به گزارش شهرآرانیوز، اوایل خرداد، کارآگاهان پلیس آگاهی در بازبینی پروندههای رمزآلود، به ماجرای مشکوکی درباره گمشدن یک زن چهلساله رسیدند که هیچکس پیگیر این ماجرای مرموز نبود. همین موضوع، افکار کارآگاهان را بهگونهای درگیر کرد که بهناچار گزارشی را به قاضی دکتر صادق صفری نوشتند و از وی راهنمایی خواستند؛ چراکه آنها فرضیه جنایی را در این پرونده محتمل میدانستند. اینگونه بود که قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب نیز علم و تجربه را به هم گره زد و حکم بازداشت مردی را صادر کرد که کارآگاه سرهنگ ولی نجفی انگشت اتهام را به سوی وی نشانه رفته بود. طولی نکشید که سروان آرمین منفرد (افسر پرونده) در کنار رئیس دایره قتل عمد آگاهی قرار گرفت و با طرح چند سؤال فنی و انحرافی مرد حدوداً چهلسالهای به نام «حسن.ق» را وادار به اعترافی هولناک کردند که در منزل مسکونیاش غافلگیر شده بود. دقایقی بعد، با هماهنگی قاضی صفری، تنهامظنون این پرونده که مدعی بود از «ف.ت» اطلاعی ندارد، مورد بازجویی قرار گرفت و راز قتل زن چهلساله با هدف رسیدن به دختر بیستسالهاش فاش شد و به این ترتیب رمزگشایی از پیچیدهترین پرونده افکار کثیف در مشهد ادامه یافت.
این شیطان سیاه که روز گذشته به سؤالات تخصصی قاضی دکتر صادق صفری (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) در محل وقوع جنایت پاسخ میداد، زوایای وحشتناکی از روابط سیاه خود با زنان بیپناه و درمانده را فاش کرد که دل هر انسانی را تکان میداد. این تبهکار بیرحم که خود را «حسن.ق» معرفی میکرد، پس از تفهیم اتهام ارتکاب قتل عمدی از سوی قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد گفت: متولد سال ۶۴ هستم و در تهران به دنیا آمدم، اما بعد به فریمان نقل مکان کردیم و در این شهر مشغول تحصیل شدم و ازدواج کردم ولی سرنوشت مرا به مشهد کشاند و با دوستانم کارگاه تولید کلوچه راهاندازی کردم که پسرخالهام به عنوان کارگر وارد کارگاه شد و «پایپ» (ابزار استعمال مواد مخدر صنعتی شیشه) را به دستم داد. بعد از آن، کارگاه تولید چینی در جاغرق به راه انداختم و بعد درحالی کارگاه را به جاده کلات منتقل کردم که با زنی به نام «م» ارتباط داشتم. او از همسرش طلاق گرفته بود و برای تأمین مخارج اندک زندگیاش در کارگاه من کارگری میکرد. در همین باره با زنان دیگری هم ارتباط برقرار میکردم تا اینکه اواخر سال ۹۸ زنی به نام «ف.ت» به همراه دختر نوجوانش به کارگاه من آمدند و چون از همسرش طلاق گرفته بود، من هم بیدرنگ ارتباطم را با او شروع کردم.
روزی «ف» برای بردن برخی لوازم زندگیاش به قوچان رفت و من هم همراه او شدم، ولی وقتی لوازم را برداشت شوهر سابقش از او به اتهام سرقت شکایت کرد که همین موضوع دستاویزی برای من شد؛ چراکه «ف» از بازداشت و دستگیری خودش هراس داشت. من هم با سوءاستفاده از این موضوع به او قرصهای خوابآور میدادم و ادعا میکردم که اگر نیروهای انتظامی برای دستگیری تو آمدند، چنین تصور کنند که تو خواب هستی! از سوی دیگر هم مدتی بعد خانوادهام را تقریباً فراموش کردم؛ چراکه «ف» اجازه نمیداد به فریمان بروم و از خانوادهام خبری بگیرم ولی روزی که او و دخترش دستبند پلیس را در خانهام دیدند، خودم را نیروی امنیتی معرفی کردم تا به این بهانه بتوانم به شهرستان بروم و از خانوادهام خبری بگیرم! «شیطان سیاه» درباره فیلمهای مستهجن زیادی که از زنان بیپناه تهیه کرده بود نیز گفت: از روابط با زنان فیلم میگرفتم تا برای تهدید آبروریزی از آنها استفاده کنم! ولی از هیچ فیلمی استفاده نکردم!
وی در پاسخ به سوالی درباره کار گذاشتن دوربینهای مداربسته در حمام و محل تعویض لباس زنان در کارگاه نیز فقط سکوت کرد! ولی در خصوص این که چرا از خودش هم هنگام خود آزاری فیلم گرفته است، گفت: میخواستم هر نوع ارتباطی را از سر کنجکاوی تجربه کنم!
هنگامی که اعترافات «شیطان سیاه» به دختر ۲۰ سالهای رسید که مادر او را با هدف رسیدن به نیات پلیدش به قتل رسانده است، دختر جوان اشک ریزان مقابل او ایستاد و با قلبی آکنده از درماندگی و بدبختی به مرد ۴۰ ساله گفت: تو چگونه مرا این همه مدت فریب دادی! تو مادرم را کشتی تا با من ارتباط غیراخلاقی بگیری؟ یک انسان تا چه حدی میتواند سقوط کند! تو به من که دختری باکره بودم رحم نکردی و هستی و آیندهام را برای هوسرانی خودت به تباهی کشیدی! تو مادرم را کشته بودی و روی خاک او مرا آزار میدادی ولی من، چون بی پناه بودم، چارهای جز سکوت نداشتم و ادعاهایت را باور میکردم که از نیروهای امنیتی هستی!
دختر ۲۰ ساله که دیگر اشکهای بغض آلودش به فریادی بی صدا تبدیل شده بود با چهرهای باران زده ادامه داد: مادر مرا ببخش! او من و تو را آلوده مواد مخدر صنعتی کرد تا به اهداف شیطانی خودش برسد! مادرم مرا ببخش که مادر همواره بخشنده است، اما من چگونه میتوانم از قاتل تو بگذرم که مرا این گونه فریب داد و هنوز تصور میکردم تو در مرکز درمانی نیروهای امنیتی تحت درمان قرار داری! چرا که او به من گفته بود مادرت قرص و مواد مخدر و مشروبات الکلی را با هم مصرف کرده و به حالت کما رفته است! و من جان او را نجات داده ام ولی در بیمارستان نیروهای امنیتی بستری است که امروز اندکی انگشت خود را تکان داد! به همین خاطر مدام به بهبود تو میاندیشیدم، اما تهدیدم میکرد که به کسی چیزی نگویم تا او به هوسرانیهای خودش ادامه بدهد!
در ادامه این مواجهه حضوری با افراد مرتبط در این پرونده جنایی، متهم «حسن-ق» درباره چگونگی قتل زن کارگری که مدعی بود او را به عقد موقت خودش درآورده است نیز گفت: وقتی دیدم آن زن اجازه نمیدهد به دیدار خانواده ام بروم، نقشه جنایت را طراحی کردم و قرصهایی را به او خوراندم که به خواب سنگینی فرو رفت. سپس شیلنگ گاز بخاری را بریدم و درون اتاق گذاشتم تا روز بعد که دچار گاز گرفتگی شد. سپس با خود اندیشیدم که چگونه از شر جسد خلاص شوم. البته تصمیم گرفتم آن را در کوره زغال بسوزانم ولی میدانستم به طور کامل نخواهد سوخت و بقایای جسد باقی میماند. به این ترتیب «مهسا» (دختر مقتول) در جریان مرگ مادرش قرار میگیرد. از سوی دیگر هم وسیلهای برای بیرون بردن جسد و رها کردن آن در بیابان نداشتم و از طرف دیگر هم میترسیدم که کسی مرا هنگام حمل جسد مشاهده کند. این بود که در نهایت تصمیم گرفتم تا در پشت کوره تولید زغال، آن را دفن کنم. با این نقشه، پیکرش را به درون حفرهای انداختم که آن را کنده بودم. بعد هم روی آن را مانند گذشته سرامیک کردم و دختر آن زن را به عقد موقت خودم درآوردم.
براساس این گزارش، در همین حال نجمی (معاون عملیات آتش نشانی) و دکتر رضازاده (رئیس سالن تشریح پزشکی قانونی) بر اعترافات متهم درباره ماجرای خفگی با گاز شهری در حالی مهر تایید زدند که برخی از اهالی محل با دیده نفرت به «شیطان سیاه» مینگریستند و با زمزمههای خود از وی ابراز انزجار میکردند، اما تعدادی از نیروهای پلیس برای جلوگیری از هر حادثه تلخی در محل وقوع قتل حضور داشتند و امنیت را تا پایان اعترافات متهم برقرار کردند.
بسیاری از اهالی محل با هجوم به سمت خودروی قاضی ویژه قتل عمد مشهد از وی درخواست کردند تا عامل این جنایت تکان دهنده به اشد مجازات قانونی محکوم شود.
منبع: خراسان