الهام ظریفیان | شهرآرانیوز؛ کمتر ایرانی را میتوان پیدا کرد که نسبت به «شاهنامه» و سراینده آن عرق نداشته باشد و وقتی اشعار «شاهنامه» با آن لحن حماسی و پرطمطراقش را میشنود، به احترام از جایش بلند نشود. چنین ارادتی نزد هنرمندان که از روحیه حساس تری برخوردارند، به مراتب شاید بیشتر هم باشد.
ازاین روست که روز گرامیداشت فردوسی در تقویم بهانهای برای هنرمندان در رشتههای مختلف است که آثار هنری الهام گرفته از یکی از مهمترین کتابهای ادبیات کلاسیک ایران را خلق و ارائه کنند. در این گزارش ما سراغ دو هنرمند شناخته شده مشهدی رفتیم و از آنها درباره ظرفیتهای داستانها و روایتهای «شاهنامه» در هنرهای تجسمی پرسیدیم.
ایمان صادقی هنرمند گرافیست، تصویرگر، انیماتور و نقاش است که در بیست سال کار هنری اش در بیش از بیست نمایشگاه انفرادی و گروهی شرکت کرده و هفت سال است که روی نقاشی از طبیعت به شیوه مدرن، اما الهام گرفته از هنرهای سنتی متمرکز شده است. همچنین محمدرضا حمیدی، هنرمند پیشکسوت مشهدی، چهره شناخته شدهای در میان هنردوستان مشهدی و کشوری است. این هنرمند بیش از پنجاه سال است که به خلق هنر در سبک نقاشی قهوه خانهای میپردازد.
«شاهنامه» مهمترین اثر حماسه ملی ایرانیان و به نوعی شناسنامه قوم ایرانی محسوب میشود. بسیاری از آیینها و رسمهای فرهنگی ما در این اثر ماندگار شده و از گزند حوادث تاریخی در امان مانده اند؛ اما این اثر بزرگ در طول تاریخ نقطه مشترک بسیاری از هنرهای ایرانی نیز بوده است. ایمان صادقی دراین باره میگوید: اگر به تاریخ هنر ایران نگاه کنیم، میبینیم یکی از مهمترین موضوعات هنرهای تجسمی تاکنون «شاهنامه» بوده است.
بیشترین آثار نگارگری و نقاشی ایرانی با موضوع «شاهنامه» به ویژه براساس «شاهنامه» طهماسبی به تصویر کشیده شده است. حتی میتوان گفت در تاریخ هنر ایران، نقاشی با تعریف امروز نداشته ایم، بلکه به نوعی تصویرسازی داشته ایم. او میافزاید: در واقع نقاشها موضوعات «شاهنامه» را تصویرسازی میکرده اند تا اینکه این مدل تصویرسازی به نوعی سبک، به نام نقاشی قهوه خانهای تبدیل شده است. در این سبک نیز باز موضوع اصلی همچنان «شاهنامه» است؛ بنابراین ادبیات «شاهنامه» تأثیر زیادی در هنرهای تجسمی ایران داشته است. این تأثیر در دوره معاصر نیز ادامه دارد و همچنان بسیاری از هنرمندان از آن الهام میگیرند.
جذابیت «شاهنامه» آن قدر است که هنر مدرن نیز نتوانسته است به آن بی اعتنا باشد و راه گریزی به جز اینکه در بسیاری از موارد سوژه هایش را تحت تأثیر ادبیات و موضوعات «شاهنامه» انتخاب کند، نداشته است. این جذابیت نه فقط در هنرهای تجسمی مدرن، بلکه در دیگر رشتهها نیز وجود دارد. چنان که حتی هنرهای جدید مانند هنر چیدمان و هنرهای مفهومی و حتی اجرا و تئاتر نیز در مضامین خود بارها از آن بهره گرفته اند. اما نقاشی هنری است که احتمالا بیشترین تأثیر را از «شاهنامه» گرفته است.
صادقی دراین باره میگوید: نقاشی در رویکردهای مدرنش خیلی از «شاهنامه» تأثیر گرفته است. در نقاشی مدرن موضوعات «شاهنامه» به شکلهای جدیدی عرضه شده و خیلی مورد توجه قرار گرفته است. این نوع نقاشی، چون در مضمون از هویت ایرانی و بومی برخوردار است، در خارج از کشور به عنوان یک هنر ملی و ادامه هنر شرقی شناخته میشود و مورد توجه قرار میگیرد و در تعامل با هنرهای غربی، بر آنها نیز تأثیر میگذارد.
این نقاش طبیعت با بیان اینکه در هنرهای تجسمی بیشتر از محتوای «شاهنامه» اقتباس شده است، میگوید: در هنر مدرن، اما شیوه و فرم «شاهنامه» نیز تأثیر زیادی بر شیوه اجرای هنرها گذاشته است. برای مثال در نقاشی مدرن این دیدگاه وجود دارد که تحت تأثیر نگاه کوبیسم چطور به یک موضوع نگاه کنیم.
یا اگر بخواهیم تحت تأثیر هنرهای انتزاعی در سبکهای جدید به «شاهنامه» نگاه کنیم و از آن الهام بگیریم، چه خلاقیتهایی در نحوه اجرا میتوانیم داشته باشیم. در واقع خلاقیت در نحوه اجراست که بروز میکند، وگرنه هنر مدرن نیز به کارهای گذشته شبیه میشود. درحالی که با نگاه جدید و خلاقانه میتوان همان محتوا را طور دیگری روایت کرد.
صادقی در ادامه بیان میکند: در چند سال گذشته در چند فراخوان جشنواره هنری با موضوع «شاهنامه» شرکت کردم و با همین نگاه کارهای مدرن را خلق کردم. در یکی از آثارم سعی کردم با عنصر دیو و شخصیت رستم برخورد مدرن داشته باشم. در واقع تصویر دیو و رستم را از نگاه شخصی و مدرن خودم به تصویر کشیدم؛ نگاهی امروزی که درعین حال ریشههای آن به نگارگری سنتی میرسد.
به نظرم اگر دید مدیران و سیاست گذاران در این زمینه باز باشد و به هنرمندانی که مدرن کار میکنند بها داده شود، اتفاقات بهتری در استفاده از مضامین ادبیات کلاسیک ایران رقم خواهد خورد. او مهمترین چالش و مانع در بازنمایی «شاهنامه» در هنرهای تجسمی را نبود نگاه خلاقانه به معنای واقعی میداند و میگوید: یعنی چنان که گفتم، باید بتوانیم از موضوعات سنتی استفاده کنیم، ولی به شیوه خلاقانه و جدید آن را ارائه کنیم و بتوانیم از این طریق هنر مدرن را یک قدم پیش ببریم.
این هنرمند از چهارچوبهایی که هنرمندان هنرهای سنتی خودشان را به آنها محدود میکنند، به عنوان دیگر موانع و چالشها یاد میکند و میافزاید: بیشتر هنرمندان هنرهای سنتی معمولا چهارچوبهای بستهای تعیین میکنند و صرفا در همان محدوده حرکت میکنند.
این رویکرد را بیشتر در نگارگری یا حتی در موسیقی میبینیم که هنرمندان سنتی این رشتهها خیلی روی چهارچوبهای سنتی که تعیین کرده اند، تعصب دارند. البته این تعصب گاهی خوب است، ولی خیلی مواقع دست وپای هنرمند را میبندد و نمیگذارد خلاقیت اتفاق بیفتد. صادقی تأکید میکند: خلاقیت مستلزم آزادی و رهایی است؛ یعنی اول باید چیزی را خراب کنید و در این فرایند دست وپا بزنید و گیج شوید.
بعد از همه این رنجها و اشتباهات است که خلاقیت اتفاق میافتد، ولی اگر از همان ابتدا چهارچوبی بگذارید و بگویید از این چهارچوب نمیتوانم فراتر بروم، آن اتفاق خلاقانه رخ نمیدهد. چون چهارچوبها نمیگذارند از آن جلوتر برویم. در نگارگری سنتی ایرانی هنرمندان این رشته تقریبا چنین فضایی را به وجود آورده اند. او توضیح میدهد: البته شاید تجربههای ناموفق زیادی هم وجود داشته باشد که از این چهارچوبها گذشته اند، ولی به خلاقیت هم منجر نشده است. با وجود این، باز هم برای رسیدن به آن اتفاق جدید باید جلوتر برویم و از چهارچوبها بگذریم.
صادقی یک چالش دیگر را سختی هنرهای تجسمی به ویژه نقاشی در اجرا معرفی میکند و میگوید: موضوع کارهای من طبیعت است. شیوه اجرای آنها مدرن است، اما از هنرهای سنتی تأثیر گرفته ام. طبق تجربه شخصی خودم، چالش اصلی در رسیدن به یک انسجام در استفاده از هنرهای گذشته و جدید است.
چنان که درعین حال که نگاهمان جدید باشد، از هنرهای سنتی تأثیر گرفته باشیم. در همه اینها چفت وبست باید جور باشد تا درنهایت خوب از کار دربیاید. هماهنگ کردن اینها سخت است، چون هنر مدرن و سنتی تضادهایی باهم دارند. برای مثال هنرمندان سنتی در دوره خودشان طبق معیارهای مشخصی کار میکردند که اکنون آن معیارها برای ما از درجه اهمیت برخوردار نیست.
صادقی با تأکید بر ضرورت انجام پژوهشهای جدی در هنرهای سنتی، میگوید: نهادهای فرهنگی در این زمینه باید فرایندهای پژوهشی را طراحی کنند و نتایج آن را در اختیار هنرمندان قرار دهند. همچنین نبود گعدههای هنری خلأ دیگری در این زمینه است. فضاهای کمی برای رودررویی هنرمندان و گفت وگوی آنها با یکدیگر وجود دارد. برای مثال انجمنهایی باید باشند که هنرمندان رشتههای مختلف و پژوهشگران را در کنار هم قرار دهند تا بتوانند با هم گفتگو کنند.
در چنین گفتگوهایی است که هماهنگ شدن اتفاق میافتد. در این فضاهاست که من هنرمند میتوانم از پژوهشهای محققان استفاده کنم و درعین حال تجربیات و شناخت تصویری خودم را با بقیه در میان بگذارم. در این وضعیت، هنرمندان رشتههای مختلف و پژوهشگران با هم رشد میکنند و خروجی آن میشود آثار هنری تأثیرگرفته از پژوهشهای علمی.
محمدرضا حمیدی، هنرمند پیشکسوت نقاشی قهوه خانه ای، نیز با بیان اینکه «شاهنامه» فردوسی صحنههای روایی زیادی دارد، میگوید: هر صفحه از «شاهنامه» ظرفیت این را دارد که به یک تابلو نقاشی تبدیل شود. اینکه چقدر بتوان از این ظرفیت در هنرهای تجسمی استفاده کرد، به سفارش دهنده برمی گردد.
این هنرمند میافزاید: یک هنرمند به تنهایی توان این را ندارد که در این زمینه به صورت کامل کار کند. من نهایتا شاید بتوانم یکی دو تابلو با هزینه خودم کار کنم. سازمانهای فرهنگی مرتبط باید دراین زمینه برنامه ریزی کنند و به هنرمندان سفارش دهند. مسئولان فرهنگی باید متخصصان این حوزه را دورهم جمع کنند و از نظرات آنها استفاده کنند. وقتی این تعامل وجود داشته باشد، میتوان صحنههایی از «شاهنامه» را که مخاطبان بیشتری را میتواند جذب کند، برای سفارش انتخاب کرد.
حمیدی با تأکید بر اینکه «شاهنامه» اثری است که پیر و جوان آن را دوست دارند، توضیح میدهد: از لحاظ محتوایی این ظرفیت در «شاهنامه» وجود دارد که متناسب با سلیقه نسل امروز بتوان از مضامین آن بهره گرفت و آثار هنری ماندگاری را خلق کرد. «شاهنامه» یکی از پرطرف دارترین کتابهای ادبیات کلاسیک ایران بین همه نسل هاست. همه «شاهنامه» را دوست دارند. وقتی «شاهنامه» خوانده میشود، غرور ملی به شنونده دست میدهد و کسی که نشسته است، خودبه خود بلند میشود و میایستد. اما به اندازه این علاقه کار فرهنگی مؤثر برای شناساندن این اثر هنری صورت نمیگیرد.
متأسفانه در روز فردوسی صرفا به برگزاری مراسم و همایشها بسنده میشود، درحالی که کارهای فرهنگی گستردهای باید طراحی شود که از تربیت نقالان، آموزش سبکهای هنری و شیوههای خلاقانه در بازنمایی «شاهنامه»، پژوهش و پشتیبانی از هنرمندان را شامل شود. او میافزاید: چنین برنامهای باید در چند محور برنامه ریزی شود. نباید این طور برداشت شود که همه حتما باید به یک شیوه کار کنند.
من که نقاش قهوه خانهای هستم، باید سبک خودم را ادامه بدهم و کسی که کاریکاتور میکشد و انیمیشن میسازد، در حیطه کار خودش در بازنمایی روایات «شاهنامه» باید دست به خلاقیت بزند. همه اینها در کنار هم میتوانند فراگیر باشند. من اگر به تنهایی نقاشی قهوه خانهای خودم را بکشم، نمیتوانم انتظار داشته باشم که از آن استقبال شود. باید از هر نظر و از هر جنبهای روی «شاهنامه» کار شود.
درست است که هنرهای جدید مانند انیمیشن، گرافیک و کاریکاتور امروز مخاطب بیشتری دارند، ولی هنرهای سنتی مانند نقاشی قهوه خانهای نیز علاقهمندان خودشان را دارند و سبکهای جداگانهای هستند. سبکهای هنری سنتی باید حفظ شوند و درعین حال هنر مدرن نیز میتواند به کمک بیاید. به این ترتیب است که میتوان مخاطب بیشتری را جذب کرد، چون مخاطبان سلایق گوناگون دارند.
این هنرمند با انتقاد از اینکه برخی هنرمندان بدون هیچ خلاقیتی صرفا برخی صحنههای «شاهنامه» را مدام تکرار میکنند، میگوید: «شاهنامه» مضامین زیادی دارد و نباید فقط به صحنه کشته شدن سهراب اکتفا کرد. هنرمندان باید در استفاده از مضامین «شاهنامه» تنوع را رعایت کنند. داستانهای «شاهنامه» آن قدر وسیع اند که شاید یک نقاش یا فیلم ساز بیش از بیست سال باید کار کند تا بتواند بخشی از آن را بازگو کند.