختصاصی را به انجام رساندند، بهگونهایکه کار ویژه آن امام همام در تاریخ امامت، درباره معارف معنوی و اعتقادی، از ویژگیهای خاصی برخوردار است. اگر معارف امامصادق و امام موسیبنجعفر (علیهماالسلام) در دایره شیعیان بسط پیدا کرد، امامرضا (ع) این موضوع را به سایر فرقهها، گروهها و سایر ادیان و مذاهب بسط دادند.
پیامد دامنگستری معارف رضوی در دورههای بعدی بهویژه در پایان غیبت صغری، کاملا خود را نشان داد و تشیع از اندیشه فرقهای به گفتمان جهانی تبدیل شد. براساس روایتی، دلیل اطلاق صفت «رضا» برای ثامنالائمه (ع) آن بود که مردم اعم از مخالف و موافق، به امامت و جایگاه و مقام حضرت رضا (ع) رضایت داشتند. امامرضا (ع) تلاش کردند از شرایط پیشآمده همچون موقعیت سیاسی، جایگاه والای امامت و ازطرفی گسترش دانش و علوم میان مخاطبان، بیشترین بهره را در نشر معارف ببرند. اگر بیان امامرضا (ع) نبود، روایات اهلبیت (ع) را نمیتوانستیم بهدرستی بفهمیم.
در دوران امامرضا (ع) ادبیات معارفی اهلبیت (ع) بهسمت ادبیات استدلالی سوق پیدا کرد و مبناسازیهای عقلی و بنیادسازی قرآنی باتوجهبه سنت مشترک، در امتداد معارف وحیانی قرار گرفت.
قاعدهسازی، از دیگر محورهای ژرفسازی معارف در دوران ثامنالائمه (ع) بود. در روایات امام رئوف (ع)، ادبیات معرفتی ائمه پیشین بهصورت عامدانه و با تصریح، به مجموعهای قوانین تبدیل میشود که میتوان به نمونههای متعددی از آن اشاره کرد.
امامرضا (ع) به معارف بلند اهلبیت (ع)، ژرف و عمق و دقت بخشیدند. در مناظرات حضرت صورتبندیهای علمی شکل میگیرد و تعابیر والایی از بیانات روایات ذکر میشود. در دوران ایشان، لایه عمیقتری از معارف تبیین میشود و سطح بیان حضرت بهدلیل شرایط مخاطب و زمینههای تکاملی جامعه، ژرف و دقت بیشتری مییابد. در این دوره تاریخی، تفکراتی با استفاده از میراث و با تکیه بر ادبیات شیعی، درحال ارائه تقریری از شیعه است که از خط اهلبیت (ع) بهدور است. این رویکرد را پارهای از اصحاب اهلبیت (ع) رشد دادند که از مهمترین آنها میتوان به تفکرات عالیان اشاره کرد.