حسامالدین نجفی | شهرآرانیوز؛ عبدالرضا امیرشیبانی از کارشناسان مشهور حوزه وقف در ایران و اولین رئیس اداره مستقل اوقاف و امور خیریه شهرستان مشهد پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. او کسی بود که پیشنهاد جمعآوری، بازخوانی و بازنویسی وقفنامهها را داد و خودش نیز آن را اجرا کرد. امیرشیبانی در این طرح بیش از صد وقفنامه را با دقت خوانده و دهها وقفنامه منحصربهفرد برای واقفان جدید نوشته است.
او که در شهر طبس گلشن متولد شده است، پس از گذراندن تحصیلات دبیرستان در زادگاهش، در تهران و مشهد به تحصیل ادامه داد و از دانشکده ادبیات و معارف اسلامی دانشگاه فردوسی مدرک کارشناسی دریافت کرد. امیرشیبانی بعد از پایان خدمت سربازی در سپاه دانش، در سال۱۳۵۲ به استخدام سازمان اوقاف درمیآید.
او از معدودمتخصصان حوزه وقف است که میتواند شیرینی این سنت حسنه را دوباره بهیاد آدم بیندازد؛ بالندگی و شیرینیای که متأسفانه گاهی عملکردهای ضدارزشی برخی دستاندرکاران آن را به تلخی تبدیل میکند. امیرشیبانی محضر شیرینی دارد و میتواند بیوقفه با جزئیات بسیار و البته کمی پیچیده، درباره حوزه تخصصیاش حرف بزند. در این گفتوگوی کوتاه با عبدالرضا امیرشیبانی درباره قوانین وقف، درستنویسی وقفنامهها و عجیبترین وقفها در تاریخ خراسان صحبت کردهایم.
قدیمیترین وقفنامهای که در دست است، مربوط به قرن نهمقمری است. بهدلیل پیشینه کهن سنت حسنه وقف، مشخص نیست چرا قبل از این تاریخ وقفنامهای در اختیار نداریم.
وقفنامه گوهرشادبیگم در سال ۸۲۹قمری نوشته شده است، ولی بهطوریکه بیان شد، باید وقفنامههای قدیمیتری وجود میداشت که با تأسف اثری از آنها دیده نمیشود. درحالیکه شما وقتی به کتابخانه آستانقدسرضوی میروید، قرآنهای خطی مربوط به قرون اولیه هجری را میبینید که آدمهای مختلفی آنها را اهدا یا وقف کردهاند، ولی وقفنامهای به این قدمت دیده نشده است.
وقفنامهای بهظاهر کهن بهتاریخ ۸۲۳قمری منتسب به پریزادخانم، از منسوبان و ندیمه گوهرشادبیگم، باقی مانده است که برخی مندرجات آن با فرهنگ حاکم بر زمان شاهرخ تیموری و وقفنامه گوهرشادبیگم تناسب ندارد و در گذشته، توسط آستانقدسرضوی به جعلیت محکوم شده است. بنابراین، وقفنامه گوهرشادبیگم قدیمیترین وقفنامه موجود در خراسان به شمار میرود.
در بررسی وقفنامههای کهن و قدیمی، به ظرایف و لطایفی از نیات واقفان برمیخورید که متأثر از احساسات پاک و روحیه انساندوستی و پاسداشت کرامت انسانی است. مرحوم دکتر علیاکبر شهابی که شخصی فقیه و دانشمند و مدیرکل اولین ادارهکل اوقاف در ایران بود، در کتاب «تاریخچه وقف در اسلام» به نمونههای جالبی از نیات انساندوستانه شگفتانگیز برخی واقفان اشاره کرده است. ازجمله به نهاد موقوفهای که واقف، همه یا بخشی از درآمد آن را به گوشتی که گربه میخورد، اختصاص داده است.
ایشان نوشته است این موقوفه شاید در طبس باشد، ولی چندسال پیش یکی از دانشپژوهان بشرویهای گفت این وقفنامه در بشرویه موجود است و درپی آن بود که بهدلیل ظرافت اعجاببرانگیز نیت بشردوستانه واقف، در مؤسسه یونسکو به ثبت رسید. ریشه این نیت شگفتانگیز از کجا سرچشمه گرفته است؟
ظاهرا خدمتکار یا خدمتکارهایی برای شستن گوشت سرحوض آب میآمدهاند. همین که لحظهای حواسشان پرت میشده و سرشان را آن طرف میکردهاند، گربه میآمده و گوشتها را میبرده است. بهاحتمال، در منازل اربابی مختلف، این اتفاق معمول بوده و تکرار میشده است. به همین علت، خدمتکاران پیش اربابان خود شرمنده و چهبسا مورد عتاب واقع و تنبیه میشدهاند. در نتیجه، شخصیت انسانی آنان سرکوب میشده است. واقف برای حفظ کرامت انسانها ملکی را وقف کرده است.
بله، مثلا مرحوم توتونچیان، واقف معروف، چطور به فکر وقفکردن افتاد؟ او پس از پدرش متولی نهاد موقوفه بود و بهتازگی فوت کرد، در سفری که برای بازدید از بیمارستان وقفی پدرش به کاریز رفته بودیم، برای من تعریف کرد چطور پدرش تصمیم گرفت بیمارستان بزرگی در کاریز بسازد و چند حلقه چاه عمیق و چندین زمین کشاورزی بر آن وقف کند.
ایشان میگفت جادهها خاکی بود و تعداد کمی از اشخاص ثروتمند هم خودرو سواری داشتند. میگفتمن آن زمان جوان بودم و با پدرم و رانندهاش برای کاری تجاری رفته بودیم نزدیک مرز افغانستان. داشتیم به روستایی نزدیک میشدیم که با صحنهای دلخراش روبهرو شدیم.
دیدیم که چند نفر گریان و سرگردان، دختربچهای روی دستشان گرفته بودند. پدرم فوری به راننده گفت ترمز کن. روستاییها برای پدرم تعریف کردند که این دختر داخل تنور افتاده و سوخته است و حالا هم میخواهند او را برسانند به دکتر. پدرم مرا از خودرو پیاده کرد و به راننده گفت: اینها را به مشهد برسان و تا درمان نشده است، برنگرد، ما هم در همین روستا میمانیم. آن زمان تلفن و هیچ وسیله ارتباطی دیگری نبود.
ما چند روز در روستا بدون خبر ماندیم تا اینکه روزی راننده ناراحت برگشت و گفت: بردیمش بیمارستان، ولی نتوانستندکاری بکنند، دختر فوت کرد و در گورستان شهر دفنش کردیم. پدرم که از روبهروشدن با این حادثه غمانگیز خیلی متأثر شده بود، تصمیم گرفت در روستای کاریز بیمارستانی بسازد و همراه با چندین حلقه چاه و زمین، وقف دارو و درمان مردم کند.
پدیده وقف در فقه جزو معاملات است و در حقوق جزو عقود و تأیید، در آن شرط است. از این نظر، برخی واقفان یا اشخاصی که میخواستند کار خیر کنند، یقین میکردند وقفکردن تا ابد ادامه دارد. یعنی همیشه میماند و استمرار دارد، چون بههرحال نذرها زودگذر است. اصلا تعبید یا ابدیبودن در وقف شرط است. باید چیزی را وقف کند که تا ابد ماندگار است و فواید یا حق انتفاعش توسط منتفعانی که میخواهند از آن بهرهمند شوند، تا ابد استمرار یابد.
این استمرار باید با تدابیر متولیان و متصدیان امور و دولتها انجام شود. یعنی آنها باید دستبهدست هم بدهند که این چرخه ادامه پیدا کند، چون هزینه موقوفه سالبهسال زیاد و درآمدها کمتر میشود. متولیان باید با ابتکار خودشان کاری کنند که هم موقوفه حفظ شود و هم منافعش توسعه پیدا کند تا افراد بیشتری از محرومان و نیازمندهای جامعه، در امور مختلف از آن بهرهمند شوند.
هنر واقفان این است که کمبودهای زمان جامعه خودشان را بشناسند. ما دیگر موقوفات تکراری و تاریخگذشته لازم نداریم. برای همین، واقف باید نیاز فعلی جامعه را بشناسد. مثلا یکبار یکی از شهرداران مناطق آمده بود تا درباره مزرعه وقفی که در حریم شهری بود، با من مشورت کند. او از من پرسید میشود اینجا را به پارک تبدیل کنیم؟
از دیدگاه من بهعنوان کسی که بر اثر خواندن وقفنامههای مختلف به این حوزه اشراف پیدا کردهام، اشکالی نمیدیدم مزرعهای که باید در آن کشاورزی میشد و از محصولات و درآمدش در جهت نیت واقف استفاده شود، حالا بیاید بهشکل دیگری، آنهم داخل شهر، طوری دیگر از آن استفاده شود. تازه اینطوری درآمد بیشتری برای موقوفه ایجاد میکنیم. از لحاظ فقهی و حقوقی هم هیچ اشکالی ندارد.
منتها کسانی که میخواهند این کار را بکنند، باید اشراف کافی به مسائل فقهی و حقوقی داشته باشند تا بتوانند راهحلش را پیدا کنند. رقبات یا همان اموال موقوفه به دو نوع تقسیم میشود. اول وقف انتفاع یعنی مکانی را یک نفر وقف میکند و میگوید اینجا درمانگاه، مسجد، حسینیه یا منزلی باشد که فقط اولاد من در آن زندگی کنند. این میشود انتفاع یعنی موقوف علیهم باید از عین آن رقبه استفاده کنند.
یکیدیگر از انواع وقف، وقف منفعت است یعنی نظر واقف این بوده است که متولی موقوفه یا دیگران، مکان وقفشده را اجاره دهند و هزینهاش را صرف دانشجویان یا عمران شهر یا هر چیز دیگری کنند. دراینباره هیچ اشکالی ندارد که موقوفه به شکلهای دیگری تغییر کاربری دهد؛ مثل همان مزرعهای که گفتم و تبدیل شد به پارک. اصلا یکی از وظایف متولی این است که درآمد موقوفه را بیشتر کند و در زمانهای خاص آن را تبدیل به انفع کند نه تبدیل به احسن که از لحاظ فقهی اشتباه است.
تبدیل به انفع یعنی این ملکی را که درآمد دارد، باید به درآمد بیشتری برسانیم. این جزو وظایف متولیان است. امروز این مغازه، این مزرعه یا هرجای دیگری درآمدش کم شده است و نمیتوانیم کار دیگری انجام بدهیم. باید بفروشیم و آن را به انفع تبدیل کنیم. اگر دکان بود، به منزل تبدیلش کنیم، اگر منزل است، برویم دکانی بگیریم که درآمد زیادی دارد. یا میفروشیمش یا آن را با ملک دیگری معاوضه میکنیم. یعنی میتوانند اینجا را اجاره دهند. این موارد را ما که اشراف داریم، مینویسیم تا متولیان دچار مشکل نشوند. احتمالا خیلی از ما در شهر خانهها یا مکانهایی را میبینیم که رها شدهاند. بیشتر این مخروبهها موقوفههایی بودند که متولی دیگر نتوانسته بود آنها را مدیریت کند.
وقتی متولیان با مشکل روبهرو میشوند، موقوفهها به مخروبه تبدیل میشوند، چون راهی پیش پایشان نیست. برای همین باید در وقفنامهنویسیهای جدید ابتکار به خرج داد و راه را برای متولی باز کرد. ما در وقفنامههایی که امروز مینویسیم، باید سعی کنیم تا حد ممکن همهچیز را باز کنیم. باید سعی کنیم راهکارهای مختلفی را بنویسیم تا در صورت بروز مشکل، متولی بتواند تصمیم درست را بگیرد.
باید به نیات واقفان عمل شود تا دیگران تشویق شوند. وقتی دیگران میبینند که متولی میتواند از موقوفه درآمد ایجاد کند و از دل این درآمدها کارهای بسیاری انجام دهد، تشویق میشوند تا اینکه ببینند یک موقوفهای رها و به مخروبهای پوسیده تبدیل شده است.
اگر بخواهیم ارزشی را زنده نگه داریم، باید این شکوتردیدهای دوروبرش را هم از بین ببریم. من بعد از بازنشستگی چهلپنجاه نسخه وقفنامه نوشتهام. برخی میآیند قبل از وقفکردن سؤال میکنند، بررسی میکنند و همه جوانب کار را میسنجند. این فوقالعاده است. متأسفانه پدیدههای ارزشمندی مثل وقف به مرور زمان آفت کردهاند که این ارزش، رفتهرفته کمارزش یا گاه به ضدارزش تبدیل شده است. در نتیجه باید برای این روند چارهای پیدا کرد.
مشهد ویژگیهای خاصی در دنیا دارد؛ یکی وجود بارگاه حضرترضا (ع) است که میلیونها زائر دارد و از جهت وفور و زیادی موقوفات در ایران بینظیر است، یعنی هرکسی که در این شهر زندگی میکند، باید به مسائل وقفی آشنایی داشته باشد. تقریبا ۷۰ درصد مشهد وقفی است و از این ۷۰ درصد، ۴۳ درصد متعلق به آستانقدس است.
در طول زمان کمکم حدود ۱۵۰ روستا به محدوده شهری مشهد اضافه شده است؛ یک زمین بسیار بزرگ وقفی به هزاران قطعه تبدیل شده است. اینها دارای مستأجر شده اند و اجارهها باید به مصرفی که واقف تعیین کرده است، برسد. در این حوزه میشود ساعتها حرف زد. اصلا برای همین میگویم همه ما باید در حد نیاز قوانین حقوقی و فقهی وقف را بدانیم.