به گزارش شهرآرانیوز، «برای ابرانسانها از چه عکسی استفاده کنیم؟» این سؤالی است که معلم درس فارسی از دانشآموزان کلاس چهارم ابتدایی خود میپرسد؛ سؤالی که بدون جواب نمیماند، اما در بطن خود افسوس و آهی تأملبرانگیز دارد. واژههای بیانشده برای این جواب، غمی سنگین بر دل و روح و جان معلم مینشاند؛ جوابی از جنس مرد عنکبوتی و بتمن و لاکپشتهای نینجا و باباسفنجیِ شلوارمکعبی. ماجرای ابرقهرمانها در ذهن کودکان این مرزوبوم باز هم همان قصه پرغصه تولیدات آنطرفآبیهاست. اما با برنامهریزی منسجم و آموزش فرهنگی میشد فرزندان ما پاسخ سؤال معلم کلاس را با شخصیتهای اساطیری ایرانی نظیر گرشاسب و فریدون و رستم و سهراب بدهند.
در شرایطی که بسیاری از کشورها شخصیتهای خیالی میسازند تا خودشان را در میان ذهنهای فرزندان ما جا بیندازند، ما با داشتن ابرقهرمانهای بسیار در میراث فرهنگی مان هنوز نشسته ایم و به ابرانسانهای آنها نگاه میکنیم. در شرایطی که شاهنامه، این ظرفیت غنای فرهنگی ما، میتواند دست مایه ساخت انواع سریالها و انیمیشنها و فیلمها باشد، باز هم مرغ همسایه برای ما غاز است.
این ماییم که به دست خودمان به صندوقچه ابرقهرمانهای اصیل ایرانمان قفل زده ایم، به سراغ دیگران رفته ایم و برای آنها به به و چه چه میکنیم و این چنین است که فردوسی بزرگ، خالق شاهنامه و البته کسی که حفظ و حیات زبان فارسی مان را به او مدیون هستیم، به عنوان بزرگترین گنج زبان فارسی همچنان مهجور مانده است.
گرامیداشت نام و یاد فردوسی را تنها به برگزاری روز بزرگداشت خالق شاهنامه ختم کرده ایم و برخی ابیاتش را با دیوارنویسی، بر چهره شهر تصویر میکنیم، یا در بهترین حالت تندیسی را در بزرگترین میدان شهر قرار میدهیم و همه اینها کل اقدامات ما برای بزرگداشت حکیم سخن میشود.
اما به واقع چه شده است که بعدازاین همه سال از گرجستان و ارمنستان گرفته تا تونس و بنگلادش و مکزیک و روسیه با اقتباس از شاهنامه فردوسی فیلم میسازند، زبان و اخلاق و فرهنگ و درک مفاهیم تدریس میکنند؛ اما این گنج بزرگ در سرزمین آبا و اجدادی اش آن طورکه باید و شاید تبلور ندارد و مهجور باقی مانده است؟
با مروری بر کرسیهای مختلف تدریس اخلاق و فرهنگ در دنیا میبینیم نخستین پیام بشردوستانه ایران پس از اسلام، بیتی از شاهنامه فردوسی است که در معبدی در شهری در ژاپن نگهداری میشود. به اذعان روابط عمومی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی قدیمیترین نسخه خطی شاهنامه، سروده حکیم ابوالقاسم فردوسی، در کتابخانه ملی فلورانس، یکی از مهمترین کتابخانههای ایتالیا و اروپا نگهداری میشود.
نام حکیم ابوالقاسم فردوسی با زبان فارسی پیوند خورده است و نمیتوان او را خارج از جغرافیای سرزمین ما تصور کرد و این در حالی است که قدیمیترین نسخه از شاهکار او یعنی «شاهنامه» نه در ایران که در ایتالیا نگهداری میشود. به استناد آمار، شاهنامه فردوسی به بیش از سی زبان دنیا ترجمه شده است تا خوانش و تدریس شود؛ اما برای مایی که خود را میراث دار این اثر بزرگ میدانیم، هنوز شاهنامه در مدارس ابتدایی مان جایی ندارد.
برای حفظ و پاسداشت نگهدارنده اصلی زبان مادری مان چه کرده ایم؟ چند درصد از خانوادههای ما در قفسه کتابخانه خود شاهنامه دارند و چند درصد -به فرض در اختیار داشتن این اثر ملی- آن را خوانده اند؟ چند درصد ما تاکنون شاهنامه را به دست گرفته ایم یا به اطرافیانمان شاهنامه هدیه داده ایم؟ ۲۷ سال از سند زدن روز ۲۵ اردیبهشت به نام حکیم ابوالقاسم فردوسی و پاسداشت زبان پارسی میگذرد و ما همچنان اندر خم یک کوچه مانده ایم.
آموزش مفاهیم شاهنامه در مدارس ابتدایی یا «زنگ شاهنامه خوانی»، زنگی بود که پس از پانزده ماه کار بر روی آن و برگزاری دورههای آموزشی برای معلمان منتخب، در ۱۷ آذر ۱۳۹۸ به صورت نمادین زده شد. در گام نخست این طرح، قرار بود با همکاری شهرداری مشهد و اداره کل آموزش وپرورش خراسان رضوی، دانش آموزان مقطع پیش دبستانی و کلاس چهارم ابتداییِ تعدادی از مدارس از نواحی مختلف مشهد، این زنگ را داشته باشند.
قرار بود در گام نخست، دو ساعت در هفته زنگ شاهنامه در ۳۲ مدرسه و مرکز پیش دبستانی با حضور ۱۵۰۰ دانش آموز از مدارس منتخب مشهد زده شود؛ اما هنوز جوهر آن تفاهم نامه خشک نشده بود که ویروس منحوس کرونا این زنگ را به خاموشی کشاند؛ موضوعی که وقتی وضعیت ادامه اجرای آن را از مدیر روابط عمومی آموزش و پرورش ناحیه تبادکان، به عنوان یکی از مناطق پایلوت اجرای این برنامه، میپرسیم، چنین پاسخ میشنویم که در ابتدای سال تحصیلی، آموزش شاهنامه به مدارس این ناحیه ابلاغ شده است؛ اما موضوع برای معلمان و مدیران اجباری نبوده است.
سیدجلیل بامشکی، معاون زیارت و گردشگری سازمان فرهنگی اجتماعی شهرداری مشهد، هم به عنوان یکی از مسئولان سوی دیگر این ماجرا میگوید: من زمان اجرای آن تفاهم نامه در این جایگاه حقوقی نبودم؛ اما ظاهرا آن برنامه برای اجرا زمانی یک ساله داشته است و اکنون مدت اجرای آن منقضی شده است.
بامشکی البته اشارهای هم به فعالیتهای مدیریت امور سازمان فرهنگی اجتماعی زائران شهرداری مشهد میکند؛ اینکه امسال برنامه بچه مرشد از اول اردیبهشت از شبکه کودک سیما در حال پخش است و طی تفاهم نامه شهرداری با شبکه کودک سیما، قرار است دو قسمت انیمیشن فاخر از داستانهای شاهنامه تولید و پخش شود.
وی بیان میکند: به پیوست این پویش، برنامهای هم به نام بچه مرشد تعریف شده است که هم آموزش شاهنامه و نقالی را در دل خود دارد، هم از کودکان درخواست میشود که نقالیهای خود را برای شبکه کودک بفرستند.
بامشکی تأکید میکند: در حوزه کودک و نوجوان رویداد کودک و شاهنامه را هم سال گذشته اجرا کردیم و بنا داریم این رویداد در دو نوبت هر سال در نقاط مختلف شهر اجرا شود.
وی اظهار میکند: از ۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی تا ۳ خرداد از ساعت ۱۶ تا ۱۹ هر روز در محل آرامگاه فردوسی، برنامه کودک و نوجوان داریم که یک ساعت از این برنامه از شبکه کودک سیما پخش میشود. معاون زیارت و گردشگری سازمان فرهنگی اجتماعی شهرداری مشهد نیز میگوید: نقاشی دیواری سطح یک با موضوعات شاهنامه سال گذشته در بولوار ابن سینا و در خیام اجرا شده است و امسال هم چند نقطه دیگر شهر نقاشی دیواری با موضوع شاهنامه را در دست اجرا داریم.
قرار بود آموزش مفاهیم شهروندی بر پایه شاهنامه و استفاده از مفاهیم غنی ادب فارسی به جای شخصیتهای غربی که از رویکردهای مهم افتتاح خانه کودک و شاهنامه بود، با افتتاح خانهای با همین نام کلید بخورد؛ خانه کودک و شاهنامه در ۱۹ آذرماه سال ۱۳۹۶ در مساحتی بالغ بر ۱۵۰ مترمربع در بوستان بخارایی مشهد افتتاح شد. افتتاح این خانه در زمان خود بارقههایی از امید در دل فردوسی دوستان ایجاد کرد؛ اما دیری نپایید که خانه کودک و شاهنامه مشهد هم از پایه ویران شد.
وقتی برای پیگیری این موضوع که هنوز هم شهرداری ساختمان خود را برای ادامه فعالیت خانه کودک و شاهنامه اختصاص داده است یا خیر، به سراغ معاون فرهنگی شهرداری منطقه یک مشهد میرویم، همایون محمدیان در این باره میگوید: حدود یک سال است که طبق تفاهم نامه، ساختمان خانه کودک و شاهنامه در حوزه گلهای زینتی به بخش خصوصی واگذار شده است و اکنون خانه کودک و شاهنامه دیگر فعال نیست.
همه اینها در حالی است که آنچه از دیدگاه امیر الهامی، پژوهشگر شاهنامه و استاد ادبیات، عامل اصلی مهجور ماندن شاهنامه فردوسی است، غفلت از فکر و اندیشه اوست.
به گفته الهامی، ضرورت پرداختن به متون ادبی یک جریان دوسویه است؛ یعنی ما در عین حال که برای برطرف کردن نیازها به متون کهن می پردازیم، برای تقویت و افزایش مطالعه این متون که خود ضامن حفظ و بقای زبان و فرهنگ این تمدن میشود هم گام برداریم.
وی با بیان اینکه شاهنامه متنی چندوجهی است، تأکید میکند: شاهنامه با بیان یک روایت حماسی در ادوار مختلف در عین بیان شاکله قهرمانی، در حقیقت همه نیازهایی را که متون دیگر، هر کدام به تنهایی، بخشی از آن را برآورده میکنند، به طور کامل برطرف کرده است.
الهامی معتقد است که پرداختن به نیایشها و مناجات نامههای شاهنامه میتواند نیاز روحی، روانی و عرفانی ما را برطرف کند؛ نیایشهای شاهنامه را میتوان در موضوعاتی نظیر توحید، عجز بنده در برابر خدا و... دید.
این شاهنامه پژوه بیان میکند: این روزها چندوجهی بودن شاهنامه و پرداختن به این نیایشها متأسفانه فراموش شده و تنها نوعی خوانش نقالی و بیان قهرمانی رهاورد پرداختن این روزهای مردم به شاهنامه است.
او میگوید: شاهنامه دانی این روزها صرفا به شاهنامه خوانی منتهی شده است؛ آن هم نه شاهنامه خوانی به شیوه درست، بلکه تنها روایت چند طومار نقالی. ابیات بسیار زیادی از شاهنامه در وصف خدا و در نیایش با خداست که مورد غفلت واقع شده است.
الهامی تأکید میکند: اگرچه ابیات شاهنامه حماسی است، اما ما از ابعاد تعلیمی آن غفلت میکنیم. پندها و اندرزهایی که فردوسی در شاهنامه به ما داده است، در حقیقت نیاز جامعه امروز ماست، اما از آن غفلت کرده ایم. اینجاست که میگوییم شاهنامه مهجور مانده است.
وی با بیان اینکه توجه شاهنامه به جایگاه مادر بودن زنان بسیار زیاد است، میافزاید: زمانی که از مباحث شاهنامه سخن به میان میآید، اولین موضوع بحث جنگاوری است و این در حالی است که بر خلاف بسیاری از حماسه ها، زن در شاهنامه یک حضور گذرا ندارد و سیمای زن گذرا نیست. حضور زن ارزشمند است؛ حضوری است که رنگ و لعاب اصلی داستانهای شاهنامه را در خود دارد. درحقیقت به زنان شاهنامه از نظر سیرت و خرد و فرزانگی بسیار میتوان پرداخت.
الهامی بخش دوم دلیل مهجور ماندن شاهنامه را به واژههای فارسی آن ربط میدهد، چه این واژهها نامهای خاص باشند، چه کلماتی که در فرهنگهای مختلف شاهنامه تدوین شده اند. او میگوید: به صورت دقیق به واژههای شاهنامه نپرداخته ایم. ما باید با آن ظرافتی که فردوسی واژگان اصیل ایرانی را به کار برده است، آنها را به کار ببریم.
این استاد ادبیات میافزاید: بسیاری از رسوم و سنتها و آداب نیک ایرانیان در شاهنامه مطرح شده است، اما امروز خاستگاهش برای مردم ما مشخص نیست. خاستگاه نوروز در متون کهن ما روز بر تخت نشستن جمشید است. اهمیت این داستان در شاهنامه چیست؟ جمشید با مطرح کردن نوروز نوعی توجه خاص به مفهوم گاه شماری دارد. در حقیقت جشنهایی مثل نوروز بیانگر دانش کیهانی نیاکان ماست.
وی با انتقاد از این موضوع که جوانان ما با قهرمانان شاهنامه آشنا نیستند، اظهار میکند: گاهی خانوادههای ما برای فرزندانشان نامهای اروپایی و غربی انتخاب میکنند که این لطمه بزرگی بر بدنه زبان و فرهنگ ماست.
او با اشاره به همه این موارد، تأکید میکند: در حقیقت این اندیشه و فکر فردوسی است که مهجور مانده است. شاهنامه مهجور است؛ چون ما با نخواندن جزءبه جزء شاهنامه، خود را از آن محروم کرده ایم.
الهامی درباره راهکار جبران این مسئله نیز اظهار میکند: راهکار اول رواج واژگان اصیل فارسی است و راهکار دوم یادگرفتن سیروسلوک قهرمانان شاهنامه که آیینه تمام نمای تفکر نیاکان ما هستند.